کد خبر: ۲۲۱۲
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۱
پپ
صفحه نخست » یار مهربان

جنگ، گزاره‌ای است که در تمام جوامع اثرات مثبت و منفی بسیاری بر جای گذاشته و این اثرات تا سالیان مدید بر اعضای یک جامعه باقی مانده است. دفاع مقدس یکی از مهم‌ترین قله‌های تاریخ معاصر ایران اسلامی است که تأثیرات بسیاری بر جامعه گذاشته است و با گذشت ربع قرن از پایان این جنگ نابرابر همچنان شاهد تأثیرات این جنگ هستیم.

مؤلف در «دخیل عشق»، داستانش را با سرگذشت جانبازی به نام رضا پیش می‌برد که پا‌ها و یک دست خود را در جبهه از دست داده است. جانباز شدن رضا باعث اختلاف بین پدر و مادر او می‌شود. پدر آن‌ها را ترک می‌کند و بعد از گذشت ده سال از پایان جنگ رضا به دلیل فوت مادر به آسایشگاه منتقل می‌شود. داستان از یک آسایشگاه جانبازان جنگی آغاز می‌شود و خواننده وارد حال و هوای رزمندگان و عوالمی که آن‌ها این روزها در آن سیر می‌کنند می‌شود. صبوره، دختری که زندگی و جوانی خود را وقف خدمت به جانبازان کرده، نذری دارد که با یک جانباز ازدواج کند، شخصیت محوری و اصلی این داستان است که آرام آرام مخاطب با وی ارتباط برقرار می‌کند و در فراز و فرودهای داستان پا به پای وی پیش می‌رود. وی در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان بهیار در جبهه‌ها خدمت می‌کرده، اکنون در آسایشگاه جانبازان جنگی به عنوان پرستار در حال فعالیت است. او به یکی از جانبازان به نام «رضا» که یک دست و دو پای خود را از دست داده، علاقه دارد ولی حجب و حیای وی مانع از این می‌شود که عشق و علاقه به این جانباز را آشکار کند...

بخش‌هایی از کتاب

همیشه فکر می‌کنم من عاشق‌ترم یا تو؟

معلومه من عاشق‌ترم.

من دل‌بستن رو خوب بلدم رضا، اما دل‌کندن رو نه.

صدای دختر انگار از جایی دور می‌آید. گوش‌های رضا هنوز از موج انفجار سوت می‌کشد؛ همان انفجاری که پرتش کرده بود طرف میدان مین و سیم‌های‌خاردار. نمی‌تواند از جایش تکان بخورد و فقط دست چپش به کمک دست راستش می‌آید.

ـ صدای من رو می‌شنوی رضا؟

ـ از من دل بکن حوری! من دیگه نمی‌تونم بمونم.

حوریه سینه‌خیز خودش را از روی خاک‌ریزی بالا می‌کشد و نگاهش را به رضا می‌دوزد. رضا در میان سیم‌های‌خاردار گیر افتاده است. دختر دست می‌اندازد به‌طرف سیم‌های‌خاردار. خون از میان انگشت‌های حوریه روان می‌شود و روی برف‌ها می‌چکد. کوهِ دل رضا از دیدن زخمِ دست دختر فرو می‌ریزد. رضا آوار می‌شود و به بازی قطره‌های خون خودش و حوریه در روی برف‌ها نگاه می‌کند.

دختر در گرگ‌ومیش هوا تلاش می‌کند دست رضا را از میان سردی سیم‌های‌خاردار بیرون بکشد. خاری در بازوی رضا فرو رفته است و حوریه هرچه می‌کند نمی‌تواند دست رضا را رها کند.

جوان درد می‌کشد اما پرده تبسم را بر روی دردهایش می‌کشد و با لب‌های ترک‌خورده‌اش به حوریه لبخند می‌زند.

دختر لحظه‌ای فقط لحظه‌ای دست‌هایش بی‌حرکت می‌شود و چشم می‌دوزد به رضا.

شناسنامه کتاب

کتاب «دخیل عشق» سرگذشت جانبازی به نام رضا است که پاها و یک دست خود را در جبهه از دست داده است این کتاب به کوشش «مریم بصیری» و به همت انتشارات «جمکران »با قیمت «ده هزار تومان» به چاپ رسیده است.



نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: