اگر خودتان تنها باشید، وضعیت کاملا فرق میکند. نمیگوییم جدایی با بچه راحتتر است یا بدون بچه. بلکه میگوییم وضعیت والد، پس از طلاق، با حضور یا عدم حضور یک کودک، تفاوتهای زیادی دارد. فردی که با وجود فرزند یا فرزندانی مجبور به طلاق میشود، چه آن فرزندان با او زندگی کنند چه نه، وظیفه دارد که علاوه بر خود مراقب سلامت روان آنها نیز باشد. چون جدایی والدین چیزی نیست که کودکان بتوانند به راحتی با آن کنار بیایند و آن را بپذیرید و مثل سابق رفتار کنند. در ادامه آسیبهایی که متوجه کودکان میشود را برمیشماریم و راهکارهایی مقابله با آنها یا حل کردنشان را مرور میکنیم.
چه چاره کنم؟
داستان را از بعد از طلاق آغاز میکنیم. زمانی که دیگر والدین از هم جدا شدهاند. بنابراین در این نوشتار نمیخواهیم به شما بگوییم که جلوی بچهها دعوا نکنید و راهکارهایی که مربوط به قبل از طلاق و زمان همخانه بودن والدین است، ارائه دهیم. حالا که جدایی به هر دلیلی، اتفاق افتاده است، بهتر است جلوی ضررهای بیشتر را گرفت و خاصه کودکان را از آسیبهای بیشتر در امان نگهداشت و این، بیشتر از همه از والدین انتظار میرود و تنها از آنها برمیآید.
حالا که تمام شده است
حالا که همه چیز تمام شده است، کودکتان را به هر طریقی از تنش و تشنج روابط با همسر سابقتان دور نگهدارید. او نباید شاهد دعواها و بگو مگوهای بیپایان شما باشد. برخی از والدین حتی پس از جدایی هم نمیتوانند دست از سر هم بردارند و کودک را درگیر انتقام، ارعاب و تهدید همسر سابق میکنند.
کودکان زیادی هستند که از ملاقات با پدر یا مادر خود محرومند ـ که البته بیشتر محرومیت از مادر است ـ و این تنها به خاطر انتقام و اعتراض و بروز خشم مهار نشده نسبت به دیگری است و در این میان کودک آسیب بسیار زیادی میبیند. اگر هنوز نتوانستهاید آرام و منطقی با خشم و دیگر احساسات منفیتان کنار بیایید و رابطه خود را با مختصات جدیدش بپذیرید، به یک مشاور مراجعه کنید. این کار را هم به خاطر خودتان و هم به خاطر فرزندتان انجام دهید.
حضور پدر و مادر
اگر فرزندتان با شما زندگی میکند، هرگز او را از ملاقات با والدی دیگرش محروم نکنید. اجازه دهید او را ببیند و معاشرت کند و وقت بگذرند. با جدا شدن از فرزندتان برای مدتی کوتاه و همراه شدنش با پدر یا مادر، جزع و فزع نکنید، آرام و منطقی و مثل یک امر روزمره برخورد کنید. لبخند بزنید و اجازه دهید با خیال راحت و بدون عذاب وجدان و احساس گناه از شما جدا شود و کمی هم با دیگری وقت بگذراند.
برخی والدین ـ خاصه مادرها ـ آنقدر نگران فرزندشان هستند و توصیههای متفاوت میکنند و با تماسهای مکرر با فرزندی که به دیدار والد دیگرش رفته او را متشنج میکنند که کودک با سن و سال کم نمیتواند حس و حال او را درک کند و دچار عذاب وجدان یا نگرانی و ترس نسبت به مادرش میشود.
همچنین اگر والدی هستید که فرزندتان پس از جدایی با شما زندگی نمیکند اما حق ملاقات دارید، برای کودکتان وقت بگذارید. او را ماهی یکبار و چند ساعت نبینید و توقع داشته باشید با این شرایط دیدار، همه چیز هم در حالت تعادل باشد و فرزندتان دچار بحران نشود. برای پرورش و مراقبت از او وقت بگذارید. خودتان را شریک و دخیل بدانید و کنار نکشید. راجع به وضعیت و شرایط جدید خانواده به کودک توضیح دهید.
از والد دیگر، بد نگویید
بلی، برای همه قابل درک است که جدایی و طلاق میزان زیادی خشم و بدبینی و نفرت و احساسات منفی دیگری به دل آدمها میریزد. قطعا شما عصبانی هستید و مشکلاتی داشتهاید که به جدایی تن دادهاید، اما این نباید باعث شود که گوش کودکتان را با بدگویی از پدر یا مادرش پر کنید. به هر حال او پدرش است، مادرش است و باید برای همیشه پدر و مادر بماند و حرمت و احترام و هویتش حفظ شود. وقتی والدین کودک را پیش چشمش تحقیر و تضعیف میکنید، به بخشی از هویت و علایق او یورش بردهاید و آسیب زیادی به کودک وارد میشود.
همچنین با کودکتان دردودل نکنید. اگر نیاز به شنیده شدن دارید به روانشناس و مشاور مراجعه کنید. کودک شما برای شنیدن دردودلهای آدم بزرگها هنوز آماده نیست.
روراست باشید
همانطور که قرار نیست کودک از تمام جزئیات رابطه شما و مشکلاتی که باعث طلاقتان شده، باخبر باشد، قرار هم نیست درباره آن دروغ بشنود. با او صادق باشید. شرایط جدید را برایش تشریح کنید. به او نگویید که «مامان بالأخره برمیگرده»، یا «بابا برای مدتی رفته سفر» به کودک اطمینان بدهید که او را همچون گذشته دوست دارید و مراقبش بوده و از او حمایت میکنید. او باید اطمینان پیدا کند که مقصر به هم خوردن رابطه شما نیست.
اصل هویت مکانی
کودک باید تکلیفش در مورد مسکن و خانهای که قرار است در آن زندگی کند، روشن باشد. بسیاری از فرزندان طلاق حتی نمیدانند که با کدام والدشان قرار است زندگی را ادامه دهند. نیاز اولیه کودک این است که در مورد خانهاش احساس امنیت کند و تعلق خاطر داشته باشد. یا به عبارتی «اصل هویت مکانی» را جدی بگیرید.
همچنین در خانه والدی که به طور موقت با کودک زندگی میکند، مثلا آخر هفتهها او را به خانهاش میبرد، بهتر است، اتاق یا میز یا کمدی به او تعلق بگیرید. این نشان میدهد که از زندگی پدر یا مادرش کاملا خط نخورده است و تعلق خاطری وجود دارد.
کودک را سؤال پیچ نکنید
زمانی که کودک از نزد یکی از والدین خود به خانه دیگری میرود، نباید راجع به همسر سابق از او سؤال کرد؛ «پدرت چیکار میکنه؟» «سرکار میره؟» «ازدواج نکرده؟» «مادرت ناراحته؟» «بهت میرسن؟» «اونجا میری حوصلهات سر نمیره، بهت غذا میدن؟» «باهات بدرفتاری میکنن؟»
دست از این سؤالات که حال خود و فرزندتان را خراب میکند بردارید. علاوه بر این قرار نیست نسبت به والدین همسر سابقتان هم بدبین باشید، یا حتی اگر بدبین هستید آن را به زبان نیاورید و نسبت به آنها توهین نکنید.
«پدربزرگت همیشه یه آدم بیمصرف و زنذلیل باقی میمونه» «مادربزرگت اونقدر بیخیاله که محاله به تو برسه» و جملاتی از این دست یعنی نشانه گرفتن هویت خانوادگی کودکتان که آسیبهای جدی متوجه سلامت روان او میکند.
فرصت عزاداری بدهید
کودک شما، هرچقدر هم که سن و سالش کم باشد، اما در وضعیت ناراحت و ناآرامی قرار گرفته است. بخشی از دوستداشتنیهاش را به یکباره از دست داده، زندگی با یکی از والدین یا هر دو، گاهی مکان زندگی، احساس تعلق خاطر و...! در این موقعیت کودک حق ناراحتی دارد که ممکن است به شکلهای مختلف بروز کند. انکار، خشم، درخودفرورفتگی و انزوا... به کودکتان حق بروز احساسات و فرصت عزاداری بدهید.
به او کمک کنید که احساساتش را بیان کند. آنقدر مشغول غم و غصه خودتان نشوید که فراموش کنید کودک شما هم آدمی است که تحت تأثیر شرایطی که به وجود آمده درد میکشد. با او حرف بزنید. قرار نیست حتی چیز تازهای بگویید، همین که احساساتش را تکرار کنید، کافی است. به طور مثلا کودکتان میگوید که: «دلم برای بابا تنگ شده» به جای اینکه بگویید: «او کی برای تو پدری کرده که حالا دلت براش تنگ شده» و خشمتان را بر سر کودک و ذهنیاتش خالی کنید کافی است تکرار کنید که «میفهمم! تو واقعا دلتنگ پدرت شدی»
در مقابل احساسات کودک موضع خشم، پرخاشگری و سرزنش نگیرید. صبور باشید و اجازه دهید احساساتش را بروز دهد.
به خودتان برسید
به هر حال نباید انکار کرد که والد خوب بودن در گرو انسان خوب بودن است. اگر شما به فردی خمود، افسرده، ضعیف، پرخاشگر تبدیل بشوید، چطور میتوانید برای فرزندتان مادر یا پدری ایدهآل باشید و در تربیتش موفق عمل کنید. سعی کنید با کمک مشاور، زندگی را خیلی زود از سر بگیرید. شرایط را بشناسید، خودتان و احساساتش را بشناسید و با آن کنار بیاید. دست روی دست نگذارید. برای خودتان احترام قائل باشید. به روح و جسمتان رسیدگی کنید، مطالعه کنید تا به بهترین خودتان تبدیل شوید.