کد خبر: ۲۱۵۸
تاریخ انتشار: ۱۵ تير ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۸
پپ
گذری برزندگی توماس ادوارد لورنس
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

باستان‌شناس، افسر نظامی، دیپلمات و نویسنده بریتانیایی بود. در دل صحرای سوریه بود که طی عملیاتی مرموز، با یک خرکچی جوان پانزده ساله به نام صاحون آشنا شد. لورنس آن‌قدر با زبان، پوشش و فرهنگ عرب انس گرفته بود که حتی خرکچی جوان را با خود به انگلستان برد در آن‌جا جنجال غریبی برپا کرد. در لندن همراه با دو دوست عرب خود و با لباس عربی ظاهر شد و از واکنش جامعه متمدن بریتانیا به وجد آمد. آنچه خواهید خواند، زندگی لورنس عربستان عامل محوری استعمار انگلیس در فروپاشی امپراطوری عثمانی، تبدیل‌کننده کشورهای عربی به مستعمره انگلیس و زمینه‌ساز شکل‌گیری دولت غاصب صهیونیستی در آغاز قرن بیستم است. طبق مستنداتی وی مدتی را هم در زندان قصر گذرانده و در سقوط پادشاهی افغانستان نیز دست داشته است.

مرد کوتاه قد اما مرموز

لورنس مرد کوتاه قدی بود. حدود یک متر و شصت، با وجود چنین قدی در سراسر زندگی خود توانست برتری قابل ملاحظه‌ای نسبت به هم‌قطاران خود پیدا کند. چهره‌اش پر‌ قدرت بود. هوش‌ او فراتر از بقیه بود و حافظه‌ای فوق‏العاده داشت. در بیست سالگی هرچه به دستش رسید می‌خواند و کشش غریزی او نسبت به اسرار مشرق زمین، وی را از ادامه تحصیلات کلاسیک بازداشت و به سوی باستان‌شناسی کشاند. در بیست و یک سالگی انگلستان را ترک گفت و با دوچرخه، لبنان و سوریه و فلسطین را طی کرد. غذایش فقط شیر و میوه بود تا به شرایط سخت عادت کند و در این مدت به زبان عربی هم مسلط شد. او وابسته به سبک زندگی اعراب شده بود، مانند آنان لباس می پوشید، مانند آنان می خوابید و غذا می خورد. مدتی ‌با یک راهزن قدیمی رابطه برقرار کرد و همراه با او، پای برهنه و با لباس بادیه‌نشینان صحراها را طی کرد و به گوشه و کنار آن آشنایی یافت. در آن‌جا، یعنی در دل صحرای سوریه بود که طی این عملیات مرموز، لورنس با یک خرکچی جوان پانزده ساله‌ای به نام صاحون آشنا شد. صاحون بعدها به هلاکت رسید.

در سال‌ 1914 به علت قد کوتاه خود از واحدی که در آن مشغول به کار بود اخراج شد و با درجه ستوان سومی در واحد جغرافیای ارتش به کار گماشته شد. اما دیری نگذشت که شناخت او از جهان عرب موجب شد تا در سرویس‌های اطلاعاتی ستاد ارتش انگلیس در قاهره به کار گرفته شود. از این تاریخ، لورنس از کلیه وسایل استفاده کرد تا برای اجرای هدف اصلی خود بسترسازی کند و موفقیت هایی که بدست آورد و به علل آن ملقب به لورنس عربستان گردید در این دوره آغاز شد. لورنس بی‌اعتنا به گرسنگی و تشنگی روش‌های جنگ‌های پارتیزانی را پایه گذاشت. به دنبال اقدامات لورنس، دسته‌هایی از جنگجویان مقاوم عرب که می توانستند از عهده ارتش مدرن عثمانی، که در آن زمان سیطره خود را بر سرزمین حجاز گسترده بود،‌ برآیند شکل گرفت. لورنس از این به بعد روز به روز به نحو فزاینده‌ای جانب اعراب را گرفت. همین او را حتی به یک قهرمان ناسیونالیستی عرب تبدیل کرده بود ولی در پایان جنگ با کمال شگفتی مشاهده شد که اعراب از زیر سلطه عثمانی درآمدند و تحت تسلط انگلستان و فرانسه قرار گرفتند. در‌حالی‌که لورنس به اعراب وعده استقلال داده بود و در این زمینه شخصا متعهد شده بود.

شرح نفوذ

‌تحقیقات لورنس در حجاز با آغاز جنگ جهانی اول هم‌زمان بود؛ نقشه‌هایی که او از منطقه سینا در نزدیکى مرزهاى عثمانى تهیه کرده بود که در جنگ بین انگلستان و عثمانی مفید واقع شد. وی در این زمان به عنوان رایزن نظامی انگلستان برای رهبران عرب حجاز کار می‌کرد. حجاز در آن زمان تحت تسلط ترک‌های عثمانی بود. عثمانی در جنگ جهانی اول متحد آلمان بود و به همین دلیل دشمن انگلستان محسوب می‌شد.

لورنس با آغاز جنگ براى اعزام به منطقه نام‌نویسى کرد و از آن‌جایى که در امور اعراب تخصص بالایى داشت به عنوان افسر اطلاعات به قاهره اعزام شد. او بیش از یک سال در مصر به فعالیت هاى اطلاعاتى خود ادامه داد و در سال 1916 یک دیپلمات انگلیسى را براى مذاکره با «حسین‌بن‌على»، امیر مکه که علیه قوانین عثمانى اعلان شورش کرده بود همراهى کرد. لورنس مقامات ارشد خود را متقاعد کرد که شورش طرفداران امیر مکه را حمایت کنند و خود نیز به عنوان افسر رابط ارتش «حسین‌بن‌فیصل» امیر مکه را همراهى کرد.

نیرو‌هاى اعراب تحت راهنمایى لورنس توانستند طى یک سرى جنگ هاى نامنظم خسارات فراوانى به خطوط نیرو‌هاى ترک وارد کنند؛ پیروزی در این جنگ نبوغ لورنس در عملیات نظامی را به مقامات انگلیسی نشان داد و از سوی دیگر موجب محبوبیت او بین اعراب شد. نقش لورنس در شکست قوای عثمانی در عربستان و سوریه باعث شد تا اعراب لقب لورنس عربستان را به او بدهند.

با وجود وعده‌های او به اعراب برای استقلال اما پس از اتمام جنگ در کنفرانس صلح پاریس به سال 1919 عراق، فلسطین و اردن به مستعمره انگلیس تبدیل شد و فرانسه نیز بر لبنان و سوریه تسلط یافت. همین امر باعث شد وی که به دلیل اقداماتش به شخصیتى افسانه‌اى تبدیل شده بود کار را رها کرده و به نوشتن خاطراتش بپردازد.

با این‌حال چندی بعد در سال 1921 ویـنستون چـرچیل او را به عنوان مشاور امور اعراب اداره مستعمرات فرا خواند اما سیاست‌های دولت انگلیس باعث شد این همکاری بیش از یک سال ادامه نیابد و وی در سال 1923 از مناصب خود کناره‌گیری کند.

نفوذ در ایران

وی سابقه نفوذ در ایران را نیز داشته است و در سال‌های ۱۳۰۸ و ۱۳۰۹‌ از طریق مرز ایران و عراق ـ نواحی سردشت کردستان ـ به ایران وارد شده،‌ با برخی از سرکردگان طوایف منطقه ملاقات‌هایی نیز انجام داده است. لندن مایل بود برای رضاخان که در آن زمان به انگلیس‌ها پشت کرده بود دردسر ایجاد کند. رضاخان تمایل زیادی به همکاری با آلمان‌ها داشت و لندن از این همکاری سخت ناراحت بود. اولین سندی که در مورد ورود مخفیانه لورنس عربستان به ایران وجود دارد، گزارش محرمانه علی منصور است. به این ترتیب که فرمانده قوای آذربایجان‌ از تحریکات لورنس در منطقه اطلاع داشت و به وسیله رکن دو قوای تحت امر خود از اقدامات لورنس مطلع شد. افسر رئیس رکن دو که طی ماجرایی از ورود لورنس به ایران مطلع بود و تا ارومیه وی را تعقیب کرده بود، موفق شد وی را در مدرسه آمریکایی ارومیه شناسایی و دستگیر کند. او ابتدا خود را شخص دیگری معرفی کرد سپس به دفتر فرماندهی قوای آذربایجان انتقال یافت و چون جریان امر با تلگرام رمز به اطلاع رضاخان رسیده بود، از اعدام وی خودداری شد و نامبرده را تحت‌الحفظ به زندان تازه‌تأسیس قصر فرستادند و او را به عنوان یک معلم و کشیش ساده انگلیسی زندانی کردند. سر انجام در یکی از روزهای اسفند ۱۳۰۹ با اجرای یک صحنه‌سازی توسط مأموران مستوفی الممالک نخست‌وزیر رضاخان و ایجاد یک شورش در زندان، لورنس ابتدا پذیرایی و اطعام و سپس با مساعدت‌های سرتیپ زاهدی مخفیانه از تهران فراری داده می‌شود.

شخصیت جدید

وی پس از پایان یافتن فعالیتهای سیاسی‏اش با عنوان مکانیکِ خلبان شاو زندگی جدیدش را آ‌غاز کرد در‌حالی‌که سبک زندگی‏اش هنوز برپایه ریاضت بود، از لحاف و تشک پرهیز می‌کرد و به داشتن یک ساک برای خوابیدن قانع بود، جوراب به پا نداشت تا مجبور نباشد آن‌ها را بشوید. یازده هفته بعد از مرخصی از خدمت، روز نوزدهم مه 1935 مرد افسان‌های انگلیس‌ها در تصادف موتورسیکلت کشته شد. در بیست و یکم ماه مه‌، مردی کنار قبرش گریه می‌کرد. نام این مرد وینستون چرچیل معروف بود. عکس‌های به جا مانده ازوی،‌ که مربوط به مدت حضور او در عربستان و فلسطین است خصوصا به دلیل ارتباط او با هربرت ساموئل یکی از بنیان‌گذاران صهیونیسم و کشور مستقل یهود جالب توجه هستند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: