کد خبر: ۲۲۴۷
تاریخ انتشار: ۱۹ تير ۱۳۹۸ - ۱۵:۳۴
پپ
صفحه نخست » گزارش

فاطمه اقوامی

دخترک در پوست خودش نمی گنجید، همیشه از بقیه درباره اش شنیده بود ولی این بار قرار بود خودش تجربه کند... دیگر طاقت نداشت... دوباره دست مادرش را کشید و گردنش را کج کرد و پرسید: مامان جون پس کی سوار می‌شیم؟! مادر لبخندی زد، دستی به موهای پیج خورده دخترش کشید و گفت: یه کوچولو دیگه صبر کن... پای پله ها که رسیدن هیجانش چند برابر شد... با خوشحالی بالا و پایین می پرید و می گفت آخ جون هواپیما... همه مسافرها قربان صدقه اش می رفتند و از شادی اش به وجد آمده بودند... مادر او را کنار پنجره نشاند تا بیشتر خوش بگذراند... خودش هم کنارش نشست... هواپیما بعد از دقایقی به آرامی از زمین کنده شد و به سوی آسمان پرواز کرد... دخترک چشم از بیرون برنمی وداشت... غرق در رویاهای کودکانه اش بود که به ناگاه دنیا مقابل دیدگانش تیره و تار شد و رویاهای دخترک همراه با جسم کوچک و نحیفش لابه لای امواج نیلگون خلیج فارس گم شد تا دنیایی با حقوق بشر آمریکایی را به نظاره بنشیند! حقوق بشری که همیشه بوی خون میدهد...

چند سالی است که هفته دوم تیرماه در تقویم ما به نام هفته «حقوق بشر آمریکایی» نامگذاری شده است و این بهانه‌ای شد که در صفحات گزارش این هفته مجله گشت و گذاری در برگ‌های تاریخ پر جنایت آمریکا داشته باشیم تا عده‌ای نتوانند چهره کریه او را برایمان بزک کنند و یادمان نرود که او تا همیشه تاریخ «شیطان بزرگ» است.

یک هفته جنایت برگی از یک تاریخ پر ننگ

«آمریکا را بشناسیم... از هفتم تیر تا دوازدهم تیر شما ببینید چقدر ترور، قتل‌عام و کشتار [انجام شد]؟ [چقدر] زن، کودک، عالِم، سیاستمدار، به‌وسیله‌ عوامل آمریکا آماج این جنایت‌ها قرار گرفتند؟ اگر طراح این حوادث هم سرویس‌های امنیتی آمریکا و غرب نبودند، حداقل کمک‌کننده بودند؛ حداقل تشویق‌کننده بودند. این دشمن‌ها را بشناسیم. به تعبیر بعضی دوستان، خوب است این هفتم تا دوازدهم تیر را هفته‌ «حقوق بشر آمریکایی» اعلام بکنیم. واقعا حقوق بشر آمریکایی در این چند روز در کشور ما یک چیز واضح و بارزی است و از این قبیل الی‌ ماشاءالله.»

این فرموده رهبر عزیز در تاریخ 6 تیرماه سال 94 عاملی شد تا روزهای 6 تا 12 تیرماه در تقویم ما به نام هفته حقوق بشر آمریکایی نام گیرد و هر سال جشنواره‌ها و برنامه‌های متنوعی در این هفته توسط نیروهای انقلابی برای بازخوانی جنایت‌های بیشمار آمریکا برگزار گردد. روزهایی خاطره تلخ بمب‌گذاری دفتر مركز حزب جمهوری اسلامی ایران، ترور شهید محمد کچویی، ترور آیت‌الله صدوقی، بمباران شیمیایی سردشت، شلیک موشک به هواپیمای مسافربری توسط ناو آمریکایی را برای ما زنده می‌کند. این هفته در واقع مشتی است نمونه خروار وگرنه جنایت‌های آمریکا به یک هفته و به یک کشور خلاصه نمی‌شود و سرشار از تعدی، ظلم و جنایت است. در این نوشتار سراغ جنایاتی که این شیطان بزرگ در حق کشور عزیزمان روا داشته می‌رویم. البته بر هیچکس پوشیده نیست که آنچه که در این متن می‌آید فقط بخش کوچکی از کتاب قطور جنایات آمریکاست که گفتن درباره همه ظلم‌هایی که روا داشته فرصتی بس طولانی را می‌طلبد.

بازگشت استبداد رأس ساعت 12 نیمه شب

اسناد آرشیو امنیت ملی آمریکا وابسته به دانشگاه جرج واشنگتن نشان می‌دهد که زمانی که مردم ایران بابت آزادسازی صنعت از زیر یوغ انگلیسی‌ها مشغول شادی و خوشحالی بودند و فکر می‌کردند سایه شوم استبداد از سر مملکت‌شان کم شده، نقشه‌های جدیدی از سوی دشمنان کشیده می‌شد. سازمان جاسوسی آمریکا کیم روزولت نوه رئیس‌جمهور اسبق آمریکا را با یک میلیون دلار سه هفته قبل از روز 28 مرداد سال 32 به ایران فرستاد تا نقشه را اجرایی کند. او با شاه و مصدق ملاقات‌هایی داشت و همه کارها را ردیف کرد فقط مانده بود اعلام رمز عملیات که از طریق بی‌بی‌سی اعلام شد: «ساعت دقیقا 12 نیمه شب است صدای ما را از بی‌بی‌سی می‌شنوید» دلارهای آمریکایی بین اراذل و اوباش تقسیم شده بود و آن‌ها طبق قرار روز 28 مرداد با شعار «جاوید شاه/ مرگ بر مصدق» به خیابان‌ها ریختند. نقشه آمریکایی ـ انگلیسی کودتا با موفقیت انجام شد و گارد شاه مصدق را دستگیر کرد و دوباره استبداد به ایران بازگشت. کودتایی که رئیس‌جمهور وقت آمریکا آن را پیروزی سیاسی امیدبخش خواند و نماینده سازمان سیا موفقیتی بزرگ برای آمریکا در ایران.

غارت یک ملت

یکی از اصول نانوشته منشور حقوق بشر آمریکا دخالت در امور کشورهای دیگر و غارت آن‌هاست. دوران محمدرضا پهلوی، دوران طلایی آمریکا برای غارت و چپاول ملت ایران بود. آمریکا تا انجا که توانست از آب گل‌آلود رژیم پهلوی به نفع خودش ماهی گرفت و مردم ایران را به فلاکت کشاند. هر چه می‌خواستند فرمان می‌دادند و شاه به گفته خودش چون یک غلام حلقه به گوش دستورات را مو به مو انجام می‌داد. فرح پهلوی در این باره از قول محمدرضا شاه نقل می‌کند: «من در طول سي و هفت سال سلطنت خودم هر کاري که آمريکایي‌ها گفتند، انجام دادم و ثروت ايران را به کام شرکت‌هاي آمريکایي ريختم؛ به دستور آن‌ها‌ تحريم نفتي اعراب را شکستم و به اسرائيل نفت مجاني دادم؛ در جنگ ويتنام، هواپيماهاي جنگي ايران را در اختيار فرماندهي نيروهاي آمريکایي در ويتنام قرار دادم و سوخت مورد نياز ارتش آمريکا را تأمين کردم. در جنگ ظفار به دستور انگلستان، ارتش ايران را به جنگ انقلابيون ظفار فرستادم و خلاصه به هر سازي که آمريکایي‌ها و انگليسي‌ها زدند، رقصيدم. اما سرانجام، آن‌ها مرا مانند يک تفاله بي خاصيت از کشور بيرون انداختند!» ‍

در حقیقت باید آمریکا را باید مقصر اصلی وضعیت اسفبار مردم در دوران پهلوی و عامل تمام ظلم‌ها و جنایاتی بدانیم که در زمان پهلوی بر مردم ایران روا داشته شده است.چرا که به اعتراف شاه همه چیز حتی برنامه‌ریزی اقتصادی و نیروهای نظامی و امنیتی کشور در دست آمریکایی‌ها بوده است:« ارتش در دست شما بود؛ اقتصاد مملکت را خودتان برنامه‌ريزي مي‌کرديد؛ ساواک را خودتان و اسرائيل تأسيس کرديد؛ پليس را دولت شما تربيت کرد؛ چيزي نبود که من از شما پنهان کرده باشم. حالا هم نبايد همه شکست‌هايتان را به گردن من بيندازيد.»

ساخت جلادخانه

آمریکایی‌های مهربان تصمیم گرفته بودند تجربه‌های پربار خود در زمینه سرکوب و شکنجه را به نوکر خود شاه بیاموزند و منتقل کنند. بر همین اساس ساواک با طرح و برنامه‌ریزی مستشاران آمریکایی و با تصویب قانونی در مجلس به اصطلاح ملی در ایران تأسیس شد. سازمانی که از نظر کارکرد ترکیبی از وظایف دو سازمان «سیا» و «اف.بی.آی» را بر عهده داشت. مأموران ساواک تحت تربیت و آموزش نیروهای آمریکایی و اسرائیلی قرار گرفتند تا به خوبی درس‌های شکنجه و ایجاد رعب و وحشت را یاد بگیرند و الحق هم حق شاگردی را به جا آوردند!

روزنامه «نیویورک تایمز» در گزارشی به ارتباط ویژه ساواک و سازمان سیا اشاره کرده و می‌نویسد: «به طوری که معلوم است مشاوران آمریکایی در تأسیس و تشکیل سازمان امنیت ایران فعالانه شرکت داشته‌اند و این افسران آمریکایی بودند که نیروهای امنیتی را در ایران سازمان دادند و این سازمان را به جدیدترین وسایل مجهز کردند. ساواک را سیا تاسیس کرد و سپس سازمان جاسوسی اسرائیل در تحکیم و بسط آن شرکت مستقیم داشت.»

در ادامه این گزارش آمده است: «20 تن از افسران عال رتبه ساواک در پایگاه نظامی دریایی در ایالات ویریجینیای آمریکا، تعلیمات لازم را دیدند و سپس در کاخ سازمان جاسوسی مرکزی امریکا (سیا) دوره ویژه سیاسی و جاسوسی را طی کردند. دیگر مأموران ساواک نیز در آمریکا تعلیم داده شده و می‌شوند. گفته شده که اینک بیش از 250 افسر ایرانی در آمریکا تعلیم می‌بینند که قسمت اعظم آن‌ها افسران ساواک هستند که در آمریکا فنون سرکوبی تظاهرات و اعمال شکنجه بر زندانیان سیاسی و مردم را فرا می‌گیرند... اخبار و اطلاعات بین سیا و ساواک به طور مداوم مبادله می‌شود و این دو سازمان دارای روابط بسیار نزدیکی هستند، به طوری که اکثرا در امور مربوط به کشورهای ثالث مشترکا عمل می کنند.»

توطئه‌ای به نام نوژه

قرار بر آن بود که روز هیجدهم تیرماه 1359 یک بار دیگر در راستای اهداف عالیه حقوق بشری خود در کشور ایران کودتایی به راه بیاندازد و رژیم مورد انتخاب اکثریت مردم ایران را ساقط کند. آژانس جاسوسی آمریکا (سیا) عملیات پیچیده‌ای را طرح‌ریزی کرده و به این عملیات که کودتای نقاب نام گرفت، امید زیادی بسته بود و حتی اعلامیه پیروزی آن نیز آماده و مهیا بود. بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده، کودتا باید از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان انجام می‌شد که به همین خاطر پس از کشف و سرکوب به «کودتای نوژه» شهرت یافت. این کودتا از لحاظ تجهیزات نظامی و نیروهای داخلی و خارجی که به کار گرفته شده بودند یکی از کودتاهای بی‌سابقه به حساب می‌آید. آمریکا و همه دوستانش متحد شده بودند تا انقلاب نوپای ایران را به زمین بزنند. یکی از سران کودتا در اعترافاتش در دادگاه انقلاب درباره نقش سازمان سیا و بقیه نیروهای مرتبط با کودتا اینگونه توضیح می‌دهد: «دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اولین تماس بین مأمورین «سیا» و یکی از دوستان بنی‌عامری در اروپا برقرار شد و آن‌ها بنی‌عامری را در خط بختیار قرار دادند. تمام هماهنگی‌های لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام گرفتهماهنگی‌ بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق توسط نماینده سیا که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام می‌گرفته است. (طبق اظهارنظرهای بنی‌عامری نه تنها به من بلکه به خیلی از افراد) تأمین هزینه‌های مادی چه به صورت مستقیم (احتمالاً) و چه به صورت غیرمستقیم (حتماً) نظیر چک ده میلیون دلاری عربستان سعودی، توسط آمریکا صورت گرفته است...»

نفس‌هایی که به شماره افتادند

آمریکا که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، قدرت پوشالی‌اش در برابر چشم همه جهانیان فرو ریخته و دستش از ایران و منافع بی‌شمار آن قطع شده بود، صدام حسین را برای آغاز جنگی گسترده بر علیه ایران تشویق کرد. ملاقات‌های متعدد صدام با برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا، در ماه‌های پیش از شروع جنگ که خبرهایش در مطبوعات آن روزها منعکس شده است گواهی بر این ماجراست. البته نقش آمریکا به همین تحریک و تشویق اولیه محدود نمی‌شود بلکه تجهیز ارتش صدام به انواع سلاح‌های جنگی و کشتار جمعی، حمایت‌های رسانه‌ای و بین‌المللی از دیگر اقدامات آمریکا در طول 8 ساله جنگ تحمیلی است. آمریکا حتی ناوگان جنگی‌اش را وارد خلیج فارس کرد و مستقیم با ما وارد جنگ شد و به این طریق از رژیم بعث عراق حمایت کرد.

اما شاید هیچ اقدامی مانند فروش سلاح‌های شیمیایی به عراق برای بمباران شهرهای ایران به خصوص شهر سردشت نتواند چهره کریه و زشت آمریکا را به نمایش بگذارد. اتفاقی که در هفتم تیرماه سال 1366 رخ داد، یکی از همان روزهایی که باعث نامگذاری هفته حقوق بشر آمریکایی شد. در این روز چند فروند هواپیمای رژیم بعث صدام سکوت شهر کوچک سردشت در غرب کشور را شکستند و 7 بمب خردل در نقاط مختلف شهر رها کردند که دو بمب در بازار شهر و دو بمب دیگر در منطقه مسکونی افتاد. بر اثر آمار رسمی در این فاجعه انسانی پنج هزار نفر مصدوم شدند اما آمار رسمی از مصدومیت 10 هزار نفر حکایت دارد، مصدومانی که هنوز هم بعد از گذشت سال‌ها از عوارض گازهای سمی رنج می‌برند.

براساس گزارش‌ها و مستندات این آمریکا و کشورهای اروپایی بودند که جنگ‌افزار شیمیایی و میکروبی را در اختیار رژیم عراق قرار دادند و حمله شیمیایی به سردشت بدون شک با حمایت و پشتیبانی آمریکا و غرب اتفاق افتاد. ایران پس از بمباران شیمیایی سردشت خواستار تصویب قطع‌نامه علیه دولت صدام شد، اما باز آمریکا به میدان آمد و با وتوی خود مانع این کار شد.

ترور به سبک آمریکایی

بمب‌گذاری دفتر مركز حزب جمهوری اسلامی ایران، ترور شهید محمد کچویی، ترور آیت‌الله صدوقی از جمله اتفاقاتی است که در بازه زمانی 6 تا 12 تیرماه یعنی همان هفته حقوق بشر آمریکایی رخ داده است. ترورهایی که توسط سازمان مجاهدین خلق صورت گرفت آن هم با پشتیبانی آمریکا، شوروی و غرب. على فراستى از اعضاى قديمى و جدا شده سازمان در شرح چگونگی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی که به شهادت شهید بهشتی و 72 یارش منجر شد، بیان می‌دارد که ساختن چنان بمبى با آن فرمول پيچيده مطلقا در توان يك گروه چريكى نبوده است و تنها امكان، رسيدن آن از طريق شوروى به [سازمان] مجاهدين بوده است. او توضیح می‌دهد که مسعود رجوى هم در سال 1360 در جلسات خصوصى در پاريس تأييد كرده بود كه تكنولوژى اين انفجار را در اختيار نداشته است. گرچه فراستی این اقدام را به صورت مستقیم به شوروی ربط می‌دهد اما نگاه به نحوه انعکاس خبر انفجار در رسانه‌های آمریکایی و خوشحالی آن‌ها حکایت از آن دارد که شوروی در این میان تنها نبوده و این اتفاق با هماهنگی و همکاری آمریکا به انجام رسیده است. فیلم‌های ملاقات و مذاکرات فوق سری رجوی با مقامات اطلاعاتی و امنیتی رژیم بعث که بعد از سقوط رژیم بعث در عراق کشف شد شاهد خوبی درباره این ماجراست.

مسعود رجوی در یکی از آن ملاقات ها هنگام سخن گفتن در مورد مسئولیت سازمان در انفجار هفتم تیر، هنگام اشاره به سوابق روابط قبلی با آمریکا و فرانسه چنین می گوید : «همانگونه که اطلاع دارید من در سال های 1981 تا 1986 در پاریس بودم، در آن سال ها ... به ما تروریست نمی گفتند، هر چند که کاخ سفید و کاخ الیزه می‌دانستند، با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم، می‌دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد... آن‌ها می دانستند و خوب هم می‌دانستند،‌ ولی صفت تروریست هم به ما نزدند.»

و این حمایت آمریکا از گروه تروریستی منافقین تا همین امروز هم ادامه دارد. در سال 1391 آمریکا رسما منافقين را از فهرست گروه‌های تروریستی این کشور خارج کرده و سال گذشته هم مک کین رئیس کمیته نیروهای مسلح سنای آمریکا با سرکرده منافقین در آلبانی، دیدار کرد.

البته آمریکایی‌ها فقط به حمایت از اقدامات گروهک‌های تروریستی بسنده نمی‌کنند بلکه خودشان استادان این راه هستند و در طول این سال‌ها بارها و بارها مهارت خود را در این زمینه به نمایش گذاشتند و درس حقوق بشر به دنیا دادند! که ترور دانشمندان هسته‌ای ایران نمونه‌ای از این مسأله است.

آب‌های نیلگون خلیج‌فارس هنوز مرثیه می‌خوانند

اما در بین اتفاقاتی که در هفته دوم تیرماه رخ داده و بهانه برای نامگذاری هفته حقوق بشر آمریکایی شده شاید هیچ‌کدام به اندازه سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی، نتواند حقوق بشر به سبک آمریکا را به تصویر بکشد. 12 تیرماه سال 67 هواپیمای مسافربری شماره 655 ایران که از بندرعباس به سمت کشور ایالات متحده عربی در حال پرواز بود، توسط موشک هدایت شونده از ناو وینسنس آمریکایی مورد هدف قرار گرفت و بر روی خلیخ فارس سقوط کرد و همه 290 سرنشین آن که 66 نفرشان کودک بودند، جان باختند. کاخ سفید این اتفاق را یک اقدام دفاعی نامید و به کاپیتان ناو وینسنس مدال شجاعت داد!

ایالات متحده تحریم و فشار

و اما یکی دیگر از اصول حقوق بشری آمریکا تحریم ملت‌های دیگر و توطئه بر علیه آن‌هاست آن هم به هر روشی که می‌شود. اولین بار در سال 1359 بود که ایران مورد لطف کمک‌های حقوق بشری آمریکا قرار گرفت و تحریم شد. این مسأله نشان‌ می‌دهد دستیابی به سلاح هسته‌ای و چرخیدن سانتریفیوژها فقط بهانه است چرا که در ایران آن روز خبری از این چیزها نبود بلکه فقط حرف از یک انقلاب بود که قدرتی به مراتب بیشتر از انرژی هسته‌ای داشت و توانسته بود آمریکای به اصطلاح ابرقدرت را شکست دهد.

آمریکایی‌ها در مرحله اول سیاست تحریم و فشار اقتصادی، حساب‌های ایران در بانک‌های آمریکا را بستند و تمام دارایی‌های ما را غارت کردند. در مراحل بعد سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی با ایران را ممنوع کردند، جلوی وام موسسه‌های جهانی به ایران را گرفتند و از انتقال فن‌آوری‌های پیشرفته به ایران در سطح جهانی جلوگیری کردند و خلاصه هر کاری از دست‌شان برمی‌آمد تا به امروز انجام دادند که ایران را به زمین بزنند اما با تمام سختی‌ها و فشارهایی که به ملت ایران تحمیل کردند نتوانستند به نتیجه مطلوب‌شان برسند و تمام تلاش‌شان نتیجه عکس داد.

آمریکا را بدون بزک ببینیم!

پرونده سیاه آمریکا به این مختصر نوشته ها خلاصه نمی شود و باید تاریخ ملت‌هایی زیادی ورق بخورد تا از لابه لای صفحات آن اصول حقوق بشر آمریکایی به دست آید و شناسایی شود. اصولی که بویی از بشریت و انسانیت نبرده و بر ظلم، تعدی، تجاوز و غارت بنا شده و چهره‌ای زشت و کریه از آمریکا در آینه تاریخ به یادگار گذاشته است... البته هنوز هستند کسانی که چشم بر هر چه حقایق تاریخی است می بندند و سعی دارند با بزک کردن چهره او از شیطان بزرگ فرشته نجاتی بسازند که می تواند تمام مشکلات را با دستان توانای خود حل کند... و دقیقا وجود چنین افرادی است که ما را به بازخوانی مکرر قواعد حقوق بشری آمریکا وامی دارد تا مبادا تاریخ فراموش مان شود...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: