کد خبر: ۲۵۶۷
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۳
پپ
روایتی از تولد قهوه‌خانه‌ها در ایران
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

قهوه‌خانه در آغاز همان‌گونه كه از نامش پيداست، جای قهوه‌نوشی بود. نخستين قهوه‌خانه‌ها در ايران در دوره صفويان و به احتمال زياد در زمان سلطنت شاه‌طهماسب در شهر قزوين پديد آمد و بعد در زمان شاه‌عباس اول در شهر اصفهان توسعه يافت. این شهر دومین مکانی است که «قهوه‌خانه» در آن دایر شده و یکی از مهم‌ترین استان‌های کشور در گسترش قهوه‌خانه‌ها بوده است. در مجالس شبانه قهوه‌خانه‌ها، به‌خصوص شب‌های ماه رمضان كه آيين‌های سخنوری و مرثيه‌سرايی و نقالی و شاهنامه‌خوانی و بازی‌های قهوه‌خانه‌ای در آن برگزار می‌شد، معمولا جمع زيادی از اهالی محل و مردم محله‌های ديگر شركت می‌كردند و در يک محفل انس و دوستی و فضای فرهنگی و ادبی با هم ارتباط برقرار می‌كردند.

آبدارخانه یا قهوه‌خانه؟

قبل از تولد قهوه‌خانه‌های امروزی، در دربار پادشاهان صفوی آبدارخانه‌هايی بود كه در آن‌ها قهوه می‌ريختند و از درباريان و مهمانان آنان با قهوه پذیرایی می‌کردند. همراه با رسم قهوه‌پزی در دربار صفوی، شغل قهوه‌چی‌گری نيز پديد آمد و از مناصب مهم درباری شد. انتقال پایتخت از اصفهان به تهران که در زمان آقامحمدخان قاجار انجام گرفت که موجب گسترش بیشتر قهوه‌خانه‌ها شد. بر اساس اسناد موجود در آن زمان در شهر تهران که جمعیتی حدود ۲۵۰ هزار نفر داشته تعداد قهوه‌خانه‌ها به ۴ هزار و ۳۰۰ تا ۵۰۰ باب رسید که نشان از رونق و اهمیت قهوه‌خانه در جامعه آن روزگار است.

قهوه‌خانه‌ها ابتدا در بازارها و محله‌های شهر و در کنار مجموعه‌ای از واحدهای صنفی مهم مانند نانوایی، قصابی، کبابی، بقالی، حمامی‌ و‌... که با هم بازارچه‌ای را در محل تشکیل می‌دانند، پدیدآمدند. بعدها که پدیده قهوه‌خانه رونق بیشتری گرفت در کوی و گذر و بیشتر در محل‌های تجمع پیشه‌ها، کارگرها، کارگاه‌های صنعتی، کارخانه‌ها، مسافرخانه‌ها، گاراژهای مسافربری، مدخل شهرها، پای دروازه‌ها و منزلگاه‌های بیرون شهری قهوه‌خانه‌هایی پا گرفتند.

هنرهای تجسمی در «یوزباش» و «سرچشمه»!

روزگاری قهوه‌خانه یکی از اماکن تفریح و وقت‌گذرانی مردم تهران بود و این موقعیت را تا همین اواخر هم حفظ کرده بود. زمانی در تهران، در هر محله‌ای یکی دو قهوه‌خانه بزرگ و کوچک وجود داشت که پیش از آفتاب گشوده می‌شدند و بعد از همه دکان‌ها هم بسته می‌شدند. قهوه‌خانه‌های معروف هم بیشتر در ناحیه بازار و خیابان‌های اطراف آن و محله‌ها و گذرهای پرجمعیت قرار داشتند و «یوزباش»، «آسیدعلی» و «سرچشمه» از جمله معتبرترین قهوه‌خانه‌های تهران قدیم بودند.

در جوار قهوه‌خانه، دو مکتب مهم از هنرهای کلامی و تجسمی یعنی نقالی و سخنوری مرشدان و «قوپوزنوازی» عاشیقان آذربایجانی (هنر کلامی) و نقاشی (هنر تجسمی) رشد و بالندگی یافت و در هر یک از این هنرها، هنرمندان بزرگی تربیت شدند. نهاد قهوه‌خانه توانست این هنرها را تا چند دهه پیش در جامعه ایران و میان عامه مردم زنده و پایدار نگه دارد. البته با آمدن چای به ايران و كشت اين گياه در بعضی مناطق شمالی ايران و ذائقه‌پذير شدن طعم چای دم‌كرده ميان مردم، كم‌كم چای جای قهوه را در قهوه‌خانه گرفت. از نيمه دوم قرن سيزدهم هجری چای‌نوشی در قهوه‌خانه‌ها معمول شد، ولی نام قهوه‌خانه همچنان بر آن‌ها باقی ماند.

قصه «حسین‌کرد شبستری»

از عوامل مهم و مؤثر در شکل‌گیری قهوه‌خانه‌ها، مسائل سیاسی بود. تبادل اندیشه‌ها، افکار سیاسی و اقتصادی در قهوه‌خانه‌ها سبب شد‌ این مکان‌ها رونق بیشتری یابند. اما قهوه‌خانه‌ها کارکردهای غیر‌سیاسی نیز داشتند‌؛ پر کردن اوقات فراغت؛ سخنوری، شاهنامه‌خوانی و نقالی، رفع اختلافات از عامل اصلی حضور مردم در این اماکن بود.

نقالی از مهم‌ترین اجراهای داستان در ایران است که انواع گوناگون داشته و دارد و مهم‌ترین آن‌ها «نقل موسیقایی»، «نقل با استفاده از تصاویر» و «نقل با استفاده از متون مکتوب» است. نقل موسیقایی از کهن‌ترین اشکال نقالی است که پس از دوران صفویه به‌خاطر رشد قهوه‌خانه‌ها، مکان ثابتی یافت و قصه‌های جدید، پیرامون شخصیت‌های محوری حکومت صفوی به آن افزوده شد.

نقل با استفاده از تصاویر هم که از دیرباز در ایران رواج داشته، در دوران اسلامی، به‌ ویژه در حکومت صفویان، رواج قابل ملاحظه‌ای پیدا کرد، چنان‌که نمونه‌های آن را در «شمایل‌گردانی» و «پرده‌خوانی» که به جهت تبلیغ مذهب شیعه در کانون توجه قرار داشت، می‌توان دید. پرده‌خوانان و شمایل‌گردانان معمولا بساط نقل خود را در گذرگاه‌ها، معابر و محوطه مقابر و امامزاده‌ها بر پا می‌کردند که به ‌تدریج این بساط در قهوه‌خانه‌ها هم رونق گرفت. در نقل، برخلاف دو شیوه دیگر با استفاده از متون مکتوب، نیازی به قصه‌گویان حرفه‌ای حس نمی‌شود و در قدیم افراد باسواد ساکن روستا و یا عشیره آن را بر عهده داشته‌اند. نقل نقال‌ها هم به یک کتاب یا داستان به‌خصوص منحصر نمی‌شد و تا اواخر حکومت قاجاریه از کتاب‌ها و داستان‌های گوناگون مانند «امیرارسلان نامدار»، «حسین‌کرد شبستری» و بیشتر از همه «اسکندرنامه» بود که در هر قهوه‌خانه به مناسبت روحیه مشتریان آن تعریف می‌کردند.

تعزیه در قهوه خانه

بارویکار آمدن رضاخان پهلوی، این‌گونه نقل‌ها قدغن شد. از همین زمان هم بود که شاهنامه‌خوانی از میان ایلات و عشایر شرق و جنوب که از سرگرمی‌های قدیمیشان بود به شهرها، پایتخت و قهوه‌خانه‌ها راه یافت و عمومیت گرفت. در میان قهوه‌خانه‌ها بودند جاهایی که در آن‌ها تعزیه‌خوانی هم صورت می‌گرفت و بعضی از تعزیه‌خوان‌ها در این مکان‌ها تعزیه‌خوانی می‌کردند؛ تعزیه‌هایی برای سرگرمی ‌و جلب مشتری به صورت نقل و نقال‌ها که از بعدازظهر شروع و تا نزدیک غروب ادامه می‌یافت. اجرای تعزیه بیشتر در قهوه‌خانه‌های جنوب شهر مانند گذر «لوطی صالح»، بازارچه «حاجغلامعلی» و میدان «سیداسماعیل» انجام می‌گرفت که البته در قهوه‌خانه میدان سیداسماعیل دائمی ‌و همهروزه بوده است.

نمایش

از دیگر وجوه فرهنگی و اجتماعی حائز اهمیت قهوه‌خانه‌ها در ایران نمایش‌هایی است که در این محل‌ها اجرا می‌شد. صحنه نمایش قهوه‌خانه‌ای معمولا یک سن بزرگ یا یکی‌ دو تخت چوبی بود که میان صحن قهوه‌خانه می‌بستند. موضوع نمایش‌های قهوه‌خانه‌ای معمولا داستان‌های تاریخی، حماسی یا بزمی بود و بیشتر از داستان‌های شاهنامه فردوسی یا خمسه نظامی تقلید می‌شد یا از نمایش‌ها یا داستان‌های کهن ایرانی همچون بیژن و منیژه، ‌رستم و سهراب، یوسف و زلیخا، شیرین و فرهاد یا از قصه‌هایی شفاهی میان مردم گرفته می‌شد؛ داستان‌هایی چون «حاکم یک شبه» و «نوروز پیروز» یا «عروسی هالو.»

آوازهای کوچه باغی

برخلاف تعزیه‌خوانی که بیشتر مخصوص ایام محرم بود، هنری که در قهوه‌خانه‌ها پاتوق دائمی داشته، غزل‌خوانی بوده است. غزل‌خوان اصطلاحی است که به نوعی آوازخوان اطلاق می‌شود؛ نوعی آوازخوانی‌ ساده بدون همراهی هیچ‌گونه آلات موسیقی با اشعاری انتخابی از بی‌وفایی دوست، ناسازگاری روزگار، حال و احوالات زندانیان دربند و سخن گفتن از زبان ایشان، گاهی هم رباعی و نیم‌ غزلی یا نعتپیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و مدح علی‌علیه‌السلام و بدون تحریر بوده است.

غزل‌خوانی را «بیات تهران» هم می‌گفتند چراکه مختص تهرانی‌ها بود. این سبک که به آواز «کوچه باغی» یا «باباشمل» هم معروف است، معمولا مختص داش‌مشدی‌ها و لوطی‌ها بود. در قهوه‌خانه‌ها چنین رسم بود که هر قهوه‌خانه پاتوق یکی دو غزل‌خوان بود و برایشان مکانی خاص تهیه می‌دیدند، در «شاه‌نشین» یا بالاترین نقطه جرز دیواری، پوست می‌کوبیدند، در پایین آن تشکچه‌ای می‌گذاشتند و بر روی آن مخده‌ای می‌نهادند، جایی که تنها به غزل‌خوان اختصاص داشت و دیگری را هر چند محترم، حق نشستن بر آن نبود. در میان غزل‌خوان‌های بنام آن زمان «ابراهیم غزل‌خوان»؛ بچه «چال‌میدان»، «اکبر غزل‌خوان»؛ بچه «سنگلج»، «غلام غزل‌خوان»؛ بچه «شاه‌آباد» و «مرتضی غزل‌خوان»؛ بچه «کوچه آبشار»، مجلس غزلشان جان‌بخشی می‌کرد.

هنرهای تجسمی قهوه‌خانه‌ای

نقاشی قهوه‌خانه‌ای، یک نوع نقاشی ذهنی، خیالی، برتابیده از احساس و تخیل هنرمندان و برخاسته از میان مردم عامه است و از این رو هم این نوع نگارگری را سبک خیالی یا خیالی‌سازی هم نامیده‌اند. درون‌مایه این شیوه نقاشی موضوعات رزمی، مذهبی و بزمی بوده‌است. نقاشی قهوه‌خانه در تاریخ نقاشی ایران پدیده‌ای نوظهور بوده که تلفیقی از ارزش‌های مذهبی و میهنی است و بیش‌تر دارای نقش‌هایی از حماسه‌های جانبازی و ایثار پیشوایان دینی ایرانیان و امامان شیعه، و نیز پهلوانان ملی ایران است. درون‌مایه بسیاری از این نقاشی‌ها حادثه عاشورا و حکایات شاهنامه است که بر دیوارها نقاشی شده‌است.

البته این هنر مردمی با تولد جنبش مشروطیت، همگام با بیداری افکار عامه و رشد و تعالی اندیشه‌های آزادیخواهانه، تولدی دوباره یافت. نقش داستان‌های حماسی و مبارزات آزادیخواهانه مذهبی و میهنی، به وسیله‌ای برای آگاهی و ایجاد حس مبارزه در مردم تبدیل شد و در همین دوران است که این هنر به اوج خود رسید. مداحان و نقالان، در حسینیه‌ها و تکیه‌ها و قهوه‌خانه‌های رو به رشد پایتخت (تهران) و دیگر شهرها، سهمی به سزا در حفظ این بیداری داشتند.

از سویی دیگر شاهنامه فردوسی، فخیم‌ترین حماسه ایرانیان موضوع مهم بسیاری دیگر از نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای است. نقاشی قهوه‌خانه‌ای در برهه‌ای از زمان شکل گرفت که توده مردم از رخنه و نفوذ دو ابر قدرت سیاسی هم‌زمان خود (روسیه و بریتانیا) بر ایران به ستوه آمده بودند؛ بنابراین برای حفظ وحدت ملی و جلوگیری تأثیرات بیش از حد هنر بیگانگان بر فرهنگ و هنر ایران به‌خصوص نقاشی گرایش به مضامین حماسی شاهنامه فردوسی پیدا کردند و این تمایل با انقلاب مشروطیت شدت یافت.

تجلی شاهنامه در مضمون‌های حماسی به وضوح در نقاشی قهوه‌خانه‌ای دیده می‌شود. به‌خصوص در صحنه‌هایی نظیر نبرد رستم و سهراب، نبرد رستم و اشکبوس و دیگر قهرمانی‌های شاهنامه‌ای.

مرگ تدریجی قهوه‌خانه‌ها

قهوه‌خانه‌ها در گذشته یک نهاد اجتماعی، فرهنگی و مکتب و مدرسه پرورش استعدادهای ادبی، هنری، آموزش فرهنگ و ادب سنتی به عامه مردم جامعه بودند ولی با گذشت زمان و با گسترش نظام ارتباطات سمعی و بصری در جامعه شهری و ورود رادیو و تلویزیون به قهوه‌خانه‌ها، اعتبار و ارزش پیشین خود را از دست دادند.

علی بلوکباشی، نویسنده کتاب قهوه‌خانه‌های ایران، در این‌باره می‌نویسد:«قهوه‌خانه‌ها که تا چند دهه پیش کانون نشر و ترویج فرهنگ سنتی و دستاوردهای ادبی و هنری گذشتگان ما بود و وظیفه و نقش مهمی در انتظام روابط اجتماعی و باورهای جمعی و بقای ارزش‌های فرهنگی ایرانی ـ اسلامی در میان گروه‌ها و قشرهای مختلف مردم به‌خصوص اجتماعات شهرنشین به عهده داشت، به تدریج به محلی برای نوشیدن چای و خوردن صبحانه و ناهار و رفع خستگی درآمد. بعضی از آن‌ها نیز به کانون‌های فساد و نشر شرارت و بدکاری و بدآموزی تبدیل شد. در این زمان قهوه‌خانه‌ها رشته‌های پیوند فرهنگی خود را با گذشته و سنت‌های گذشتگان گسسته و از کارکرد مفید سابق خود فاصله گرفتهاست»

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: