کد خبر: ۲۵۶۵
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۱
پپ
صفحه نخست » یار مهربان

کتاب «حلوای عروسی» زندگینامه داستانی «شهید محمدرضا مرادی» به روایت «صغری ذوالفقاری» مادر شهید به قلم «فاطمه دانشور» جلیل است

شهید مرادی کمی قبل از جنگ نامزد می‌کند و سه، چهار ماه بعد از شروع جنگ هم به شهادت می‌رسد. ایشان در آخرین نامه‌ای که به خانواده نوشته بود، از مادر می‌خواهد مقدمات مراسم عروسی‌اش را مهیا کند. مادر هم وسایل پخت شام عروسی را تهیه می‌کند و حتی با یکی از همسایه‌ها صحبت می‌کند تا خانه‌اش را برای برگزاری جشن ازدواج در اختیار آن‌ها بگذارند، اما در همین حین خبر شهادت محمدرضا را می‌شنود. ناخواسته همه وسایلی که برای مراسم ازدواج پسرش تهیه کرده بود صرف مراسم شهادت محمدرضا می‌شود.

محمدرضا مرادی از نسل اول بچه‌های انقلاب است که آن سال‌ها برای حفظ کشور و انقلاب هر کاری انجام می‌دادند. ایشان متولد سال ۳۹ بود و سال ۵۹ در ۲۰ سالگی شهید می‌شود. به سن و سالش که نگاه می‌کنیم، خیلی جوان است، اما کار‌هایی که او و هم‌نسلی‌هایش انجام می‌دادند فقط از یک مرد جاافتاده برمی‌آید. شهید مرادی پیش از شروع جنگ ماه‌ها در کردستان جنگیده بود. دوران انقلاب هم همراه دوست و بچه‌محلی‌اش عباس داورزنی با هم از هنگ نوجوانان ارتش فرار می‌کنند. بعد از پیروزی انقلاب اول کمیته‌ای می‌شوند و سپس به عضویت سپاه درمی‌آیند. به کردستان می‌روند و با شروع جنگ در سرپل‌ذهاب و گیلان‌غرب می‌جنگند. محمدرضا مرادی و عباس داورزنی همه جا با هم بودند و کنار یکدیگر نیز در غروب ۲۴ دی ماه ۱۳۵۹ به شهادت می‌رسند.

بخش‌هایی از کتاب

«من و معصومه و مش باقر با هم به خواستگاری رفتیم. زهره یکپارچه خانم بود. پدر و مادر و برادر زهره هم محترم و خوب بودند. بعد از جلسه اول که من زهره را پسندیدم، محمدرضا ۳۰۰ تا سؤال نوشت و گفت: مامان این‌ها رو بدید به زهره خانم هر وقت جواب داد بعد من میام. زهره بنده خدا جز چند تا سؤال همه را جواب داده بود. محمدرضا از جواب‌ها خوشش آمده بود. از همه بیشتر خوشحال بود که با زهره و خانواده‌اش هم‌عقیده است.»

.................................

به دلش برات شده بود محمدرضا شهید شده است. یک شب در عالم خواب می‌بیند که پسرش به همراه فرمانده‌اش شهید اصغر وصالی با لباس‌های یکدست سفید پشت میز سفیدی نشسته‌اند. اصغر وصالی خطاب به مادر شهید می‌گوید: حاج خانم تازه دو روز است که دلم آرام گرفته است. مادر شهید بعد از بیداری حتم می‌کند که فرزندش به شهادت رسیده است. همان روز هم پیکر محمدرضا را برای تشییع تحویل خانواده‌اش می‌دهند.

شناسنامه کتاب

کتاب «حلوای عروسی» به کوشش «فاطمه دانشور جلیل» و به همت انتشارات «روایت فتح» به چاپ رسیده است.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: