ناهید یوسفی
پشت پیدایش یک صاعقه پنهان شدهام
ابر خاموشم و آماده طغیان شدهام
ریشه در خاک ندارد دل دریایی من
موج طوفانیام و راهی طوفان شدهام
با غزالان پریشیده به صحرا زدهام
کولی ایل پریهای پریشان شدهام
مدتی در تب شوریده سری سوختهام
ناگهان چرخ زنان راهی میدان شدهام
دامنم دایره در دایره پرواز گرفت
در فراسوی زمین یکسره چرخان شدهام
روح گردنده من زائر بیدغدغه شد
آن چه میخواستم از حضرت حق آن شدهام
قصر آیینهنشان شد قفس باطن من
مثل تالار فلق پنجره باران شدهام
دامنافشان به سراشیب جهان پا زدهام
سنگپران به در خانه شیطان شدهام
درد انسانی انسان به دلم پنجه کشید
باورم شد که مسلمان مسلمان شدهام
دفتر اول
یا محمدصلیاللهعلیهوآله! دل این قوم برایت تنگ است
حمیدرضا برقعی
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
بحر آرام دگر باره خروشان شده است
ساحل خفته پر از لؤلؤ مرجان شده است
دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است
لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است
با شماییم شمایی که فقط شیطانی است
(دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است)
با شماییم که خود را خبری میدانید
و زمین را همه ارث پدری میدانید
با شماییم که در آتش خود دود شدید
فخر کردید که هم کاسه نمرود شدید
گرد باد آتش صحراست بترسید از آن
آه این طایفه گیراست بترسید از آن
هان! بترسید که دریا به خروش آمده است
خون این طایفه اینبار به جوش آمده است
صبر این طایفه وقتی که به سر میآید
دیگر از خرد و کلان معجزه بر میآید
سنگ این قوم که سجیل شود میفهمید
آسمان غرق ابابیل شود میفهمید
پاسخت میدهد این طایفه با خون اینک
ذولفقاری ز نیام آمده بیرون اینک
هان! بخوانید که خاقانی از این خط گفته است
شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است
هان بترسید که این لشکر بسم الله است
هان بترسید که طوفان طبس در راه است
یا محمدصلیاللهعلیهوآله! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم
روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم
پاسخ آینهها بی تو دمادم سنگ است
یا محمدصلیاللهعلیهوآله! دل این قوم برایت تنگ است
بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
دفتر سوم
به مناسبت ولادت حضرت معصومهسلاماللهعلیها
خورشید حرم
مهدی رحیمی
از شب میلاد تو اینگونه حاصل میشود
ماه روز اول ذیالقعده کامل میشود
بارها سر در میارد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل ازخورشید غافل میشود
گوئیا شأن نزولش میشود ایران ما
هرچه بر «موسیبنجعفر» سوره نازل میشود
پای او «شاه چراغ» ودستها «عبدالعظیم»
چشم ایران چون که مشهد گشت، قم، دل میشود
خاک مشهد نسخه ایرانی کرب و بلاست
حضرت معصومه زینب را معادل میشود
هرچه قابلتر در این مجموعه ناقابلتر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل میشود
هرکسی از خویش داخل گشت خارج میشود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل میشود
هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل میشود
رتبهها بر عکس دنیا میدهد اینجا جواب
شاه با ترفیع در صحن تو سائل میشود
درحریمت شعر گفتن کار خود را میکند
«شاطر عباس قمی» هم گاه «دعبل» میشود
اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل میشود
هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیحالمسائل میشود
گوشهای از لطف پنهان تو که معلوم نیست
گوشهای از لطف معلوم تو«فاضل» میشود
تا چهل شهر مجاور وسعت اکرام توست
پس من ِهمسایهات رانیز شامل میشود
مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل میشود
دفتر چهارم
نگین قم
یوسف رحیمی
چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام صبح من آغاز میشود
پر میکشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه پرواز میشود
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز میشود
فهمیدهام ز حکمت ایوان آینه
اینجا دل شکسته سببساز میشود
کو چشم روشني که ببيند در اين حرم
هر روز چند مرتبه اعجاز ميشود
اعجاز توست اينکه دلم يا کريم توست
قلب تپنده حرم قم، حريم توست
اينجا بهشت دختر موسيبنجعفر است
از نفحه شهود و تجلي معطر است
برپا شده است مکتب قرآن و اهل بيت
دارالعلومِ مريم آل پيمبر است
اينجا کليد علم و فقاهت ارادت است
خاک در حريم تو علامه پرور است
چشم اميد عالِم و عاشق به سوي توست
اينجا چقدر چشمه جوشان کوثر است
تنها پناهگاه دلم صحن آينه است
وقتي دلم از آه زمانه مکدر است
هر شب کنار مرقد تو يک مدينه دل
دنبال قبر مخفي زهراي اطهر است
صحن تو غرق بوي گل ياس ميشود
اينجا حضور فاطمه احساس ميشود
با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه
اينجا دميده کوکب اقبال فاطمه
بياختيار پاي ضريحت رسيده است
هر زائري که آمده دنبال فاطمه
دارد تمام مرقد تو بوي آسمان
اينجاست سايه سار پر و بال فاطمه