کد خبر: ۲۴۴۰
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۳
پپ
به مناسبت روز سالروز ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها
صفحه نخست » گزارش

فاطمه اقوامی

برداشت اول: دلشوره امانش را بریده بود... چشمش به ساعت بود و گوشش تیز که ببیند کی صدای زنگ خانه به صدا درمی‌آید... لباسی که مادر برایش انتخاب کرده بود، پوشید، روبروی آینه ایستاد، روسری آبی رنگی که با شکوفه‌های صورتی کوچک تزیین شده بود، روی سرش انداخت و با گیره و سوزن آن را بست... چادرش را هم سر کرد... یک لحظه به تصویر خودش توی آینه خیره شد... به نظرش آمد انجام سخت‌ترین کار دنیا را روی دوشش گذاشته‌اند... نمی‌دانست چه پیش می‌آید! فقط می‌دانست راه درست است... هم این کار درست‌ترین کار دنیاست و هم همه چیز طبق باورها و عقاید و سنت‌ها داشت جلو می‌رفت... او باور داشت از اینجا به بعد را باید بسپارد دست آن‌که حواسش به همه‌چیز هست... دنبال چیزی می‌گشت که دلش را آرام کند... نگاهش در اتاق چرخید و روی قرآن درون کتابخانه ماند... سمت آن رفت... رو به قبله ایستاد... بسم‌الله الرحمن الرحیم آرامی گفت و انگشت سبابه‌اش لای صفحات قرآن برد... صفحه را که باز کرد لبخندی بر لبانش نشست و دلش آرام گرفت.... زیر لب زمزمه کرد: «و من آیاته أن خلق لکم مِن أنفسکم ازواجاً لتسکُنوا إلیها و جَعَلَ بینکم مودّهً و رَحمه...» با صدای زنگ در و پشت‌بند آن صدای مادر که می‌گفت: آمدند از فکر بیرون آمد...

برداشت دوم: سرش را پایین انداخته و خیره شده بود به گل‌های فرش... احساس می‌کرد از خجالت سرخ شده است... خدا، خدا می‌کرد یکی سکوت را بشکند و حرفی بزند... زیر چشمی نگاهی به دسته گلی که با کلی وسواس انتخاب کرده بود انداخت و در دلش به حسن سلیقه‌اش احسنت گفت... در همین فکرها بود که یکدفعه با شنیدن صدای سلام دختر جوان به خود آمد... با ورود او فضای مجلس هم تغییر کرد و سؤال و جواب‌ها شروع شد... دقایقی بعد صحبت‌ها حسابی گل انداخته بود و خبری از آن اضطراب و دلواپسی اولیه نبود... حالا او انتظار آن جمله کلیدی را می‌کشید که مادرش خیلی زود به انتظارش پایان داد و خطاب به جمع گفت: اگر اجازه می‌دید این دو تا جوون برن تو اتاق حرفاشون رو با هم بزنند»... اجازه که صادر شد، در دلش یک یاعلی گفت و از جا برخاست تا ببیند باید آینده‌اش را چطور رقم بزند!

برداشت سوم: دل تو دلشان نبود... دو تایی چشم دوخته بودند به صفحه قرآن و آرام و یواش جوری که فقط خودشان دو تا می‌شنیدند آیات را می‌خوانند... دوست داشتند زودتر این دوری تمام شود و بشوند یار هم، مایه آرامش و آسایش همدیگر... برای بار سوم می‌پرسم عروس خانم وکیلم؟ با اجازه بزرگترها، بله... و همین یک جمله کوتاه شیرین، کلید زندگی مشترک‌شان شد و آن‌ها راهی مسیر عشق و زندگی کرد...

بعضی روزها در تقویم ما خیلی شیرین و دلچسب هستند... مثل روز اول ذی‌الحجه که روز ازدواج دردانه‌های عرش الهی حضرت علی‌علیه‌السلام و حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها است و به همین مناسبت به نام روز ازدواج نامگذاری شده است و ما هم این هفته قصد داریم در همین رابطه با شما سخن بگوییم. همراه‌مان باشید.

دست خدا این دو یارو برای هم نوشته:

اگر تمام عالم را بگردید و در تمام صفحات تاریخ جستجو کنید، ازدواجی به این پر برکتی نمی‌یابید. ازدواجی که عروس آن دخت پیامبر و سرور زنان علم است و داماد آن وصی رسول‌الله و شیرخدا. ازدواجی که پیوندش در آسمان‌ها نوشته شده و خطبه عقدش را بهترین بنده خدا روی زمین خوانده است. ازدواج و زندگی مشترکی که از همان لحظه نخست تا پایان عمر کوتاهش پر از درس زندگی است و یک الگوی تمام عیار به شمار می‌آید. حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها هم به لحاظ کمالات عالیه و هم به لحاظ نسب و شرافت خانوادگی در چنان مرتبه بالایی قرار داشتند که خواستگاران زیادی در آرزوی ازدواج با ایشان به سر می‌بردند اما هر مرتبه به خدمت پیامبر می‌رسیدند پاسخ می‌شنیدند: «من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهي هستم.» تا آنکه حضرت علی‌علیه‌السلام پا به میدان گذاشتند و با خجلت فراوان خواسته خود را خدمت پیامبر مطرح کردند. و این بار برعکس همیشه پیامبر خدا تبسم کردند و شادمان شدند. اما خود پاسخی ندادند و به سراغ حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها رفتند تا نظر او را جویا شوند. این مسأله نشان از اندیشه متعالی و بزرگ اسلام دارد که در زمان و جامعه‌ای که برای زنان هیچ حق انتخابی وجود نداشت، پیامبر خدا برای نظر دخترشان در انتخاب همسر آینده احترام قائل می‌شوند و اختیار این کار را به او می‌سپارند. حیای حضرت زهرا اجازه نمی‌دهد که صریحا پاسخ مثبت بدهند و فقط با سکوت خود نظرشان را اعلام کردند و خیلی زود مراسم عقد آن‌ها در مسجد برگزار شد. بعد از آن قرار می‌شود که خیلی زود مقدمات عروسی فراهم شود تا آن‌ها بتوانند زندگی مشترک خود را آغاز کنند.

برای این کار علی‌علیه‌السلام به دستور پیامبر‌صلي‌الله‌عليه‌و‌آله سپر خود را فروختند، پول را نزد ایشان آوردند. پیامبر پول را به سه بخش تقسیم کرد؛ بخشی برای تهیه جهیزیه، بخشی برای خریدن عطر و بوی خوش شب عروسی و بخش باقی‌مانده را برای ولیمه عروسی کنار نهادند. جهیزیه ساده و مختصر حضرت فاطمه خیلی زود فراهم می‌شود. جهیزیه‌ای که خالی از هرگونه اسراف و زیاده‌روی است. علی‌علیه‌السلام هم خانه‌ای برگزید با خرید وسایل مورد نیاز آن را برای آمدن بانوی خود آماده ساخت. شب موعود فرا رسید، حضرت زهرا که لباس خریداری شده توسط پدر برای این شب را چند روز قبل به فقیری انفاق کرده بود، لباسی که جبرئیل از سوی بهشت برایشان هدیه آورده بود بر تن کردند و زنان پیامبر او را آراستند و آماده ساختند. ولیمه عروسی هم که از سنت‌های پسندیده اسلام است به دستور پیامبر مهیا و مراسم عروسی در کمال سادگی برپا شد. کاروان عروسی با حضور ملائک به افتاد و فاطمه را به خانه علی رساندند. پیامبر دست حضرت زهرا و حضرت علی را در دست هم گذاشت و فرمود: «اي علي! فاطمه خوب زني است و اي فاطمه! علی خوب شوهري است.» و به این ترتیب زندگی مشترک این دو ستاره آسمانی که سراسر نور بود و ثمراتی چون امام حسن و امام حسین‌علیهما السلام داشت، آغاز شد و درس‌های آن در تاریخ به ثبت رسید تا سرحوله دیگران قرار گیرد.

سرچشمه آرامش:

درست است که یکی از اهداف اصلی ازدواج ارضای غریزه جنسی در مسیر سالم و درست و تداوم نسل بشر می‌باشد اما فواید و نتیجه آن به همین مسأله ختم نمی‌شود و اثرات معنوی و روحی زیادی برای بشر به همراه دارد. همانطور که در قرآن آمده خداوند ازدواج را مایه آرامش و مودت و رحمت قرار داده است آن جا که می‌فرماید: «وَ مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فىِ ذَلِكَ لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» از طرفی خداوند زن و شوهر به منزله لباس یکدیگر معرفی می‌فرماید: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» یعنی همانطور که لباس انسان‌ها را در برابر گرما و سرما محافظت می‌کند و حافظ آبروی آدمی است و از طرف دیگر زینت به حساب می‌آید، زن و شوهر نیز باید حافظ یکدیگر و اسرار هم و زینت یکدیگر باشند و به این طریق در کنار جوابگویی به غریزه جنسی، اهداف متعالیه ازدواج را نیز دنبال کنند که اگر اینگونه باشد طبق روایت دین‌شان را کامل کرده‌اند.

سخت‌ترین انتخاب:

بدون شک یکی از سخت‌ترین کارها و تصمیم‌گیری‌های دنیا زمانی است که دختر یا پسری می‌خواهد شریک زندگی آینده‌اش را انتخاب کند. البته این راه مثل هر راه و مسیر دیگری نقشه‌ای دارد که می‌تواند به فرد کمک کند و او را زودتر به سر منزل مقصود برساند. در متون اسلامی و دینی ملاک‌ و معیارهایی برای این انتخاب مهم و سرنوشت‌ساز ذکر شده است، معیارهایی که کلیدی و اساسی هستند و برای یک زندگی موفق و رسیدن به کمال لازم و ضروری به شمار می‌آیند. ملاک‌هایی مثل:

ایمان و تقوا: این یکی از اصولی‌ترین معیارهای انتخاب همسر است. مطمئن فردی که ملتزم به اصول دین باشد نور ایمان در درون قلبش روشن است و نمی‌گذارد او به سمت خیلی از انحرافات و کج‌رفتاری‌ها برود. التزام به رعایت اصول و احکام از خودرأیی و و خودخواهی افراد جلوگیری می‌کند. امام حسن‌علیه‌السلام در پاسخ به مردی که درباره ازدواج دخترش با ایشان مشورت کرد، فرمود: «او را به مردی با تقوا شوهر ده؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامی‌اش می‌دارد و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی‌کند.»

اخلاق نیکو: اخلاق نیکو داشتن یعنی اینکه فرد دارای صفات و ویژگی‌هایی مثل خوش‌خلقی، راستگویی، تواضع، مهربانی، سخاوت، وفاداری و... باشد که داشتن این ویژگی‌ها از نظر عقل و شرع پسندیده است. مطمئنا چنین فردی شریک زندگی خوبی می‌باشد چرا که باعث می‌شود روح آرامش در خانه حاکم شود، طراوات و شادی و نشاط در زندگی جریان داشته باشد، اگر مشکل یا جر و بحثی پیش آید آن را با صبوری و متانت پشت سر می‌گذارد و در آینده هم فرزندان خوبی تربیت می‌کند و تحویل جامعه می‌دهد. پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرموده‌اند: «با کسی که اخلاق و دینش مورد پسند باشد ازدواج کنید، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.»

اصالت خانواده: محیط خانواده‌‌ و رشد هر فرد، در تربیت و شکل‌گیری شخصیت او تأثیری غیرقابل انکار دارد و از طرفی خیلی از ویژگی‌ها هم از طریق وراثت به او منتقل می‌شود، به همین خاطر شناخت خانواده یکی از مهم‌ترین ملاک‌های انتخاب همسر است. پر واضح است که اصالت خانوادگی به این معنا نیست که خانواده فرد دارای شهرت، ثروت و موقعیت اجتماعی مناسب باشد بلکه مهم نجابت و پاکی، تدین و تقوای خانواده، به صورت کلی اصول حاکم بر فضای خانواده است که فرد براساس آن رشده کرده و تربیت یافته است.

پیامبر اسللام‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرموده‌اند: «ای مردم، بپرهیزید از سبزه‌زاری که بر فراز مزبله و منجلابی روییده باشد! سؤال شد: ای پیامبر خدا، سبزه‌زار روییده بر مزبله و منجلاب چیست؟ فرمود: زن زیبایی که در خانواده پلیدی رشد کرده باشد»

در کنار این اصول اساسی و مهم ملاک‌های اجتماعی، روان‌شناختی و فردی هم وجود دارد که به نوبه خود در انتخاب همسر آینده مهم است و بی‌توجهی به آن‌ها می‌تواند مشکلاتی را در زندگی به بار آورد، مانند:

تناسب سنی: اینکه دختران نسبت به پسران زودتر به بلوغ می‌رسند مطمئنا حکمتی داشته و تفاوت‌های رفتاری را در آن‌ها ایجاد می‌کند بنابراین به نظر می‌رسد بهترین حالت این است که این فاصله در زمان ازدواج هم در نظر گرفته شود و پسر چند سالی از دختر بزرگ‌تر باشد.

تناسب جسمی و جنسی: گرچه شاید در ظاهر تفاوت جسمی آنچنان با اهمیت جلوه نکند اما ممکن است بعدها در زندگی حساسیت‌هایی را به وجود آورد و باعث بروز مشکلاتی شود پس بهتر است به این مسأله هنگام انتخاب همسر به خوبی دقت شود. هم‌چنین توجه و شناخت تفاوت‌های جنسی که دختر و پسر وجود دارد یکی از ویژگی‌های مهمی است که باید مورد توجه قرار بگیرد تا بعدها نارضایتی‌های ناشی از این مسأله، آن‌ها را دچار مشکل نکند.

تناسب اقتصادی: زندگی در یک خانواده مرفه با زندگی در یک خانواده متوسط یا فقیر تفاوت‌های عمدی را در شیوه زندگی فرد ایجاد می‌کند. فردی که عمری در ناز و نعمت بزرگ شده با فردی که سختی کشیده و از نظر مالی گاهی یا همیشه در مضیقه بوده تفاوت‌های فکری و رفتاری زیادی دارند به همین خاطر تناسب اقتصادی می‌تواند به عنوان یک ملاک در امر ازدواج در نظر گرفته شود.

تناسب فرهنگی ـ اجتماعی: همانطور که سطح اقتصادی می‌تواند در نوع تفکر، رفتار و منش فرد مؤثر باشد، شرایط اجتماعی و فرهنگی محیط زندگی هم از عوامل مهم و تأثیرگذار در شخصیت فرد است که بی‌توجهی به آن می‌تواند منجر به بروز اختلافاتی میان زن و شوهر شود.

شباهت‌ها روانشناختی:

ویژگی های روحی و روانی در نوع رفتار او تاثیرات زیادی دارد، مثلا فردی که درون گراست به طرز خاصی رفتار می کند که شاید به هیچ وجه مورد پسند یک فرد برون گرا نباشد. نادیده گرفتن چنین تفاوت های روان شناختی هنگام انتخاب شریک آینده زندگی ممکن است باعث بروز مشکلات عدیده ای در زندگی شود.

گره‌ بر بخت جوانان:

در روزگاران نه چندان دور تا به اصطلاح پشت لب پسران سبز می‌شد مادر و پدر و خانواده بسیج می‌شدند و آستین بالا می‌زدند تا دختری مناسب و موجه و متناسب با شأن خانوادگی‌شان بیابند. از آن سو خانواده‌های دختردار هم وقتی دخترشان به آستانه دنیای جوانی قدم می‌رسید و به اصطلاح عقل‌رس می‌شد و در رتق و فتق امور منزل به تبحری دست می‌یافت، در خانه را به روی خواستگاران می‌گشودند و به انتظار می‎‌نشستند که مردی با اسب سفید بیاید و دخترشان را با خود به خانه بخت برد اما این روزها سری که می‌چرخانی در اطراف خود دختران و پسران مجرد زیادی می‌بینی که سن و سال‌شان هر روز بالاتر می‌رود ولی هنوز در انتظار نشسته‌اند تا شاید دستی از غیب گره‌ها را باز کند و آن‌ها هم بتوانند زندگی مشترکی را آغاز کنند. متأسفانه آنقدر مشکلات و موانع بر سر راه ازدواج قرار گرفته و هزینه‌ها سر به فلک کشیده که جوانان با آوردن اسم ازدواج به جای آنکه قند در دلشان آب شود، از ترس بر خود می‌لرزند و سعی می‌کنند خود را از معرض دید دیگران دور کنند تا امر ازدواج آن‌ها به فراموشی سپرده شود. البته عامل این اتفاق فقط مشکلات اقتصادی جاری جامعه نیست بلکه در برخی از مواقع این خانواده‌ها هستند که با طرح هزار و یک قاعده خود ساخته‌ای جلوی راه ازدواج فرزندانشان سنگ می‌اندازند و البته متأسفانه خیلی وقت‌ها جوانان هم خودشان در این راه بزرگترها را همراهی می‌کنند:

قاعده اول: داشته‌هایت را در چشم دیگران فرو کن!

چشم و هم‌چشمی و به رخ کشیدن یکی از آفت‌هایی است که به جان امر ازدواج جوانان افتاده است. انگار مردم به جای لذت بردن از این حادثه خوشایند، با همدیگر مسابقه گذاشته‌اند که داشته‌هایشان را به رخ همدیگر بکشند. حتی اگر در این راه مجبور شوند خود را در قرض و وام اسیر کنند اما باید مثلا اقدس خانم که پارسال برای پسرش در فلان هتل جشن گرفته چشمش با دیدن عروسی پسر این‌ها از حدقه دربیاید. حالا این وسط خیلی وقت‌ها دختر و پسر جوان خانواده ‌ها مجبورند صبر پیشه کنند تا شرایط این خودنمایی‌ها فراهم شود که ممکن است سال‌ها طول بکشد.

قاعده دوم: در جهیزیه باید از شیر مرغ تا جون آدمیزاد باشد!

تهیه جهیزیه این روزها بلای جان خانواده‌های عروس شده است. آن‌ها خود را ملزم می‌دانند روزهای زیادی از این مغازه به آن مغازه بروند، و هر آنچه به چشم‌شان می‌آید بخرند و یک جهیزیه تمام عیار همراه دخترشان به خانه بخت برسند. مهم هم نیست اصلا این وسایل بعدا در زندگی کارایی دارد یا نه و یا بودجه آن‌ها چقدر است فقط نکته مهم این است که حتی شده به اندازه یک وسیله از جهیزیه دخترخاله ثریا یا دختر عمه ملیکا بیشتر باشد.. انگار کسی آن‌ها را مجبور کرده حتی با قرض و وام هم این مأموریت خطیر را به انجام برسانند.

قاعده سوم: مهریه رو کی داده، کی گرفت؟!

جلسه آخر برخی از خواستگاری‌ها، وقتی موقع قرار و مدارها می‌شود، همه چیز رنگ عوض می‌کند، گاهی به آدم این حس دست می‌دهد که وسط بازار نشسته و یک معامله را تماشا می‌کند. مادر دختر می‌گوید:«اصلا در خانواده ما زیر 1000 سکه رسم نیست»، از آن طرف مادر پسر به جای آنکه وضعیت مالی گل پسرش را در نظر بگیرد و می‌گوید 1000 تا که کم است ما برای عروس اول‌مان به اندازه سال تولدش سکه مهر کردیم» خلاصه حسابی بازار معامله گرم و ماجرای اصلی یعنی برپایی زندگی دو انسان به فراموشی سپرده شده است. گاهی آنقدر جو معامله بالا می‌گیرد که حتی خود پسر هم وارد میدان می‌شود تا مبادا عقب بیفتد.

قاعده چهارم: بریز و بپاش و لاکچری باش!

طبق این قاعده چه موقع خرید جهیزیه باشد، چه انتخاب آرایشگاه عروس، چه اجاره سالن عروسی، چه خرید لباس عروسی و چه هر چیز دیگر، به هیچی فکر نمی‌شود جز آنکه انتخاب‌شان برند و محل خریدشان با کلاس و سالن عروسی‌شان مجلل باشد و... به نظر می‌رسد عده‌ای گمان می‌کنند بدون تجمل بیشتر و بریز و بپاش یک جای کار می‌لنگد و خوشبختی عروس و داماد تضمین نیست.

تمام این قواعد و هزاران حرف نگفته دیگر این روزها بلای جان خوشبختی جوانان شده است. روزهایی که باید به خوشی و صمیمیت بگذرد زیر سایه سنگین مادیات و توجهات بی حد و حصر به آن به تنش، دلواپسی، بحث و... می‌گذرد. رسم و رسوم غلطی کلید می‎خورد که ممکن است تا سال‌ها دودش به چشم نسل‌های آینده برود. جوانان از ازدواج سر باز می‌زنند چون تاب و توان به دوش کشیدن چنین پروژه عظیمی را ندارند. مجردی را به متأهلی ترجیح می‌دهند چون از شروع سخت این مسیر می‌ترسند. عده‌ای هم که اصلا توانایی وارد شدن به میدان چنین مسابقه نفس‌گیری را ندارند، بالاجبار بیرون گود می‌نشینند و با حسرت رقابتها را نگاه می‌کنند. خلاصه سن ازدواج می‌رود بالا و هزار و یک مشکل اجتماعی، اخلاقی، روانی و... روی سر جامعه هوار می‌شود و هیچ‌کس هم این وسط حواسش نیست که مسبب اصلی این ماجرا خودمان هستیم.

یک راه حل ساده

ازدواج سنگ بنای جامعه انسانی است و نبض حیات آن را در دست دارد. در اسلام هم بسیار به آن تأکید و سفارش شده است. اما همانطور که اشاره شد در مسیر آن موانع متعددی ایجاد شده و سن ازدواج جوانان بالا رفته است. این مسأله بی شک آسیب های اجتماعی و بحران های روحی و اخلاقی زیادی در جامعه خواهد داشت. درست است که دولت ها در قبال حل این مشکل وظایف عدیده ای به عهده دارند و باید با جدیت فراوان در جهت رفع آن گام بردارند اما بدون شک هیچ راه حلی به اندازه رواج «ازدواج آسان» نمی تواند به حل این معضل کمک برساند. این راه و مسیر ابتدا باید از خانواده ها آغاز و سپس در رسانه ها ترویج. شود تا به عنوان یک فرهنگ عمومی مورد پذیرش قرار گیرد.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: