یاسمین رضوی
در شماره پیشین از شکست عشقی و راههای کنار آمدن با آن صحبت کردیم. گفتیم که عشق مقدمه ازدواج است. هرگز در شرایط طبیعی، دو نفری که نسبت به هم هیچ حسی نداشته باشند یا متنفر باشند حاضر به ازدواج با هم نمیشوند. بنابراین این مسئله، مسئله انسان است، انسان غارنشین اولیه یا بادیهنشینان گلهچران، دهقانان مصر، بازرگانان آمریکایی، کاهنان قرون وسطی، یا کارمندان اداری امروزی، دانشجوی پزشکی یا الهیات همه در تلاش بودهاند که بر جدایی غلبه کنند و به وصل دست یابند و به زندگی انفرادیشان خاتمه دهند. بنابراین احتمال عاشق شدن از چند سالی پس از دوران نوجوانی اولیه، برای همه وجود دارد و واضح است که هرچه فرد به بلوغ عاطفی بهتری دست یافته باشد و خودش را بیشتر بشناسد، عشقی پختهتر خواهد داشت و به انتخابی بهتر دست خواهد زد و اگر در این مسیر دچار شکست و ناکامی شود، بهتر میتواند شرایط را درک و کنترل کند.
در بدن افراد عاشق چه خبر است؟
گفتیم که افراد زیادی بر روی مبحث عشق، تحقیق و پژوهش کردهاند و نظریههای مختلفی در این زمینه شکل گرفته، یکی از کسانی که در زمینه نظریات عشقی معروف است، خانم هلن فیشر است، او کتابهای زیادی در مورد عشق و شکست عشقی و چرا عاشق میشویم و... نوشته و اساس کارش هم تحقیق بر روی کسانی است که احساس عشق میکنند. از خانم فیشر پرسیدهاند که در بدن افراد عاشق چه اتفاقی میافتد؟ او میگوید: ما به افراد مورد آزمایش خود درحالیکه در دستگاه ام آر آی قرار داشتند یکبار عکس معشوق و یکبار عکس یک غریبه را نشان دادیم و بعد عکسهای مغز آنها را در دو حالت مقایسه کردیم و فهمیدیم دو ناحیه در مغز وجود دارد که کارشان احساس عشق است.
اتفاق دیگری که در بدن آدمهای عاشق رخ میدهد بالا و پایین شدن چند هورمون است مثل دوپامین و سروتونین. پژوهشگران میگویند احساس خلسه و عرق کردن و طپش قلب هنگام عاشقی نتیجه بالا پایین شدن همین هورمونهاست.
باید و نبایدهای شکست عشقی
از دست آدمها به آدمها پناه نبرید
افرادی هستند که گمان میکنند برای فراموشی و خلاصی از دست حس و حالی که گرفتارش شدهاند، باید به سرعت جایگزینی مناسب برای نفر قبلی پیدا کنند. درمان عشق با عشق! عشق را با عشق درمان کردن کار بدی نیست. اما باید به خودتان زمان بدهید. با سرعت و بدون فکر و تحلیل درباره رابطه و احساس قبلی به رابطهای جدید پناه آوردن، نه تنها خوب نیست که برای هر دو نفر آسیبزاست. فرد شکستخورده باید به خودش زمان بدهد. با تمام احساس شکست، تنهایی، انزوا، خشم و سرزنشگریاش روبرو شود، سهم خود را از خراب شدن عشق و رابطه پیدا کرده و بپذیرد تا بتواند در رابطه جدید موفق عمل کند.
طرف مقابل را نکوبید
وقتی دچار خشم و ناامیدی اولیه میشوید، طبیعی است که از کوبیدن طرف مقابل احساس خوبی کنید و این را پاسخی برای ارضای خشمتان قرار دهید. این است که اغلب عشاق شکستخورده خودشان را ستمدیده و طرف مقابل را ستمکار فرض میکنند و دست از سرزنش طرف مقابل برنمیدارند. در نظر شما ممکن است طرف مقابل فردی ضعیف، بدجنس یا بدون احساس مسئولیت به نظر بیاید، اما بهتر است آرام باشید و فکر کنید که او هم یک انسان است، مثل شما و خوبی و بدیهای خودش را دارد.
تمام شد که شد
به دلایل مختلف ممکن است در ابتدایی دوران شکست و جدایی، مدام احساس کنید که اشتباه کردهاید و شاید بشود دوباره رابطه را از سر گرفت. این احساسی طبیعی است که همه آن را تجربه میکنند. به شبکههای اجتماعی سرک میکشید و حضور و عدم حضور معشوق سابق را چک میکنید. عکسهایش را نگاه میکنید و ردش را از طریق دوستان مشترکتان پیمیگیرید. دست نگهدارید. چیزی که تمام شده، تمام شده! به دنبال احیای یک رابطه مرده نباشید. کمتر پیش میآید که رابطههای خراب شده، نفعی به طرفین برسانند. وقتی فردی را از زندگیتان خط میزنید، تمام و کمال این کار را بکنید. نیازی به دنبال کردن او در شبکههای اجتماعی نیست. این فقط ذهنتان را درگیر نگهمیدارد و حالتان را خرابتر میکند.
سازنده باشید
در مطلب قبل راجع به «مکانیسمهای دفاعی» صحبت کردیم و گفتیم که ناخودآگاه انسان، در شرایط اضطرابآور به رفتارهایی دست مییازد که به آنها مکانیسمهای دفاعی میگویند، و این در واقع دفاع روانی برای مقابله با شرایط خطر است. مثل فرافکنی، انکار و... بهترین مکانیسم دفاعی «تصعید» یا همان «پالایش» است. تغییرِ شکلِ عقدهها، شکستها، ناکامیها و... به صورت آفرینش و خلقِ آثارِ ادبی، هنری، صنعتی یا هر چیزی که میتوان به آن «خلق کردن» گفت را «تصعید» میگویند. به طور مثال اگر شخصی در برابر ناکامیهایِ گذشته به درآمدزایی روی آورده باشد، به نوعی از مکانیسم تصعید استفاده کرده است.
دست دست نکنید. همین که دوره سخت اولیه را پشت سر گذاشتید و توان و انرژیای درتان پیدا شد، سرتان را به کاری که دوست دارید گرم کنید. یا مهارتی تازه یاد بگیرید. بسیاری از شاهکارهای ادبی و هنری توسط کسانی خلق شده که حال روزشان مثل امروز شما بوده. «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟» شهریار سالهاست که زمزمه زبان آدمهای زیادی است. پس از دل غم و اندوهتان یک فرصت خلق کنید.
یاد بگیرید
شکست و افتادن جزئی از روال طبیعی زندگی است. اتفاقی خارقالعاده نیست. در زندگی همه ما شکست و به نتیجه نرسیدن وجود دارد. حالا که آن را پذیرفتهاید، بهتر از قبل میدانید که در عشق هم چیزهایی برای آموختن وجود دارد. مسئله عشق تنها با وجود یک «معشوق» به پایان نمیرسد. سعی کنید در رابطه با آن بیاموزید. کارگاههای آموزشی را شرکت کنید. مطالعه کنید. فکر و مشورت کنید.
شما تنها نیستید
به هر حال شکست، از هر نوعی که باشد، بخشی از اعتماد به نفس انسان را میدزدد. اما نباید دست روی دست بگذارید و باقیمانده را هم دو دستی به آن تقدیم کنید. افراد شکستخورده، چون گمان میکنند که طرد شدهاند و «نه» شنیدهاند، آمادهاند تا تمام افتخارات، استعداد و توانایی و پیروزیهای پیشین خود را نیز نفی کنند. شاید لازم باشد یک قلم و کاغذ بردارید و هر آنچه موفقیت کسب کردهاید را برای خودتان مرور کند، حتی اگر این توانایی مربوط به نمره بیست کلاس اول ابتداییتان باشد.
دست از مرور خاطرات بکشید
پژوهشگران میگویند آدم شکستخورده 85 درصد روز، دارد به طرف مقابل فکر میکند، 85 درصد!! اگر بخواهید این روند را ادامه دهید، بهبودیتان به تأخیر میافتد، ذهنتان را درگیر کارهای دیگری کنید. بیکار ننشینید و بیشتر وقتتان را توی تخت نگذرانید. کارها و مسئولیتهایی را که نیاز به کار فکری دارد بپذیرید تا ذهنتان درگیر کارهای دیگری شود. به جز اینها لازم نیست به مکانهایی که شما را به یاد معشوق میاندازد بروید.
نگذارید شکست تبدیل به هویت شما شود
این که هویت آدم زخمخورده و ستمدیده به خودتان بگیرید و از صبح تا شب بنالید و همه را در جریان این احساست بد و منفی خود قرار دهید، نه تنها هیچ کمکی بهتان نمیکند که شخصیتتان را هم مخدوش میکند. به خودتان بگویید: «من آدم بلند شدن و سر و سامان دادن به اوضاع هستم» دست روی زانوهایتان بگذارید و همه چیز را سر و سامان دهید، دست خودتان را بگیرید و مهربانانه به راهتان ادامه دهید. شکست را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرید نه بخشی از هویتتان.
عشق رازی است به اندازه آغوش خدا
این یک اصل ثابت شده است؛ کسانی که به معنویات چنگ میزنند، کمتر در شرایط استرسزا دچار آسیبهای روانی میشوند. همین که آدم فکر میکند همه چیز در دست خداوند است و بدون خواست او برگی از درخت نمیافتد، آرامشی که از یاد خدا نصیبش میشود، مثل نسیمی خنک در دل یک روز خشک و گرم تابستانی. خداوند در قرآن گفته که از نماز و روزه کمک بگیرید. از نماز، روزه، زیارت، دعا و یاد خدا کمک بگیرید.
خوان ملال
مرحله آخر ملال است. همه را که رد کردید ممکن است بیفتید در دام ملال. افسرده نیستید، خشمگین نیستید، حتی منتظر هم نیستید. فقط انگیزهای برای ادامه ندارید. فکر میکنید یکی بود و تمام شد، دیگر هیچوقت نمیتوانید عاشق شوید، گمان میکنید زندگی با شما سر جنگ دارد و همه چیز را از شما دریغ میکند. اما عشق هم مثل زندگی در مسیر کمال است. به خودتان یادآور شوید که زندگی اتفاقات عجیبی در چنته دارد و بهتر است شما در قلبتان را روی عالم و آدم نبندید و دائم خاطرات و تجربیات تلختان را سدی برای خوشبختی و موفقیتهای بعدی قرار ندهید.