فائقه بزاز
فوتبال فرم محض است؛ بدون هرگونه محتوا که تنها خاصیتش لذت ناشی ازهیجان است و همین لذت است که بسیاری از تعصبات، اندیشهها، عقاید، مکاتب فکری و بخصوص سیاستها را زیر سایه خودش قرار داده است، حتی اگر بدانیم هنری کیسینجر استراتژیست ارشد ایالات متحده در زمان رئیس جمهور کندی، پروژه دموکراتیزه کردن جهان از طریق فوتبال را آغاز کرد و شاید نخستین باری که اهداف سیاسی وارد دنیای ورزش شد، المپیک 1936 برلین بود که در آن مدال طلای دونده سیاهپوست آمریکایی «جس اوونز» توسط آدولف هیتلر اهدا نشد و موضع نژادپرستانه دولت نازی آلمان مورد توجه جهانیان قرار گرفت.
از طرفی دیگر وقتی میبینیم تعداد اعضای فیفا به عنوان یک نهاد مردمی و ورزشی، از تعداد اعضای سازمان ملل بیشتر است باز ذهنمان می رود سراغ این که آیا فوتبال سیاست است یا حاشیهای فرعی است که سیاست را زیر نفوذ خودش قرار داده؟ همان موضوعی که همیشه مورد بحث خیلیهاست و با اتفاقات جهانی این بازی هم داغتر میشود.
اگر هم نخواهیم سیاسی بودن فوتبال را موشکافانه اثبات یا انکار کنیم به راحتی میتوانیم ادعا کنیم خاصیت فوتبال دو قطبی کردن جامعه است. مهندسی اجتماعی فوتبال به صورتی است که مردم در آن تمرین سیاست میکنند. در جایی که بازیکنان دو تیم در زمین بازی رقابت میکنند، تماشگران هم به هواداری متعصبانه از یک تیم میپردازند و با دو قطبی کردن فضای اجتماعی جامعه، به شیوه غیرمستقیم نظام دو وجهی را به مردم آموزش میدهد. اینکه در یک فضای ورزشی صرف، عدهای به جان هم بیفتند و بدون ملاحظات فرهنگی یقه پاره کنند هم تحت تأثیر همین هیجانات است.
انگار قرار بوده فوتبال مقولهای علیه دشمنی باشد. همان موضوعی که در سیاست چندان قابل پذیرش و هضم نیست. قرار بوده بازیهای ملل بهترین بهانه باشد برای با هم بودن باشند تا علیه هم بودنها تقلیل یابد اما فوتبال گل درشتترین ورزشی است که به اختلافات عمیق دامن می زند و در هیاهویش افکار عمومی و رسانهها از فجایع بشری غافل میماند.
طبق گزارشها؛ بحران انسانی در یمن این روزها با حمله ائتلاف سعودی ـ اماراتی به بندر الحدیده تشدید شده است!