کد خبر: ۲۴۳۶
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۱
پپ
صفحه نخست » یار مهربان

مهمان شام مجموعه‌ای از خاطرات همراهان و همرزمان شهید است که در هر کدام، بخشی از شخصیت و ویژگی‌های اخلاقی شهید بیان می‌شود.

شهید مصطفوی در عملیات مستشاری در سال 94 در سوریه به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسیده و پیکر پاکش در شهرستان بهار از توابع استان همدان به خاک سپرده شده است. گفته می‌شود داعش بعد از شهادت شهید مصطفوی، پیکر او را با خود می‌برد، اما بعد از مدتی خود شهید آدرس دقیق پیکر را در خواب به یکی از دوستانش می‌دهد.

شهید سید میلاد مصطفوی از خدا خواستند گمنام بمانند. زمانی که در منطقه حلب جنازه ایشان جاماند و به دست داعش افتاد به واسطه اسم یا زینب که با حنا بر روی دست خود نوشته بود داعش دست‌های او را قطع و سر ایشان را از بدن جدا کردند و این شهید چندین ماه گمنام بودند تا این‌که به خواب یکی از دوستانشان رفتند و گفتند پدرم از این‌که جنازه من برنگشته ناراحت هستند به محل جنازه من بیایید که در زیر درخت زیتون در همان حوالی دفن شده است.

بخش‌هایی از کتاب

از روی عادت هیئت نمی‌رفت. به قول یکی از شهدا که در خواب به سردار شهید علی چیت‌سازیان گفته بود: راهکار رسیدن به خدا و شهادت اشک می‌باشد، سید هم از این راهکار می‌خواست به شهدا برسد. تو روضه‌ها اشک امانش نمی‌داد، عاشق مناجات و روضه بود. گاهی اوقات حتی آهنگ زنگ موبایلش هم صدای حاج منصور و روضه حضرت رقیه بود. من در تمام عمرم کسی رو به اندازه سید عاشق اهل بیت ندیدم. خودم چندین مرتبه دیده بودم که در عزاداری بی‌هوش شد، چند‌ بارش رو من براش روضه خوندم. رفتیم اروند کنار، اون‌جا آب رو که می‌دیدیدم، دل‌هامون هوای روضه می‌کرد. اون هم روضه مادر. سید گفت: شیخ بریم یه گوشه برای من روضه حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها بخون، این‌جا عملیات با رمز مقدس یا فاطمه زهرا‌سلام‌الله‌علیها بوده. بریم به عشق شهدا توسل داشته باشیم.

رفتیم گوشه‌ای نشستیم. آب بود و غربت اروند. هنوز هم بوی شهدا رو به راحتی می‌شد از اون فضای معنوی حس کرد. بسم الله گفتم و روضه رو شروع کردم. روضه به اوج خودش که رسید سید از خود بی‌خود شد. حال خیلی منقلبی داشت. مثل عادت همیشگی که من دیده بودم، تو روضه دستش رو می‌گذاشت روی قلبش. آن‌جا هم داد می‌زد و می‌گفت: آخ مادر جان... خیلی جان‌سوز ناله می‌زد. مثل مار گزیده‌ها به دور خودش می‌پیچید. کم‌کم بی‌حال شد و افتاد. من روضه رو قطع کردم. سرش رو گذاشتم روی زانوهام مقداری از آب اروند روی صورتش پاشیدم تا کمی حالش بهتر شد.

شناسنامه کتاب

کتاب «مهمان شام» زندگی‌نامه و خاطرات شهید مدافع حرم مهندس «سید‌میلاد مصطفوی» است که به کوشش «گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی» و به همت انتشارات «شهید ابراهیم هادی» به چاپ رسیده است.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: