کد خبر: ۲۴۵۵
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۲۲
پپ
احساس گناه در کودکان
صفحه نخست » کاشانه

مریم کمالی نژاد

کودکان پاک‌تر و آسیب‌پذیرتر از آن هستند که بتوانند با احساس گناه زندگی کنند. حتی خود ما با سال‌های بیشتری تجربه‌ زندگی، با احساس گناه کردن از پا درمی‌آییم. کودکی که مدام از سوی والدین به گناهکار بودن متهم می‌شود، به رفتارهای منفی جبرانی مثل اضطراب، پرخاشگری، شب ادراری دزدی، کابوس‌های شبانه و... مبتلا خواهد شد. جملات و رفتارهایی هستند که والدین گمان می‌کنند با گفتن و انجام آن‌ها دارند کودکشان را تنبیه و تربیت می‌کنند تا از کار اشتباه دست بکشد و نشان می‌دهد که نسبت به ادب او بی‌تفاوت نیستند، اما همین‌ها می‌توانند به کودک احساس گناه را تزریق کنند که در روند رشد، خلاقیت و سلامت روان او تأثیر منفی خواهد گذاشت. در ادامه به این رفتار و جملات می‌پردازیم و جایگزین‌های آن‌ها را معرفی خواهیم کرد.

جدی یا شوخی

کودکان تا زیر شش یا حتی هفت سال متوجه ایهام کلام شما یا شوخی بودن حرفتان نمی‌شوند. هر آنچه بگویید را باور می‌کنند. وقتی به او می‌گویید: «من از دست تو آخرش خودمو می‌کشم» او باور می‌کند که باعث شده شما خودتان را بکشید و احساس گناه زیادی خواهد داشت. وقتی به او می‌گویید: «از دستت خسته شدم و کاش به دنیا نمی‌آمدی» باور می‌کند که زیادی است و از بودنش دچار عذاب وجدان می‌شود. حتی والدینی که برای ابراز محبت و عشق به کودک از جملات نادرستی استفاده می‌کنند هم کودکشان را دچار اضطراب می‌کنند. «من بدون تو می‌میرم» این جمله برای یک بزرگسال که ایهام را درک می‌کند، روشن و حتی دوست داشتنی است اما برای کودک خوب نیست. چون او گمان می‌کند واقعا اگر روزی از شما دور شود شما خواهید مرد، پس بهتر است به او بگویید: «من با تو خیلی خوشبختم»

تو خوبی، رفتارت بد بود

انسآن‌ها، همگی لایق دریافت عشق بی‌قید و شرط در دوران کودکی خود هستند. فرزند شما باید بداند که بی هیچ قید و شرطی عاشقانه دوستش دارید. مدام به او بگویید که «مامان/ بابا خیلی دوستت داره» آنقدر بگویید تا او به این باور برسد که واقعا دوستش دارید و آنچه ناراحت‌تان می‌کند «رفتار ناخوشایندش» است نه کل وجود او. زمانی که می‌خواهید انتقاد کنید هم حتما عنوان کنید که کارش شما را ناراحت کرده است. «مسواک نزدنت منو ناراحت می‌کنه» «دعوا‌کردن و کتک‌کاری با پسرخاله رفتار خوبی نیست و منو ناراحت می‌کنه»

شناخت خوب و بد، بدون سرافکندگی

ما وظیفه خودمان می‌دانیم که فرزندمان را با «خوب» و «بد» آشنا کنیم. حدود و خط قرمزهای اخلاقی را به او بشناسانیم، اما در این مسیر عجول هم هستیم. توقع داریم کودک شش هفت ساله‌مان به اندازه‌ ما خوب و بد را بداند، یا فراموش می‌کنیم که او کودک است، مشغول شناخت جهان اطرافش، فرهنگ، اخلاق و... است و هنوز به اندازه‌ ما با آن آشنایی ندارد. بسیاری از رفتارهای کودکان که ما را برآشفته می‌کند و گمان می‌کنیم چقدر در تربیت او ناتوان و ضعیف عمل کرده‌ایم، رفتارهای معمولی و طبیعی اوست. اینکه کودک موقع غذا خوردن با دست به سراغ غذا برود، از نظر ما امری ناپسند است، اما برای او مسئله‌‌ بد و ناشایستی نیست. او حتی هنوز نمی‌داند خوب یعنی چه و بد کدام است. پس به جای پرخاشگری و تزریق حس گناه و سرافکندگی مدام به کودک، آرام باشید و سعی کنید او را درک کنید.

منصف باشید

برخی والدین در تربیت‌شان انصاف ندارند. خودشان رفتارهای بد دارند، کلام ناشایست بر زبان می‌رانند اما اگر فرزندشان که آن کلمه را بگویید به سختی تنبیه شده و باید تمام وقت احساس گناه کند. وقتی کودکتان را با کلمات ناشایست خطاب می‌کنید، هنگام عصبانیت و دعوا به سادگی از «فحش» استفاده می‌کنید. پشت فرمان اتومبیل دیگران را با جملات بد خطاب قرار می‌دهید، این شمایید که لایق احساس گناه و تربیت شدن مجدد هستید، نه کودک بی‌گناه‌تان.

گناهی نداری

بچه‌ها دارند با هم بازی می‌کنند که ناگهان صدای جیغ و گریه‌ یکی از آن‌ها بلند می‌شود. مادران سراسیمه خود را به آن‌ها می‌رسانند و سوال میکنند که چه اتفاقی افتاده، انگشتها به سمت یکی نشانه می‌رود که «محمد، سارا رو هل داد» محمد بغض کرده و نادم و سربه زیر ایستاده و اشکم توی چشمهایش حلقه زده. معمولا مادر کسی که آسیب دیده، رفتار بدی نسبت به خاطی ندارد، سعی میکند فرزند خودش را آرام کند و بگوید: «بازی است دیگر، اشکال ندارد» و البته بهتر است که چنین باشد. اما مادر محمد، شروع می‌کند توی جمع به سرزنش فرزندش، حتی ممکن است او را تنبیه کند. مادران ناظران حواس پرت بازی بوده‌اند، کسی نمی‌داند هل دادن سارا از روی عمد بوده یا سهوا اتفاق افتاده! اول کودک بغض کرده و پریشان را به جای خلوتی ببرید. از او بپرسید که چه اتفاقی افتاده، شاید فرزندتان بگوید حواسش نبوده، او را ندیده، ناگهان اتفاق افتاده! حرف او را باور کنید.

اما اگر با قلدری گفت که سارا کاری کرده و او از هل دادن به عنوان روش دفاعی استفاده کرده، به او بگویید که این کار خوب نیست و الان ببین که سارا چقدر ناراحت است و ممکن بود دچار آسیب جدی تری شود. داستان را تبدیل به یک ماجرایی جنایی هم نکنید که ممکن بود سارا سرش بشکند، بمیرد و ...

پرخاشگری

کودکان زیادی به ویژه در میان پسران، در سنین 3 تا 5 سالگی رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز می‌دهند، خاصه آن‌ها که بیشتر از سوی والدینشان تنبیه شده‌اند. وقتی کودک مضطرب و عصبانی است. روبه‌رویش بنشینید تا چشم‌هایتان در مقابل هم قرار بگیرد. دست‌هایش را به آرامی توی دست بگیرید، توی چشم‌هایش نگاه کنید، لبخند بزنید و به او بگویید همزمان با من نفس بکش. این یک روش برای آرام کردن کودک عصبانی و پرخاشگر، در لحظه است. اما روش‌های مختلفی وجود دارد که معمولا با در آغوش کشیدن و پرت کردن حواس کودک، باعث آرامش او می‌شویم. آنقدر فضای متشنج را ادامه ندهید و با کودک یکی به دو نکنید که احساس گناه کند.

دزدی‌های کودکانه

شاید نتوان به آن گفت دزدی! شاید بهتر است کلمه‌ای دیگر برای آن انتخاب کنیم که آنقدر بار منفی نداشته باشد. چون آنچه کودک بدون اجازه برای خودش برمیدارد، از بد بودن آن زیاد مطلع نیست. او گمان می‌کند آنچه را که دوست دارد اگر جایی پنهان کند می‌تواند برای خودش داشته باشد. معمولا دزدی‌های کودکانه والدین را بیش از حد عصبانی می‌کند، اغلب کودکان تجربه‌ چنین چیزی را دارند. برداشتن عروسک از خانه‌ دخترخاله و یواشکی آن را به خانه آوردن. ناخنک زدن به بیسکویت‌های توی کابینت، بی‌اجازه به کیف مادر سرک کشیدن و پول برداشتن. والدین گمان می‌کنند که اگر شتاب‌زده و عجولانه به کودکشان بفهمانند که او با این کار یک دزد محسوب می‌شود و چقدر بد است، او را به راه راست هدایت کرده‌اند. او به‌اندازه شما حس منفی نسبت به واژه «دزد» ندارد. اما همین که این برچسب را به او چسباندید، منتظر باشید که او را بیشتر به سمت این رفتار زشت سوق دهید. احساس گناه تا جایی احساس گناه باقی می‌ماند و از یک زمانی به بعد فرد نسبت به آن بی‌حس و بی‌تفاوت می‌شود.

بیان احساسات

شاید مهمترین وظیفه شما این باشد که به کودکتان اجازه دهید احساساتش را بدون احساس گناه بروز دهد. کودک، دایره لغات محدودی دارد و نمی‌تواند هر آنچه احساس می‌کند را کلمه کرده و به شما بگویید، کمکش کنید که آنچه در دل دارد را بروز دهد. انکار احساسات کودک به او احساس گناه داده و نسبت به شما بی‌اعتمادش می‌کند. وقتی می‌دانیم که آمپول زدن درد دارد، چه اصراری داریم مدام به کودک متذکر شویم که: درد نداره که، مرد که گریه نمی‌کنه، یه آمپول دیگه گریه نداره! به جای این حرف‌ها به او بگویید: «میدونم درد داره، اما لازمه و می‌دونم تو اونقدر قوی هستی که تحملش کنی اما اشکالی نداره اگر دردت اومد گریه کنی»

وقتی از یک مهمانی طولانی و خسته کننده برمی‌گردید و کودکتان کلافه و ناراحت روی صندلی افتاده و مدام غر می‌زند، به جای جیغ کشیدن که «ساکت باش الان تصادف می‌کنیم از بس تو صدا می‌کنی، حواسم پرت شد» شروع کنید با او از احساساتش صحبت کردن؛ «الان کلافه‌ای؟» «می‌دونم خسته شدی» «سحر الان خسته و گرسنه است من می‌دونم» و... نباید طوری رفتار کنیم که کودک برای ساده‌ترین و طبیعی‌ترین احساساتش دچار عذاب وجدان و احساس گناه باشد.
نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: