باران زعیمی
اصلا به هرچیزی عادت کنیم برایمان عادی میشود. چشم و گوش و دست و زبان هم ندارد، برای همه حواس یکسان است.
بدهکاری و طلبکاری هم اتفاق خاصی مثل کشته شدن چند نفر اروپایی نیست که سنسورهای ذهنی ما را حساس کند و وادارمان کند به یکسری واکنشهای عاطفی - حقوقی حتی در حد روشن کردن شمع! بدهکاری و طلبکاری به لطف رسوخ فرهنگ سرمایهداری و بانکداری در جامعه اینقدر زیاد شده که اگر یکی در عمرش پولی قرض نگرفته باشد حتما سوژه یکی از گزارشهای خبری 20:30 یا مصاحبه یکی از همین نشریات سرخ و سفید و زرد روی دکه میشود و ما با کنجکاوی هیجانانگیزی سوال و جوابهای سوژه موردنظر را دنبال میکنیم که آخر چگونه بدون بدهی روزگار گذرانده است؟!
حالا فکر هم نکنید این موضوع فقط مربوط به دهکهای پایین جامعه بوده که صد در صد اشتباه است. اتفاقا طبقات فوقانی جامعه خیلی بیشتر درگیر موضوع بدهکاری و طلبکاری است. از انواع چک و سفته برای معاملات بزرگ گرفته تا وامهای هزار میلیاردی برای اهداف بشردوستانه و گاهی هم اقدامی موثر برای احقاق ضربالمثل رایج شده در آن طبقه که میگوید: «هرچه بدهکاری بیشتر راه کانادا بازتر»!
اما فارغ از ضربالمثل مذکور که تحلیلی جداگانه میطلبد بدهکاری دو نوع است. یکی از نوع بانکی که هیچکدام از بدهکارهایش نمیتوانند اخلاق پرداخت بدهی را زیرپا بگذارد و بانک محترم، سررسید به سررسید مبلغ قسط را به هر ترتیبی شده از حلقوم بدهکار بیرون میکشد مگر اینکه بدهی خیلی بزرگ باشد مثل 1400میلیارد ریال، که اسمش را می گذارند معوقه - مثل همان اختلاس 16هزار میلیارد تومانی صندوق ذخیره فرهنگیان - که اصلا جزییات بیاخلاقیاش و سرنوشت آن متخلفان به ما مربوط نیست چون معوقه کلان است و انگار دلش میخواهد پرداخت نشود!
یکی هم از نوع غیربانکی است که یکی از معضلاتش بدهکارهای بدحساب است. همان هایی که یک فقره پول زلال را از لیوان بلور قرضالحسنه هورت میکشند و «حاجی حاجی مکه!» یا هرجای دیگه!
واقعا چرا در این زمینه دچار فقر فرهنگی شدهایم؟ چرا در طبقه متوسط که یک جمع بزرگ خودمانی با بدهیهای کوچک است این موردها پیدا شده که راست راست در چشم طلبکارِ اهل مدارا نگاه میکند و خرج و برجهایش را به رخ میکشد و ذرهای از تلاطمهای درونی طلبکار محترمی را، که مدتهاست سررسید طلبش طی شده و دستش خالی مانده، درک نمیکند و حتی گاهی میشود مصداق «بدهکار را رو بدهی طلبکار میشود»!
قدیمها میگفتند آدم خوش حساب شریک مال مردم است. واقعا حیفم میآید وقتی میبینم این شراکت زیبا و ساده را به خاطر برخی بیاخلاقیها و خودخواهیهای سطحی و زودگذر از دست میدهیم. خیلی راحت میتوان خوشقول و امین بود و قبل از خود و لذتهایمان به حق و حقوق دیگران توجه کرد. این که به وقت ضرورت قرض کنیم نه تنها اشکالی ندارد بلکه بسیار هم زیباست به خصوص برای قرض دهنده از نوع حلالش.
اما هموطن! بعد از رفع ضرورت، چه خواستی حج بروی چه آنتالیا، قبلش پولی را که قرض کردهای پس بده بعد برو!