گردآوری و تنظیم: مریم سیادت
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ماه دوم حضورم در پاریس هنوز سپری نشده بود که تصمیم گرفتم درباره عادتهای خوب و بد فرانسویها چیزی بنویسم.
پاریس، شهر مد و برند و هنر است. خیلی از اتفاقات هنری جهان، از این شهر آغاز شده است. معروفترین مارکهای تجاری و پرزرق و برقترین مغازهها در خیابان شانزهلیزه به چشم میخورند. اما بیشتر پاریسیها بسیار ساده زندگی میکنند. ممکن است این سادگی در چهره چند خیابان و مرکز توریستی چندان به نظر نیایند اما درون خانههای آنان و در محلههای مسکونی از تجملات و تکنولوژیهای روزآمد خبری نیست. برای ما ایرانیها که به تابلوهای متعدد بر فراز فروشگاههای الکترونیکی و لوکس فروشی عادت کردهایم، قابل باور نیست که در تمام پاریس فقط یک فروشگاه سونی وجود داشته باشد یا اساسا لوکس فروشی و کریستال فروشی و انواع تزئینات و تجملات در محلات دیده نشود. اما به جای همه اینها، انواع ابزار و لوازم کاربردی را که به دور از زرق و برق، به کار زندگی میآید میتوان در فروشگاههای بزرگ پیدا کرد. مثلا هر آنچه برای یک دوچرخه لازم است از صندلی یدکی کودک، تا اتصال مخصوص دوچرخه کودک به دوچرخه والدین و انواع سبد و جای بار برای دوچرخه و... همه چیز را میشود در یک فروشگاه ورزشی بزرگ خریداری کرد.
فین کردن عادت وحشتناک فرانسویها
تضاد در نگاه جوامع به درست و نادرستیِ رفتارهای اجتماعی صرفا ریشه در باورهای مذهبی ندارد. ممکن است نوع پوشش دختران و پسران، رفتارهای همجنسگرایان و حتی حجاب و پوشش زنان و مردان مسلمان عربتبار در اروپا، همگی به نوعی منبعث از باورهای آنان باشد اما بدون شک «فین کردن» را نمیتوان در زمره این رفتارها جای داد. همانقدر که این حرکت یعنی «فین کردن» آن هم با صدای خیلی بلند و طولانی در فرهنگی ایرانی زشت و ناپسند است، بین فرانسویها امری عادی و روزمره است. البته با قید این نکته که وقتی یک فرانسوی مشغول «فین کردن» است، تصور میکنی دارد مغزش را در دستمال کاغذی تخلیه میکند و عجیب است که مخاطهای بینی از این فشار و تلاش سالم بیرون میآیند! بارها با این صحنه مواجه شدم که در فضای کاملا ساکت کتابخانه، یکباره صدای بلند یک «فین» در سالن مطالعه طنینانداز میشد!
از فرانسوی بپرس؛ حتما نظر یا اطلاعی دارد!
در دومین ماه از حضورم در پاریس، یکی از دانشجویان سابق دانشگاه تهران را در کتابخانه بولاک دیدم که برای دورهای کوتاه از آلمان به پاریس آمده بود. هر وقت که در خلال روز فرصتی دست میداد، با وی درباره عادات و ویژگیهای آلمانیها و فرانسویها گفتگو میکردم. نکتهای که خودم بارها با آن مواجه شده بودم و برای او نیز تازگی داشت، اظهار نظر فرانسویها درباره همه چیز و همه کس بود. او معتقد بود که اگر از یک آلمانی درباره موضوعی سؤال شود، فقط در صورتی که اطلاع درستی داشته باشد پاسخ خواهد داد و در غیر این صورت هیچ چیزی نخواهد گفت اما برعکس، یک فرانسوی به هر حال چیزی خواهد گفت حتی اگر هیچ اطلاعی از آن نداشته باشد. در واقع اغلب آدمهایی که من دیدم، علاقه داشتند که درباره هر موضوع سادهای گفتگو کنند. این اتفاق گاهی در توقف چند دقیقهای در یک ایستگاه اتوبوس یا حتی همراه چند لحظهای در یک آسانسور رخ میداد.
پل زدن به تعطیلات!
یکی از سرزنشهایی که همواره برخودمان روا میدانیم، مسأله تعطیلات در ایران است. اما من در این مدت بارها و بارها با تعطیلاتی مواجه شدم که عملا نیمی از هفته را در کام خود فرو میبرد. فرانسویها به ویژه کارمندان، اصطلاح «پل زدن» را استفاده میکنند که همان بین تعطیلی خودمان است! اگر در اینجا چشم و گوش همه به دولت است که روز بین دو تعطیل را تعطیل کند، در فرانسه کار به طرز دیگری است و هرگاه بینالتعطیلی واقع شود، بدون اعلام رسمی، روز وسط نیز تعطیل میشود و این موضوع را پل زدن میگویند. این را هم اضافه کنم که اساسا فرانسویها به تنبلی و از زیر کار در رفتن علاقه دارند، به همین دلیل علاوه بر اینکه به راحتی بین تعطیلات پل میزنند، اغلب نخستین روز هفته را هم با تأخیر شروع میکنند. به عنوان مثال، کتابخانه ملی پاریس (ساختمان میتران) که بزرگترین فضای کتابخانهای فرانسه است، هر دوشنبه ساعت 2 بعد از ظهر شروع به کار میکرد! خلاصه آنکه در این یک مورد (جستجو کردن تعطیلی و کمکاری) ظاهرا آسمان در خیلی جاهای دنیا همین رنگ است!