کد خبر: ۲۲۵۳
تاریخ انتشار: ۱۹ تير ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۷
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک

فائقه بزاز

اقتدار را نمی‌توان انکار کرد. حتی اگر فرزندان ایران به خانه برگردند. فرقی نمی‌کند در زمین چمن فوتبال یا در مرزها، تمام آنچه که یک غیور مرد باید داشته باشد، برای رقابتی جوان‌مردانه مهیاست. بچه‌ها همیشه آماده‌اند و به حریف چنگ و دندان نشان می‌دهند. نیازی هم به حرکات ایذایی و مردم‌آزاری برخی هم‌وطنان! برای حرام کردن خواب بر چشم‌های حریف میلیاردی نبود. بچه‌های این سرزمین برای رویارویی کاملا آماده بودند. بازی شروع شد و توپ سرکش ستاره پرتغالی در دستان توانمند دروازه‌بان جوانمان جا خوش کرد و شوت بلند یار دیگر تیم‌مان، حریم دروازه رقیب را شکافت تا زیر سایه برخی نامهربانی‌های داور، بچه‌هایمان پرغرور به خانه برگردند.

این اتفاقات رؤیایی و غیر‌قابل پیش‌بینی از بازی‌های جام، دوباره مثل همیشه مردم را به خیابان‌ها کشاند. آن‌قدر اوج لذت و آدرنالین ناشی از ضعف ستاره‌های میلیاردی در مقابل جوانانمان، مردم را از این بازی نابرابر و شگفتی آفرین هیجان‌زده کرده بود که دیگر تشخیص پیر و جوان از هم درکف خیابان‌های شهر، ممکن نبود. انگار همه، سن و سالشان را فراموش کرده بودند تا از ژرفای حنجره، جیغ بکشند و فریاد بزنند و در بوق‌های نوستالژیک فوتبالی، بدمند.

اما درست در همین لحظات، کمی آن طرف‌تر، در مرزهای غربی میهن، تبادل آتشی برقرار بود. آن‌جا فرزندان دیگری از همین مرز و بوم، غریبانه جان باختند تا مردم در کمال آرامش و امنیت شادی‌هایشان را با هم تقسیم کنند و فریاد بکشند و سرمست از غرورو ملی سر بر بالین بگذارند.

بچه‌های گمنام سپاه این‌بار در میدان تهلابِ میرجاوه، دوباره گل کاشتند تا دشمن حتی خواب نفوذ به مرزهای میهن را نبیند، تا پرچم سه رنگمان همیشه بدرخشد و پر‌غرور و فاتحانه در اهتزاز بماند.

مدافعان امنیت دوباره فدایی شدند. گمنامانی که آن‌قدر مشهور نیستند تا مردم درباره‌شان حرف بزنند و پروفایل‌هایشان به عکس آنان تبدیل شوند.

آن‌ها تنها، فرزندان گمنام و بی‌ادعای ایرانند.

انگار جز خدا، کسی آن‌ها را نمی‌شناسد.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: