کد خبر: ۲۳۲۷
تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۷
پپ
صفحه نخست » کاشانه

مریم کمالی نژاد

شاید شما هم با این صحنه مواجه شده باشید که تا چشم برگرداندید، دیدید فرزندتان توی بغل مادربزرگش نشسته و دارد با همان لحن کودکانه‌اش بگو مگوی دیشب شما و همسرتان را با جزئیات برای مادرتان تعریف می‌کند. یا اینکه روی صندلی مترو بچه به بغل وارفته‌اید که نفر بغلی با لبخند و شکلات نام کودکتان را ازش می‌پرسد و کودک شما زبان باز می‌کند، تا بخواهید پیاده شوید بخشی از اطلاعات شخصی‌ و خانوادگی‌تان در اختیار فرد غریبه قرار داده.

یا زمانی که سعی می‌کند با لبخند از مهمان‌ها پذیرایی کنید و نگذارید کسی متوجه چیزی شود اما فرزند خردسال شما از راه می‌رسد و می‌گوید: «بابام دیروز با همکارش دعوا کرده» و شما را می‌اندازد توی چاله‌ توضیح و تفسیر! اما باید چه کنیم که فرزندانی رازدار داشته باشیم؟

کودک نمی‌داند «راز» یعنی چه که بخواهد آن را نزد خودش نگه دارد. در واقع او اصلا متوجه نیست که چرا نباید مادربزرگ از دعوای دیشب والدینش باخبر باشد، یا چه اشکالی دارد که هیجان دعوای پدر با همکارش را به سمع و نظر مهمان‌ها برساند. کسی که با شکلات به کودک لبخند می‌زند خیلی زود دل او را به دست می‌آورد و کودک با صداقتش هر آنچه که از او بپرسند را بدون کم و کاست پاسخ می‌گوید. اما تکلیف ما به عنوان والدینی که دلمان نمی‌خواهد بخشی از اتفاقات خانه و خانواده را دیگران باخبر شوند، چیست؟ چطور به بچه یاد بدهیم که اسم و رسم و مشخصات خود و خانواده‌اش را در اختیار غریبه‌ها قرار ندهد و در عین حال اگر زمانی در موقعیت خطرناک قرار گرفت، بداند که چطور از این اطلاعات استفاده کند و آن‌ها را در اختیار چه کسی بگذارد که باعث نجاتش شود.

درست که افشای رازهای خانوادگی توسط کودکان، والدین را گیج و عصبانی می‌کند، اما فراموش نکنید که در ذهن پاک کودکتان شما، فرد غریبه‌ نشسته روی صندلی مترو و مادربزرگ به یک اندازه صلاحیت دریافت اطلاعات را دارند. مگر اینکه به او آموزش دهید و پیش از وقوع واقعه با او تمرین کرده باشید. در ادامه به راهکارهایی برای رازداری کودک و نکاتی در این زمینه اشاره خواهیم کرد.

چرا رازداری؟

شاید با خودتان بگویید ما چیزی برای مخفی کردن نداریم، دعواهایمان جلوی چشم بچه نیست که بفهمد و گزارش دهد، اتفاقات دیگر را که مختصات راز داشته باشد را هم از کودکمان مخفی می‌کنیم، تا نگران لو رفتن آن‌ها توسط کودک نباشیم، در عوض مجبور هم نیستیم که فرزندمان را تحت فشار بگذاریم که چه چیزهایی بگوید و چه چیزهایی را نگوید.

اما گمان کنم که شما به ضرورت رازداری در افراد، فکر نکرده‌اید. ماجرا به مخفی کردن دعوا و پوشاندن اتفاقات از کودک ختم نمی‌شود. کودک شما به زودی به نوجوانی و جوانی می‌رسد و نیاز هست بداند چه بخشی از زندگی‌اش را نباید با دیگران شریک شود! رازدار بودن خصیصه‌ای اعتمادبرانگیز است که توصیه‌ای دینی هم محسوب می‌شود. حضرت علی‌علیه‌السلام می‌فرمایند: «رازت را تنها براى خودت نگه دار و آن را نه به دور‌انديش بسپار، كه مى‌لغزد و نه به نادان، كه خيانت مى‌كند» و امام جواد‌علیه‌السلام نیز در سخنی حکیمانه می‌فرمایند: «آشكار كردن چيزى، پيش از آن كه استوار گردد، موجب تباهى آن مى‌شود»

همچنین کودک برای حفظ امنیت و سلامت خودش، با رازداری آشنا شود. او باید بداند که چه اطلاعاتی را نباید در اختیار غریبه‌ها قرار دهد. غریبه‌ها درجات مختلفی دارند و اطلاعات شخصی، کدام‌ها هستند.

با عصبانیت و تنبیه نمی‌شود

بعد از بازگشت از خانه مادربزرگ، در‌حالی‌که مجبور شدید به مادرتان درباره‌ دعوای جلوی بچه حسابی جواب پس بدهید، عصبانی و ناراحت به خانه رسیده‌اید و گمان می‌کند فرزندتان باید از این ناراحتی و حال بد شما مطلع شود تا بداند چه کار بدی کرده است. خبرچینی و برملا شدن راز، فشار عصبی‌ای برای والدین به دنبال دارد. اما فراموش نکنید که عصبانیت و تنبیه از کودک شما یک فرد رازدار و قابل اعتماد نمی‌سازد، بلکه او را گیج و ناراحت می‌کند، چون نمی‌داند دقیقا برای چه مسئله‌ای دارد تنبیه می‌شود.

مرزها را بشناس

همین که کودکمان توانایی حفظ کردن چهار شماره پشت سر هم را پیدا کند، به او شماره تلفن خانه را یاد می‌دهیم. درباره‌ محله و اسم آن با او صحبت می‌کنیم. دوست داریم شماره‌ همراه پدرش را به خوبی به خاطر داشته باشد که در صورت لزوم در موقعی که در شرایط خطرناک قرار گرفت، بتواند به والدینش اطلاع دهد. اما در همین زمان باید به او بگوییم که «این اطلاعات رو نباید به همه‌ غریبه‌ها بدی» «اگر مشکلی پیش اومد یا تنها موندی و نیاز به کمک داشتی به پلیس می‌تونی شماره تلفنمون رو بگی» و... بنابراین کودک باید بداند اطلاعاتی را که در اختیار دارد کجا باید ارائه کند و کجا آن‌ها را حفظ کند.

در این شرایط کودک شما متوجه می‌شود که چیزهایی وجود دارد که همه نباید از آن باخبر شوند، مفهوم حریم خصوصی کم‌کم برایش روشن شده و می‌داند شماره تلفن و آدرس خانه جزء آن دسته اطلاعات‌اند که نباید به هر کسی ارائه‌اش کرد. همچنین می‌فهمد که «پلیس» کسی است که می‌تواند در مواقع خطر به او اعتماد کند.

شرایط خطرناک را در ذهنش تصویر می‌کند و متوجه می‌شود، خطر یعنی چه! مثل فریب خوردن، زد و خرد، کمک فوری خواستن و‌...

این در حالی است که زیاد هم کارگاه بازی درنیاورده و مدام به کودکتان نگویید: «اینو به بابا نگیا» «اونو به مامان‌جون نگیان» در عوض به او بگویید: «اگر کسی سؤالی ازت پرسید و تحت فشارت گذاشت، بهشون بگو از مامان و بابا بپرسید»

الگوی رازداری باشید

تصور نکنید کودکی که توی اتاقش مشغول بازی است، دیگر حواسش به شما نیست، او متوجه‌ گفتگوی شما و خواهرتان، تلفنی صحبت کردن با مادرتان، حرف زدن از این و آن جلوی همسرتان می‌شود. وقتی می‌بیند که شما بخشی از وقتتان را صرف حرف زدن درباره اطلاعات و زندگی دیگران می‌کنید، این رفتار را فرامی‌گیرد و قبح آن برایش می ریزد. پیشنهاد ما این است که اول خودتان الگوی رازداری باشید.

کودکان باهوش‌تر از آن هستند که فکر می‌کنیم

راز و اتفاقات مخفیانه و اطلاعات شخصی و خانوادگی، با نوعی هیجان و توجه همراه هستند. تصور کنید که کودک در جمع خانوادگی بلند و رسا بگویید: «مامان و بابام دیشب دعوا کردند» معلوم است که توجه همه جلب می‌شود. کودک متوجه این توجه می‌شود. تفاوت آن را با زمان‌هایی دیگر و حرف‌های دیگری که می‌زند، می‌فهمد و اگر تذکری دریافت نکند یا حتی با خنده و تشویق و «خب! بعدش چی شد» روبرو شود، به این توجه اعتیاد پیدا می‌کند و آن وقت است که یک خبرچین در خانه خواهید داشت.

برای این مسئله دو راه وجود دارد، اولی پیشگیری و دومی درمان است:

اول: خودتان به اندازه کافی به کودکتان توجه کرده و اعتماد و عزت‌نفس‌اش را تقویت کنید. نیاز به توجه باید در کودک مرتفع شود، در چنین صورتی او برای جلب توجه دست به هر کاری نمی‌زند.

دوم: وقتی کودکی به خبرچینی رو آورد، از اطرافیان بخواهید که در چنین مواقعی به او توجه نکنند، به حرفش گوش نکنند، یا تشویقش نکرده و از گفتن جملاتی محرک مثل «وای راست می‌گی؟» «بعدش چی شد؟» و... خودداری کنند.

از شنیدن راز دیگران استقبال نکنید

بچه‌ها حین بازی و گفتگو، درباره‌ خودشان رازهایی را به هم می‌گویند. برخی کودکان علاقه‌ زیادی دارند که رازهای دوستانشان را برای پدر و مادر بگویند.

رها، دست مادرش را می‌گیرد و به گوشه‌ مهمانی می‌کشد و توی گوشش می‌گوید: «وای مامان اگه بدونی سمیرا توی مدرسه‌شون چی کار کرده؟ مامانشم نمی‌دونه»

در این موقعیت مادر رها باید چه کار کند؟ اگر به او بگوید که اصلا دوست ندارد راز سمیرا را بداند، ممکن است دلش شور بزند که نکند سمیرا در خطر است و نیاز به کمک دارد؟ نکند رها دیگر هیچ‌‌وقت با مادرش صمیمی نباشد و حرف‌ها و رازهایش را نگوید. پس باید چه کنیم؟

در قدم اول باید از رها پرسید که: «به نظرت سمیرا یک راز رو به تو گفته» اگر پاسخ مثبت بود، وضعیت را تشریح می‌کنید که «پس تو قصد داری راز سمیرا رو برملا کنی» در این حالت کودک می‌داند که باید فکر کند. به کاری که قرار است انجام دهد دقیق فکر کند و تصمیم بگیرد. اگر کودک گفت که «آره می‌خوام بگم» مادر باید بپرسد که «اگر جای سمیرا بودی دوست داشتی رازت رو مامان سمیرا بدونه؟» احتمالا کودک شما پاسخ می‌دهد: «نه!» یا «باید فکر کنم» به او فرصت فکر کردن بدهید.

حالت بعد زمانی است که واقعا برای سمیرا اتفاقی رخ داده که نیاز به کمک دارد و رها با فاش کردن این راز می‌تواند گره‌ای را باز کند، یکی از سؤالاتی که مادر می‌تواند از کودک بپرسد این است: «به نظرت با این اتفاقی که براش افتاده، نیاز به کمک داره؟ ما می‌تونیم کمکش کنیم؟ اگر پدر و مادرش متوجه بشن می‌تونند کمکش کنند؟ به نظرت سمیرا در خطره؟»

به کودک اطمینان بدهید

همین که کودک با مفهوم «من» آشنا می‌شود و هویت‌یابی را آغاز کرده و شخصیت خودش را پیدا می‌کند، خوب و بد را شناخته و با مفهوم زشت و زیبا روبرو می‌شود، چیزهایی درباره‌ زندگی خصوصی‌اش را دوست ندارد دیگران بدانند. ممکن است راز کودک به اندازه‌ خودش کوچک باشد، از نظر شما حتی اهمیت چندانی هم نداشته باشد، اما نگه داشتن راز کودکتان، اعتمادش را جلب می‌کند و به او احساس امنیت می‌دهد. مراقب رازهای کودکتان باشید. لازم نیست جلوی همه‌ شروع کنید به تعویض لباس کودک و بگویید: چشماتو ببندی هیشکی نمی‌بیندت. این فقط فریب دادن اوست. یا برای تنبیه کودک، نمره‌ کم دیکته‌اش را در جمع عنوان کنید، پشت تلفن با نگرانی از شب ادراری او با دیگران صحبت کنید و کودک متوجه و شرمنده شود.

اگر راز کودکتان، توسط شما برملا شد دیگر هیچ‌وقت مسائلش را با شما در میان نمی‌گذارد و او را نسبت به مفهوم رازداری بی‌اهمیت کرده‌اید. اگر نیاز به درمیان گذاشتن با دیگران است، مخفیانه و در غیاب خودش بگویید.

این کارت مرا خیلی ناراحت کرد

اگر کودک بخشی از اطلاعات خانوادگی شما را در جمع بزرگی عنوان کرده است، لازم نیست همان‌جا تنبیه شده یا عکس‌العملی از جانب شما دریافت کند. سرزنش کردن، عصبانیت و تهدید هیچ فایده‌ای ندارد. تنها کاری که می‌توانید بکنید این است که چند لحظه‌ای جدی و خیره نگاهش کنید یا با گذشت مدتی کم دستش را گرفته و در خلوت به او بگویید: «با این‌که دوستت دارم، اما خیلی از این کارت ناراحت شدم، تو نباید رازهای خانواده را به کسی بگویی»

به او نگویید خبرچین

برچسب زدن یعنی هل دادن کودک توی دارودسته‌ خبرچین‌ها. پس حتی اگر بارها شاهد خبرچینی کودکتان بوده‌اید هم، هرگز به او برچسب خبرچین نزنید. یا هرگز نگویید: «تو چه دختر دهن لقی هستی که نمی‌تونی جلوی زبونت رو بگیری»

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: