یاسمین رضوی
همدلی کردن از آن مفاهیم بینهایت انسانی است. ما به حکم انسان بودنمان نمیتوانیم نسبت به غم و رنج همنوعانمان بیتفاوت باشیم. در ین سمت کره خاکی اوضاع رقیقتر است و همدلی پررنگتر از دیگر جوامع به چشم میآید. کدام یک از ماست که وقتی دیگری را در شرایط دردناکی میبیند، دلش نخواهد که مرهمی بر زخمش بگذارد. در آن شرایط معمولا هیچ عدم تفاهم و کینه و دلگیری قبلی را هم به خاطر نمیآوریم. درواقع آنچه ذهنمان را مشغول میکند، کمک کردن و همدلی است. حس همدلی در ما از یک سرماخوردگی ساده نزدیکانمان بیدار میشود تا شرایط بحرانی که بخش گستردهای از جامعه را درگیر میکند مثل سقوط هواپیما، زلزله و...
اما مثل هر احساس انسانی دیگر چیزهایی هم پیرامون همدلی کردن وجود دارد که باید بیاموزیم. بسیاری از آن ما فاقد مهارت همدلی کردن هستیم. دلمان میسوزد، نوعدوستیمان بیدار شده و با تمام وجود میخواهیم مرهمی باشیم بر زخم دیگری، اما بلد نیستیم و چون نیاموخته و تمرین نکردهایم، گاهی نه تنها مرهم نمیشویم که اوضاع را برای طرف مقابل سختتر هم میکنیم. اما به نظر شما چه چیزهایی درباره همدلی کردن وجود دارد که باید یاد بگیریم؟ در ادامه به این مسائل خواهیم پرداخت.
تفاوت میان همدلی و همدردی
هیچ آدمیپیدا نمیشود که نیاز به همدلی کردن نداشته باشید. فرقی هم نمیکند مشکل و مصیبتی که گریبانش را گرفته در چه درجه دردناکی قرار دارد. آن کسی که کنکور قبول نشده نیاز به همدردی دارد و کسی که عزیزش را از دست داده هم، نیازمند همدلی است. بنابراین همدلی کردن از آن مهارتهایی است که روزانه به آن نیازمندیم و این مسئله انسانی اصولی دارد؛
1ـ در مرحله اول باید خودتان را به جای طرف مقابل بگذارید. اینکه خودتان را به جای طرف مقابل بگذارید و با خودتان بگویید اگر من جای او بودم، هرگز چنین فکری نمیکردم و چنان رفتاری ازم سر نمیزد، شما را به همدلی کردن رهنمون نمیشود، باید همه چیز را از زاویه نگاه او و در شرایط او ببینید تا بتوانید عمق غم و معنای حرف و افکارش را متوجه شوید. در این مرحله بیشتر از آنکه فکر کنید: «الان باید چی بگم بهش؟» و زبانتان را به کار بیندازید، باید گوش و حواستان را در اختیار فرد آسیبدیده قرار دهید و شنونده فعال باشید.
2ـ مرحله دوم دوری از قضاوت بد و سرزنش نکردن است. جمله معروفی وجود دارد که تا عمق جان آدم آسیبدیده را مثل یک خنجر میشکافد و آن «دیدی گفتم؟» یا «من که بهت گفته بودم» است. ممکن است فردی که میخواهید با او همدلی کنید از اطرافیان و نزدیکان شما باشد که پیش از این هم هشدارهای متعددی از جانب شما دریافت کرده اما بیتوجه به آنها با سر به درون گرفتاری و مصیبت سقوط کرده است. با این حال بدترین جملهای که میتوانید به او بگویید این است: «من قبلا هم بهت گفته بودم» نیت شما این است که طرف مقابل را متوجه سهلانگاری و بیتوجهیاش بکنید و نسبت به آینده به او هشدار بدهید تا از شرایط بد به وجود آمده عبرت بگیرید اما متأسفانه آخرین نتیجهای که از سرزنش کردن نصیبتتان میشود، عبرت گرفتن است. طرف مقابل شما بیش از هر چیزی به حمایت احتیاج دارد. مطمئن باشید او در کنار حمایت عاطفی و روحی شما عبرتهایش را هم خواهد گرفت.
3ـ از به کاربردن کلمه «حداقل» پرهیز کنید. «درسته که همسرت مرده ولی حداقل تو یه بچه داری» «درسته که کنکور قبول نشدی ولی حداقل یه تجربه جدید به دست آوردی» مشخص است که نیت خیر شما این است که توجه او را به نیمه پر لیوان معطوف کنید، اما متأسفانه او در شرایطی نیست که به لیوان و نیمههایش توجه کند.
4ـ احساسات طرف مقابل را بشناسید. یعنی حواستان باشد که آدمهای آسیبدیده لایههای احساسی متفاوتی را تجربه میکنند و همهشان یک مدل و تنها با غم و اشک، مصیبت را تجربه نکرده و درد را بدرقه نمیکنند. به طور مثال کسی که عزیزی را از دست داده است، ممکن است در مرحله اول دچار ناباوری و انکار و به طبعش سکوت شود، در مرحله بعد دچار خشم و پرخاشگری شده و این و آن را مقصر بداند، پس از آن دچار غم و اندوه شدید یا ترس و اضطراب بشود. بنابراین برای همدلی کردن باید بدانید که با مجموعهای از احساسات طرف هستید و نه تنها غم و اندوه سطحی.
5ـ حالا لازم است که احساسات او را حس کنید و این همان همدلی کردن است.
6ـ حمایت کردن را فراموش نکنید. آن چیزی که فرد آسیبدیده بیش از هر چیزی نیاز دارد حمایت شدن است که آن هم در قالب رفتارهای متفاوتی از سوی شما ممکن است بروز کند. حمایت شما میتواند رفتار سادهای مثل شرکت در مراسم عزاداری باشد، یا حمایت مادی، عیادت از فرد بیمار، کمک روحی، یا حتی گفتن جملهی «من تنهات نمیذارم» یا «من کنارتم»
آسیبهای جمعی
ممکن است در جامعه اتفاقاتی بیفتد که تک تک افراد با آن درگیر شوند و عدهی زیادی آسیبدیده محسوب شوند. در این شرایط که اغلب «بحران» خوانده میشود، کل جامعه دچار احساس غم، اندوه، نگرانی و ترس میشوند. حوادثی همانند «حادثه ساختمان پلاسکو» «زلزله کرمانشاه» «سقوط هواپیمای تهران ـ یاسوج» و... در این مواقع میبینیم که عمق حادثه به قدری زیاد است که کل کشور درگیر میشوند. همه ناراحتاند و فکر میکنند چه کاری از دستشان بر میآید که برای آسیبدیدگان انجام دهند. اما واقعا وظیفه ما در چنین شرایطی چیست؟
جزء کدام دستهاید
زمانیکه جامعه درگیر بحران میشود، افراد به چند دسته تقسیم میشوند؛ اول افرادی هستند که مستقیما با آن بحران دست به گریباناند «آتشنشانها و امدادگران، افراد حاضر در محل حادثه، پزشکان، خبرنگاران و...» دوم دستهای که حادثهدیده محسوب میشود ـ خانواده، دوستان، همکاران ـ سوم کسانی که ارتباط نزدیکی ندارند و از دور شاهد ماجرا هستند، یعنی همه مردم
جزء هر کدام از این دستهها که باشیم وظایف متفاوتی داریم که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. آن نوع از همدلی کردن که در بالا به آن اشاره شد، سهم کسانی است که ارتباط نزدیک و مستقیم با افراد آسیبدیده دارند، از درک متقابل گرفته تا حمایت مادی و معنوی. اما همدلی کردن مردمی که با افراد حادثهدیده به طور مستقیم در ارتباط نیستند چه شکلی باید باشد؟
همدلی عمومی
در ابتدا باید گفت که مردم نیز در مقابله با حوادثی اینچنین عمیق و با ابعادی گسترده هم دو دسته میشوند؛ آنها که ناراحتند، غمگیناند، اشک میریزند اما احساساتشان به قدری عمیق نیست که حالت مرضی به خود بگیرد و از کار و زندگی بیندازدشان. دسته دوم آنهایی هستند که سابقه وسواس و افسردگی دارند. این افراد با درگیر شدن بیش از حد طبیعی دچار استرسهای دامنهدار، گریه کردنهای طولانی مدت، ترس، نفستنگی و... میشوند؛ در چنین شرایطی ما در مقابل افراد آسیبدیده و کل جامعه که در این دو دسته جا میشوند وظایفی داریم.
ـ اولین قدم این است که در هر جایگاهی هستیم و فاصلهمان با حادثه دیدگان و حادثه هر اندازه است، به بحران و تشنج دامن نزنیم. پخش اخباری که از صحت آنها مطمئن نیستیم در شبکههای اجتماعی بدترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم و در تضاد کامل با همدلی کردن است. گمان نکنیم که وظیفهمان انتشار اخبار است. این وظیفه را به اصحاب رسانه و کسانی که شغلشان این است واگذاریم. همدلی کردن ما باید در شکل و قالبهای دیگری بروز کند. شبیه همان کاری که مردم در شبهای بعد از فروریختن پلاسکو برای همدلی با آتشنشانها و خانوادههایشان انجام دادن و با حضور در ایستگاههای آتشنشانی از آنان قدردانی کردند. یا کمپینهای کمکرسانی به مردم زلزلهزده که پس از زلزله کرمانشان به جمع کردن اقلام ضروری و وجه نقد میپرداخت.
ـ احساسات و هیجان خود را کنترل کنیم. ممکن خود ما نیز دچار احساس ترس و اضطراب شویم. باید خیلی زود بر این احساسات غلبه کنیم تا فضا متشنج نشود. اگر سابقه افسردگی و اختلال اضطراب و وسواس شدید دارید، به فکر جلسه رواندرمانی باشید و خودتان را از پیگیری ریز به ریز و جزئی اخبار دور نگه دارید. کمتر به شبکههای اجتماعی و کانالها و سایتهای خبری سر بزنید و لازم نیست مدام شبکه خبر را ببینید.
ـ همدلی کردن ما نباید مانع باشد. اگر حضور ما تنها از سر کنجکاوی است و مخل امدادرسانی است بهتر است نوع دیگری از همدلی را انتخاب کنیم. همدلی کردن در این شرایط یعنی اجازه بدهیم آمبولانس زودتر به محل برسد. تریلیهای حامل کمکهای مردمی در ترافیک کنجکاوی گیر نکنند. یعنی با کسانی که مسئولیت و تخصص دارند تماس بگیریم؛ مثل آتشنشانی، اورژانس، پلیس و... همدلی کردن یعنی سلفی نگرفتن با ساختمان آتش گرفته، یعنی راه دادن به ماشین آتش نشانی و آمبولانس، یعنی خالی کردن محل حادثه دیده و کمک به بازگرداندن شرایط نرمال روحی افراد.
ـ اینکه به خانوادههای آسیبدیده فکر کنیم و خودمان را جای آنها بگذاریم یعنی همان اصل اول همدلی کردن. آن وقت دیگر حاضر نخواهیم بود، شایعات بیاساس، اخبار کذب، عکسهای خصوصی و... از حادثه و افراد درگیر را منتشر کنیم.
ـ وقتی اتفاقی از این دست رخ میدهد که فیلمها و عکسهای منتشر شده از آن علاوه بر عمق ناراحتی و نگرانی، هیجان و کنجکاوی را هم برانگیخته میکند، جلوی هیجانتان را بگیرید و عکس و فیلمهای آن را برای همه به اشتراک نگذارید. شاید کسانی باشند از دسته دوم که با دیدن آن حالشان حسابی خراب شود.
ـ به فرزندانمان نحوه صحیح رویارویی با چنین اتفاقاتی را بیاموزیم
·