کد خبر: ۲۲۰۵
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۶
پپ
نگاهی به دو سریال رمضانی «رهایم نکن» و «بچه مهندس»
صفحه نخست » ایوان هنر

زکیه بنی‌هاشم

دورهمی خانواده‌های ایرانی به هنگام افطار در ماه مبارک رمضان یکی از بی‌نظیرترین فرصت‌های پخش برنامه را در اختیار رسانه ملی قرار می‌دهد که باید به بهترین وجه ممکن توسط مدیران و برنامه‌سازان از آن بهره‌برداری شود اما متأسفانه شاهد آن هستیم که روند کیفیت برنامه‌ها و سریال‌های مناسبتی در سال‌های اخیر سیری نزولی داشته و آنطور که باید و شاید نتوانسته‌اند مخاطبین به خصوص نسل جوان را با خود همراه سازند. البته در این بین برنامه‌ها و سریال‌های پر مخاطب با کیفیتی هم بوده‌اند که نباید زحمات دست‌اندرکاران آن نادیده گرفته شود.

رسانه ملی ماه رمضان امسال را با پخش سه سریال مناسبتی «رهایم نکن»، «بچه مهندس» و «سر دلبران» پشت سر گذاشت و حالا وقت آن رسیده که درصد موفقیت یا عدم موفقیت خود در این حوزه را در لابه‌لای نظرات منتقدان و مخاطبین به دست آورد و بر مبنای آن از همین حالا برای سال آینده برنامه‌ریزی دقیقی را در نظر بگیرد.

به نظر می‌رسد با توجه به بازخوردها و اظهارنظرهای اولیه دو سریال «رهایم نکن» و «بچه مهندس» به دلیل ساعت پخش و داستان روایت شده توانسته‌اند مخاطبین بیشتری را پای تلویزیون بنشانند. دو سریالی که قصد داریم در این نوشتار نگاهی به آن‌ها داشته باشیم.

روایتی کشدار و کم‌مایه با حواشی فراوان

«رهایم نکن» ساخته محمدمهدی عسگرپور کارگردان نام‌آشنای سینما و تلویزیون اولین سریالی بود که هر شب دقایقی بعد از اذان مغرب به روی آنتن شبکه سه می‌رفت. زمان طلایی آنتن سیما، پخش از شبکه پر بیننده 3 و بازی بازیگران نام‌آشنا عوامل بسیار مهمی بودند که در جذب مخاطب این سریال تأثیر داشتند اما متأسفانه آنگونه که از اسم کارگردان و بازیگران انتظار می‌رفت، روایت داستان چنگی به دل نمی‌زد.

«رهایم نکن» داستان بزرگ‌تر مورد اعتماد خانواده‌ای را روایت می‌کند که این اعتماد با بازخوانی گذشته و رو شدن دروغ و خیانت خدشه‌دار می‌شود و بنیان‌های ارتباطات این خانواده را متزلزل می‌سازد. موضوع اصلی سریال، موضوع مهمی است که در جامعه امروز ما به چشم می‌خورد اما روایت کشدار و سطحی فیلم نمی‌تواند مخاطب را دنبال خودش بکشاند.

‌«رسول تولایی» نقش اول داستان با بازی «امین تارخ» بارها و بارها در قاب تلویزیون با همین فرم بازی و گریم تکرار شده است و حرف جدیدی برای گفتن ندارد. شخصیت به ظاهر مثبت و معتبری که یک جای کارش می‌لنگد و در برابر وسوسه‌های شیطان مقاومت چندانی ندارد. شخصیت مورد اعتمادی که دیر یا زود در نظر دیگران خراب می‌شود و به دنبال خود باورهای جمعی را فرو می‌ریزد. این مسأله درست است که هر انسانی در هر جایگاه و منصب و اعتقادی ممکن‌الخطاست و نباید او را معصوم و به دور از خطا پنداشت اما باید دید چندین بار دیگر چنین شخصیت‌هایی باید در آثار شبه روشنفکری ما مورد هجمه قرار گیرند و تصویرشان در ذهن جوان امروزی خدشه‌دار شود؟! یعنی وقت آن نرسیده که به جای خراب کردن چهره‌ها به بحث الگوسازی و معرفی الگوی درست بپردازیم؟!

ضعف شخصیت‌پردازی و روایت داستان در «رهایم نکن» در برخی موارد آنقدر زیاد است که بیننده را دچار سردرگمی و ابهام می‌کند تا جایی که او احساس می‌کند حتما سکانسی از دست او در رفته یا ممیزی به آن خورده که او نمی‌تواند با آنچه می‌بیند ارتباط برقرار کند. مثلا بیننده در تمام سریال نمی‌تواند این موضوع را درک کند که چطور رسول به عنوان بهترین فرزند پدر نقشه تصرف اموال پدر را می‌کشد و مهم‌تر از آن چرا پدر در برابر این ظلم پسر نسبت به فرزندان دیگرش سکوت می‌کند و حرفی به میان نمی‌آورد؟! یا معلوم نمی‌شود چرا رسول بعد از گذشت چندین سال یکدفعه درست در اوج مشکلات و درگیری‌ها و بیماری‌اش دوباره یاد عشق دوران جوانی‌اش می‌افتد و تصمیم به ازدواج می‌گیرد؟! و از همه این‌ها مهم‌تر این‌که مخاطب، هیچ‌کدام از اعضای خانواده رسول حتی پسرش «امیر» را در جریان خواستگاری دوباره او از آذر و مراسم عقدشان نمی‌بیند، اما هیچ‌کدام از آن‌ها از بودن آذر در خانه رسول و ازدواج‌شان متعجب نمی‌شود و هیچ حرفی در این زمینه به میان نمی‌آید! معلوم نیست کارگردان در چه جامعه و با چه روابط خانوادگی داستان خود را روایت می‌کند؟!

اما حتی اگر از این ضعف‌های ساختاری فیلم نیز بگذریم، نمی‌شود از نکات ضد اخلاقی و ضد تربیتی «رهایم نکن» به راحتی چشم‌پوشی کرد. به تصویر کشیدن معضلاتی مانند شکاف بین نسلی و اختلافات بین فرزند و پدر، بدون شک یکی از وظایف رسانه است اما آیا باید به این بهانه هر حریم و حرمتی را شکست و هر آنچه به ذهن می‌رسد به نگارش درآورد؟! رابطه «امیر» و پدرش «رسول» هیچ تناسبی با رابطه پدر و فرزندی در یک خانواده ایرانی ندارد! اختلافات مالی و فکری که بین آن دو به نمایش در می‌آید گرچه مشخص نمی‌شود ریشه‌اش دقیقا کجاست اما به هر حال قابل پذیرش است ولی شکستن حرمت پدر و فرزندی با بازگو کردن هر حرفی مانند دیالوگ‌هایی که مابین امیر و رسول درباره «شهره» مطرح می‌شود و تیکه‌های که امیر در مورد ارتباط پدرش با این زن به او می‌اندازد هیچ توجیه تربیتی و اخلاقی ندارد و فقط در راستای مخدوش کردن این روابط گام برمی‌دارد و به نوعی آموزش وارونه به نسل جدید است، مخصوصا وقتی هیچ تقبیحی در میان نیست و راهکاری برای درمانی برای آن ارائه نمی‌شود.

متأسفانه «رهایم نکن» در روایت قصه عاشقانه داستان هم از باورها و سنت‌های ایرانی دور شده و روایتی غربی از روابط را به تصویر می‌کشد. ما در این روایت شاهد یک مثلث عشقی بین «فرناز»، «امیر» و «یحیی» هستیم. هنوز مدت کوتاهی از اختلاف میان امیر و فرناز نگذشته و معلوم نیست قضیه ازدواج آن‌ها به کجا ختم می‌شود که روابط صمیمانه مابین فرناز و یحیی شکل می‌گیرد، آنقدر صمیمانه که فرناز بعد از مورد تعرض قرار گرفتن وقتی به بیمارستان منتقل می‌شود فقط شماره یحیی را آن هم از حفظ! به مأمور نیروی انتظامی می‌دهد! بعد هم فقط با او از خصوصی‌ترین مشکلی که برایش پیش آمده صحبت می‌کند!

در بحث قصه فرناز خوب است به این نکته هم توجه شود که در ماجرای تلخ تجاوز، قصور و اشتباه فرناز به صورت کلی نادیده گرفته می‌شود. در حالی که این فرناز است که با پای خود به محیطی ناآشنا و خلوت می‌رود و زمینه این اتفاق شوم را فراهم می‌آورد. گرچه پرداخت بعدی داستان به این موضوع با این نگرش که نباید زندگی را از افرادی چون او سلب کرد، کاملا منطقی و درست است اما باید جوانب چنین قضیه مهمی به درستی در داستان موشکافی شود تا بتواند آموزشی صحیح را منتقل کند.

حاج رسول رهایم نکن گرچه در ظاهر یک فرد متدین را به تصویر می‌کشد اما برخلاف رویه چنین افرادی در جامعه واقعی در بحث تقسیم ارث و ادای دین نیازی نمی‌بیند که از یک فرد روحانیِ آشنا به این امور کمک بگیرد و براساس نظر و صلاحدید خود و خانواده‌اش به این کار اقدام می‌کند که غفلت از این موضوع مهم و عدم مطرح ساختنش یکی از ضعف‌های محتوایی سریال است.

با وجود همه این اشکالات در روند داستان اما باید اعتراف کرد پایان‌بندی سریال به خوبی انجام شده و داستان در بهترین حالت ممکن به پایان می‌رسد.

در کنار تمام نکات مطرح شده و هزاران نکته ناگفته، نام کسی چون «جمیله دارالشفایی» در تیتراژ این سریال با عنوان همکار نویسنده مسأله مهمی بود که مورد توجه رسانه‌ها و منتقدین قرار گرفت. او که یکی از نویسندگان جریان شبه روشنفکری به شمار می‌رود، از فعالان فتنه 88 بوده و حتی مدتی را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در بازداشت به سر برده و از حامیان پروژه‌های ضد دینی مسیح علی‌نژاد در فضای مجازی است، حالا معلوم نیست او با چه توجیه و براساس چه سنخیت فکری به عنوان همکار در یک پروژه مناسبتی ماه رمضان انتخاب شده است؟! دارالشفایی حتی اخلاق را هم در نوشته‌های خود رعایت نمی‌کند و در مطالبی که در فضای مجازی می‌نگارد از الفاظی غیراخلاقی و مبتذل استفاده می‌کند، با این اوصاف مشخص نیست او قرار بوده چه خوراک فکری و فرهنگی در اختیار مخاطبان روزه‌دار قرار دهد که به همکاری در این پروژه دعوت شده است! البته نباید از نظر دور داشت که محمدمهدی عسگرپور کارگردان سریال هم زمانی که مسئولیت مدیرعاملی خانه سینما را بر عهده داشت، پذیرای افراد مسأله‌دار و معلوم‌الحالی چون جعفر پناهی در محافل و نشست‌های این تشکیلات بود.

و اما نکته تلخ دیگر در ارتباط با این سریال مطلبی است که روزنامه کیهان در 22 خرداد منتشر کرد که از حضور یک بازیگر منتسب به یکی از فرقه‌های ضاله در این سریال خبر می‌داد.

باید دید رسانه ملی در برابر این مسائل چه پاسخی دارد؟!

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: