کد خبر: ۲۵۸۹
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۰
پپ
صفحه نخست » مشاوره

یاسمین رضوی

همه‌ اهمیت ازدواج که بارها و بارها از زبان دیگران شنیده‌ایم و خودمان درک کرده‌ایم یک طرف، توجه به این نکته که وقتی زیر یک سقف می‌روی، در بسیاری مواقع عاقبتت با شریک زندگی‌ات گره می‌خورد، یک طرف! یعنی چه؟ یعنی دیگر نمی‌توانی فقط به خودت، خوب و بد و رشد و پیشرفت و رکورد خودت بیندیشی، دیگر نمی‌توانی حتی در امور معنوی فقط به فکر خودت باشی. نمی‌توانی بگویی: «مهم نیست اگر حال روحی و معنوی همسرم روبراه نیست» نمی‌توانی نسبت به رکود و عدم پیشرفتش بی‌تفاوت باشی. نمی‌توانی شاهد بی‌اخلاقی و گناه باشی و از کنارش به سادگی عبور کنی و بگویی: «به من چه؟» بعد از ازدواج، رشد و پیشرفتت با همسرت گره خورده. حلال و حرام‌تان مشترک است. زیر یک سقف که باشی زن هم باید به اندازه مرد برای حلال بودن لقمه‌ سفره‌اش تلاش کند و مرد هم باید برای پیشرفت معنوی و سلامت روح همسرش قدم‌های مهمی بردارد، باید برای شناخت مسیر درست و تشخیص راه راست با هم قدم برداشت. عاقبت زوجین در بسیاری مواقع به هم گره خورده و زنان نقش مهمی در به خیر شدن این عاقبت دارند، «سعادت» یک هدف مشترک است که زنان نیز نقش مهمی در دست‌یابی به آن دارند. در کربلا شاهد صحنه‌های بی‌نظیر و بدیع بسیاری هستیم، انگار که عده‌ای جمع شده‌اند تا تابلویی را خلق کنند که تا ابد بشود جزئیاتش را یکی یکی کشف کرد و از آن فانوسی ساخت برای طی راه حق! از میان داستان‌های نقل شده از حادثه‌ کربلا، قبل و بعد از آن می‌توانیم خط و مشی‌های درست و حسابی برای مشی فردی و زندگی مشترک پیدا کنیم. در ادامه به آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

به تو مدیونم

داستان زهیر‌بن‌قین و همسرش دلهم را شما هم لابد شنیده‌اید. مردی شجاع که در زندگی‌اش از طرفداران «عثمان» بود و پیش از این هم با حضرت علی‌علیه‌السلام و امام حسن‌علیه‌السلام همکاری‌ای نکرده بود اما در مسیر بازگشتش از حج به سمت کوفه، با کاروان کربلائیان هم‌مسیر شد. با این‌که تمام تلاشش را می‌کرد تا با امام‌علیه‌السلام روبرو نشود اما از سوی ایشان دعوت به ملاقات شد. زهیر تمایلی به این دیدار نداشت. شک و شبهه به جانش افتاده و مردد مانده بود که همسرش دلهم به سراغش آمد و گفت: «پسر رسول خدا تو را می‌خواند و تو تردید می‌کنی؟» همین سخن کوتاه زهیر را به سمت امام سوق داد و سرنوشتش را دگرگون کرد.

یک کلام کوتاه می‌تواند آدم‌ها را به سمت خیر یا شر متمایل کند. خاصه اگر این سخن از سوی همسری باشد که زوج خود را خوب می‌شناسد و شریک لحظه‌های زندگی‌ و همسفر راهش بوده است. گاهی آدم‌ها منتظر یک تشویق یا مانع از سوی همسفر خود هستند تا قید یک کار را بزنند یا به سوی آن بشتابند. زنان می‌توانند خودشان یک مانع بزرگ باشند با زنجیرهایی که به دست و پا و روح همسر خود می‌زنند یا بال باشند و در پرواز کمک کنند. آن‌جا که آن‌قدر اما و اگر و چون و چرا می‌کنیم تا از راه حق برگردانیمشان و او را برای خودمان ذخیره کنیم، باید حواسمان باشد که خودمان یک مانع بزرگیم. همسران شهدا این را خوب درک می‌کنند. مردانی که در راه خدا جنگیدند، بسیاریشان مسیر حقشان را مدیون ایثار و فداکاری مادران و همسران خود هستند. و زنانی که بال همسرانشان‌ هستند خوب می‌دانند آنچه در مقابله با حق به دست می‌آورند نه ماندنی است و نه برکتی دارد.

محرم و آداب آن

از خوشبختی ماست که دینی داریم که به بهانه‌های مختلف دستمان را می‌گیرد و از روزمرگی و غفلت نجاتمان می‌دهد. فرصت محرم از آن بهانه‌های بی‌نظیر است. اگر می‌خواهید حال و هوای محرم را به خانه‌تان بیاورید و مدتی فضای معنوی خانه را تغییر داده و به تفکر و معنویت آن اضافه کنید؛ چند پیشنهاد داریم:

پوشیدن لباس سیاه به نشانه عزادار بودن نماد عشق و ارادت به خاندان اهل بیت‌علیهم‌السلام محسوب می‌شود. در گذشته پوشیدن این لباس همراه با آدابی بود به این صورت که در پنج‌شنبه قبل از شروع ماه محرم بعد از استغفار و خواندن زیارت عاشورا و کسب اجازه از حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها لباس عزای فرزندش را می‌پوشیدند و معمولا آن را بدون وضو و طهارت به تن نمی‌کردند. شاید به نظر سخت‌گیرانه یا حتی ساده بیاید، اما چرا به این نکته تأکید می‌کنیم؛ چون این کار اثرات و پیام‌های تربیتی زیادی با خود به همراه داد. نفس توسل و استغفار انسان را از گناه و بدی دور می‌کند، همچنین رعایت آداب، ادب را که جزء مهم‌ترین پیام‌های عاشورا بود به زندگی افراد تزریق می‌کند. از اثرات معنوی توسل و توکل در دنیای سرعت و تکنولوژی و بحران‌های متفاوت اقتصادی و اجتماعی هم که دیگر چیزی نمی‌گوییم و می‌گذاریم خودتان تجربه‌اش کنید.

تشخیص درست از نادرست

برای زن‌ها هم لازم است که خوب و بد را، راست و ناراست را، درست و غلط را، گناه و صواب را خیلی خوب تشخیص بدهند تا در بحران‌های اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی بتوانند راه درست را انتخاب کرده و بر سر آن بمانند و حتی خانواده را با خود همراه کند. آن‌جا که پای گناهی در میان است، آن‌جا که نادرستی در شرف وقوع است باید زنجیر شد، باید مانع بود تا همسر و اعضای خانواده را از درافتادن با آن دور نگه داشت، نه این‌که با کلام و تشویق، خانواده و همسر را به سوی شر و تباهی سوق داد.

اگر همسر عمرسعد با رؤیای خلافت همسرش بر سرزمین ری، با زیاده‌خواهی‌های او همراه نمی‌شد، شاید می‌توانست عمر را از مسیر تباهی‌ و زوال نجات دهد.

زنان با دل دادن به سادگی و قناعت، با اهمیتی که به حلال بودن مال و ثروت همسرشان می‌دهند و با آرامشی که به همسر خود بابت همه‌ این‌ها تزریق می‌کنند، همسفر خواهند شد و نه آن‌جا که با چشم و هم‌چشمی و غر زدن بابت داشته و نداشته‌ها، شوهرشان را غیرمستقیم حتی، مجبور به جمع‌آوری و اندوختن مالی می‌کنند که پاک و خالص نبوده و برکتی در آن نیست و مرکب تباهی خانواده و حتی نسل‌های بعدشان می‌شود.

نذر

یکی از مناسک ماه محرم، نذری دادن است. قرار نیست حتما یک نذری خوراکی در حجم زیاد درست کنید تا نذرتان قبول شود، از همان روز شروع دهه اول محرم، نیت کرده و ناهارهایتان را به نیت نذری درست کنید و یک ظرف آن را به نزدیک‌ترین نیازمندی که می‌شناسید، تقدیم کنید. می‌توانید نذر یک کار خوب، کمک به دیگران، خرید یک کتاب یا هر نذر دیگری بکنید. اما فراموش نکنید که اثرات آن بر زندگی شما قطعا ماندگار خواهد بود.

رهایت نمی‌کنم

مرد، شنیده بود که کاروان پسر پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در محاصره است، دلش به رفتن بود و پای سفرش به راه و مردد مانده بود که خانه زندگی را چه کند، می‌دانست آنچه می‌شنود و اوضاعی که می‌بیند، احتمال رفتن و برنگشتن را قوی می‌کند. تصمیم گرفت با همسرش مشورت کند. «ام وهب» تردیدی نداشت. مردش باید به کمک پسر پیامبر‌‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌شتافت، حق، با همه‌ پیچیدگی‌ و اوضاع با تمام تاریکی‌اش در مقابل نور ایمان و یقین او شفاف و واضح می‌نمود. گفت: «برو، فقط یک شرط دارم، مرا هم باید با خود ببری»

«عبدالله‌بن‌تمیم کلبی» و همسرش «ام وهب» خود را به کاروان امام‌علیه‌السلام رساندند و عبدالله اولین کسی بود که به میدان جنگ رفت و به شهادت رسید و «ام وهب» به روایتی اولین زن شهیده‌ کربلاست که به دنبال شهادت همسرش با عمودی به سمت کارزار و جنازه‌ عبدالله شتافت و رجز خواند و جنگید و به شهادت رسید.

«ام‌ وهب» همدل بود و هم‌فکر و به همین خاطر وقتی مورد مشورت قرار گرفت توانست به خوبی همسرش را در مسیر حق و حقیقت همراهی کند.

ایستادگی و شجاعت و یقین او بود که به «عبدالله» جسارتی دوباره بخشید. شجاعت و ایستادگی زنان در طوفان‌های زندگی، هم نردبان رشد و پیشرفت خودشان است هم بال پرواز همسرشان. اگر «ام وهب» می‌گفت: « تو بروی من و بچه‌هایت این‌جا چه کار کنیم بی‌پناه؟» یا اگر در مقابل شهادت همسر فرو می‌افتاد و لب به ناشکری می‌گشود دیگر آن ام وهبی نبود که در یاد و خاطره‌ تاریخ بماند و من و شما با هزارو اندی سال فاصله از او یاد کنیم و الگوی همسرداریمان باشد و مهم‌تر این‌که عاقبتی چنین نصیبش نمی‌شد.

بی‌خبران و مقرضانی که می‌گویند اسلام زنان را خانه‌شین، بی‌اثر و به دور از مسائل روز سیاسی و اجتماعی می‌خواهد و خانه‌داری و همسر و فرزندداری را امری پیش‌پا افتاده و ناقض دیگر نقش‌های مؤثر او می‌دانند، پاسخشان را باید از زندگی زنان حاضر در صحنه‌ کربلا دریافت کنند. هم آن‌ها که با حضور فیزیکیشان کاروان را همراهی کردند و هم آن‌ها که با همفکری و همراهی و همدلی یا ایستادگی و مقاومت،‌ یاری‌رسان دین و امامشان بودند که البته بیش از دین و امام، خود و خانواده‌شان را سعادتمند کردند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: