فاطمه اقوامی
مات و مبهوت شده بودم انگار جادویی سحرانگیز مرا مسحور خود کرده بود... چشمم بی اختیار دوایر و خطوط و نقوش را دنبال میکرد و نمیتوانست یک لحظه دل از آن همه زیبایی بردارد... انگار دنبال کشف و گرهگشایی از یک معمای مخفی در پس آن خطوط بود... اطلاعات زیادی نداشتم فقط میدانستم از همان قدیم ندیمها، از همان زمان که دنیا هنوز قدر گوهری به این ارزشمندی را نمیدانست، زلفش با هنر ایرانی گره خورده است... دیده بودم آثار نابی را که هر بیننده اهل ذوقی را مدهوش میکرد... رقص قلم و صدای بیمانند کشیده شدن بر صفحه سپید کاغذ را شنیده بودم اما تا به حال فرصت و مجالی دست نداده بود که پای صحبت یکی از اهالی این هنر ظریف و لطیف بنشینم و از دنیای قلم و دوات بشنوم تا اینکه در یکی از روزهای خوش بهاری یکی از آنها مهمان مجله ما شد... «لیلا وزیری»؛ بانویی هنرمند که سالها همدم و همنشین این هنر زیباست و توانسته مقامات و افتخارات زیادی را در این راه کسب کند.... پیشنهاد مرا بپذیرید و خواندن این مصاحبه را از دست ندهید.
بخش جداگانه:
نیم نگاهی به برخی از فعالیتها و افتخارات هنری مهمان این هفته مجله:
«لیلا وزیری» مهمان این هفته مجله ما تاکنون با قلم توانای خود در خطوط نستعلیق، ثلث، نسخ، محقق، ریحان و رقعه آثار هنری بسیاری را خلق کرده است، نیم نگاهی به برخی از فعالیتها و افتخارات هنری این بانوی خوشنویس چنین کارنامه پر افتخاری را پیش روی ما میگذارد:
1. عضو و مدرس رسمی انجمن خوشنویسان ایران از سال 1380 تا کنون.
2. اخذ مدرک ممتاز و فوق ممتاز در رشتههای ثلث و نسخ.
3. اخذ مدرک مدرسی خط ثلث.
4. شرکت در بیش از یکصد و پنجاه نمایشگاه خوشنویسی در شهرهای مختلف ایران و کشورهایی چون مالزی، قطر، ترکیه، عراق، آلمان و لبنان.
5. کسب بیش از چهل رتبه (اول تا سوم) در جشنوارههای سراسری و کشوری.
6. جوان برتر سازمان ملی جوانان 1385
7. کسب رتبه و تقدیر از ریاست مجلس شورای اسلامی به عنوان بانوی ممتاز قرآنی در سطح بینالملل در برج میلاد تهران.
8. نگارش کتیبه و شرکت در بیش از 50 وورکشاپ در زمینه خطوط اسلامی ـ قرآنی.
9. کتابت چندین جزء از قرآن کریم و خلق بیش از یکصد تابلوی قرآنی.
10. تدریس در انجمن خوشنویسان ایران، دانشگاهها و مراکز آموزشی عالی ـ مدارس عالی و حوزههای علمیه خواهران.
11. چاپ چندین پوستر قرآنی در تیراژهای بالا.
12. چاپ اثر در سلسله کتابهای تجلی نور و مجلات متعدد.
13. شرکت در داوری و مصاحبههای تخصصی توسط شبکههای رادیویی و مطبوعات.
14. همکاری با مرکز طبع و نشر قرآن کریم.
اولین قدمها در دنیای هنر
در ابتدای سالهای دبستان، به شدت به نقاشی علاقه داشتم و حتی چند باری به مسابقات نقاشی کودکان راه پیدا کرده بودم. در آن سالها درست کردن روزنامهدیواری مخصوصا در ایام دههفجر یکی از کارهای جذاب و دوستداشتنی بچهها محسوب میشد. وقتی این ایام میرسید، من کارهای نقاشی روزنامهدیواری همکلاسیها و حتی دانشآموزان پایههای بالاتر با ذوق و هیجان بسیار زیاد کودکانه انجام میدادم که معمولا خیلی هم عالی از آب درمیآمد. این نقاشیها اولین گامهایی بود که مرا به سمت هنر میکشاند. دوران راهنمایی نیز به همین منوال گذشت و با وجود اینکه بسیار درسخوان بودم اما بیشتر مهارت من در نقاشی بود که مورد تحسین دوستان، معلمها و دیگران قرار میگرفت.
یک آرزوی نامحقق
با وارد شدن به مقطع دبیرستان، تقریبا نقاشی را کنار گذاشتم شاید به این خاطر که در تصورات نوجوانی، آن را کاری کودکانه میپنداشتم. به جای آن، نوشتن متنهای ادبی و ریاضی در رأس علاقهمندی من قرار گرفت. راه یافتن به المپیاد ریاضی و تشویق همکلاسیها و معلمها در زنگهای انشاء و هیجانی که در نوشتن و حل مسائل ریاضی داشتم به من نشان میداد که راهم را درست انتخاب کردهام و فقط به این فکر میکردم که مهارتهایی را که در آنها استعداد و علاقه دارم را به بهترین شکل بیاموزم و روزی به عنوان یک معلم، در کلاسی که تمام افراد آن معلولین هستند حاضر شوم. نظریه دوران نوجوانیام این بود که هنر اصلی، آموختن مهارتها به کودکانی است که دچار معلولیت ذهنی یا جسمی هستند حالا به هر طریق ممکن و به هر اندازه که میشود. و این آروزیی بود که هیچگاه تحقق نیافت.
یک اتفاق ساده و آغاز یک مسیر هنری
در کنار درس، هنرهای دستی مخصوصا خیاطی را دنبال میکردم که البته محدود به تابستانها میشد و جالب اینکه در آن سالها یکی از مشتریان پروپاقرص «زنروز» و قسمت ضمیمه خیاطی مجله بودم تا اینکه به طور اتفاقی پایم به کلاس خوشنویسی باز شد. با توجه به شرایط کاری پدر، محل سکونتمان از تهران به قم منتقل شده بود و تقریبا از تمام دوستان و فامیل دور افتاده بودیم. به جبران این دوری و دلتنگی تصمیم گرفتم کلاسهای خیاطی پیشرفته را در شهر قم دنبال کنم. امکانات شهر، آموزشگاهها و فرهنگسراهای شهر را نمیشناختم. به طور اتفاقی شماره فرهنگسرایی به دستم رسید. همان روز به سختی و پرسان پرسان به فرهنگسرا رفتم و در کلاس خیاطی ثبتنام کردم که به دلیل تشابه اسمی، قبض کلاس خطاطی برای من صادر شد. هفته بعد در اولین روزهای زمستان شروع کلاسها بود و چون مسیرها را دقیق نمیدانستم جلسه اول با تأخیر به فرهنگسرا رسیدم و فکر میکردم شاید جالب نیست جلسه اول با تأخیر وارد کلاس شوم و طبق قبضی که صادر شده بود به کلاس خوشنویسی رفتم.
هنر برتر از گوهر آمد پدید
مدرس، برای آگاهی از سطح و سنجش عیار هنرجویان، نمونهای از خط ما را خواستند. من تک مصرع «هنر برتر از گوهر آمد پدید» را نوشتم که با استقبال و تشویق خوب مدرس مواجه شد و تصمیم گرفتم یک ترم کلاس خوشنویسی را ادامه بدهم و فعلا از کلاس خیاطی صرفنظر کنم. در همان یک ترم، زمان خیلی زیادی را برای تمرین میگذاشتم و به شدت به هنر خوشنویسی علاقهمند شده بودم طوریکه توانستم به سرعت در امتحانات انجمن خوشنویسان شرکت کنم و هر بار با موفقیت آنها را پشت سر بگذارم.
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
یک سال کامل گذشت و دقیقا در اولین روزهای دیماه به عنوان مدرس در همان فرهنگسرا به همکاری دعوت شدم. با توجه به سن کمی که داشتم تدریس خط و خوشنویسی برای هنرجویانی که هر کدام حداقل ده سال از من بزرگتر بودند برایم بسیار هیجانانگیز بود. تدریس را بسیار دوست داشتم ولی میخواستم به دنبال دیگر علاقهمندیهایی که داشتم هم بروم ولی ظاهرا خط و خوشنویسی دست بردار نبود.
یکی از آن روزها در گالری شهر، یک نمایشگاه آثار خوشنویسی برگزار شد. از دیدن آثار، فوقالعاده هیجانزده شده بودم. در بین کارها آثار ثلث نظرم را جلب کرد و در بین آنها شکل و فرم اجرای کلمه «ه» دو چشم در کلمه «هو». ـ هو یکی از اسامی حضرت حق است که در آیات قرآنی نیز به تعدد تکرار شده ـ تقریبا اواسط ترم بود که به کلاس استاد عبدالرضایی ـ که آوازه و شهرتی بسیار در خط ثلث داشتند ـ رفتم و از ایشان خواستم چند جلسهای در کلاسشان حضور داشته باشم. حضور چند جلسه و تشویق استاد و دیگر هنرجویان مرا شیفته خط ثلث کرد و کلاس چند جلسهای به چندین ترم انجامید. در پایان دو ترم در امتحانات ثلث ممتاز هم شرکت کردم و بحمدلله قبول شدم. طی دو سال، تمام امتحانات انجمن خوشنویسان را با موفقیت پشت سر گذاشتم و در سال 79 موفق به اخذ مدرک ممتاز شدم و آن موقع بود که تصمیم گرفتم بیشتر بیاموزم و خداوند این توفیق را به من دادند که مسیر زندگی و کار حرفهایام در این جهت باشد خوشنویسی و به طور تخصصی خط ثلث. «تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی»
دنیای متفاوت خطوط
در خوشنویسی اسلامی شش خط اصلی به عنوان «اقلام سته» وجود دارد: محقق، ریحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقیع که وجه تمایز این شش خط، اختلاف در شکل حروف و کلمات نسبت سطح به دور، نسبت به یکدیگر میباشد که در تمام کشورهای اسلامی از جمله ایران رواج دارد. البته در عصر حاضر و مخصوصا در ایران، 4 خط اصلی وجود دارد: نستعلیق، شکسته نستعلیق، ثلث و نسخ. هر خط کاربرد و وجه تمایزی نسبت به دیگر خطوط دارد. در ایران خط نستعلیق با شناسنامهای کاملا ایرانی با اقبال بیشتری مواجه شده است و حال آنکه خط ثلث در کشورهای ترک و غربی به عنوان خط اصلی جایگاه ویژهای دارد. نوشتن متن و اشعار فارسی غالبا خط نستعلیق را میطلبد. در نگارش متنها و اشعار عاشقانه، طبیعتا به سمت شکسته نستعلیق پیش میرویم. برای راحت و روان خواندن متنهای عربی ـ قرآنی و احادیث نیاز به خط نسخ داریم و اگر قرار هست متنی قرآنی با فضایی گرافیکی نوشته شود، حتما به سراغ خط ثلث میرویم. همانطور که میدانید در معماری اسلامی و ایرانی ما از شکوه و ابهت و فضای گرافیکی که در بطن خط ثلث نهاده شده بسیار بهرهمند بوده و هستیم و سالیانی متمادی است که آیات قرآن و احادیث با خط ثلث، زینتبخش مساجد و اماکن اسلامی بوده و هست.
خطوط نورانی
در مورد انتخاب آیات و روایات برای هنر خوشنویسی دو وجه مدنظر است. برخی موارد کارها سفارشی است که معمولا در این مورد، انتخاب متن و یا آیات و احادیث کاملا به عهده سفارشدهنده است که این سفارش میتواند برای استفاده گوناگون پوستر، چاپ، کاشی و جلد و... باشد. نکتهای که برایم اهمیت دارد این است که سعی میکنم صحت و سقم احادیث را جویا شوم و روی اعراب توجه خاصی داشته باشم. در این زمینه هیچگاه به دانش خود اکتفا نمیکنم و در مورد اعراب از اهالی فن مشورت میگیرم. برای نوشتن آیات قرآن هم از قرآنهایی که مورد تأیید مرکز طبع و نشر باشد استفاده میکنم.
اما بخش دیگر کار، آثاری است که برای نمایشگاهها و اجرای قطعات نمایشگاهی نوشته میشود که در اینجا انتخاب آیات و روایات کاملا به عهده خوشنویس است. من در این بخش تا جایی که بتوانم مواردی چون معنی و مفهوم آیه، ارتباطی که در وهله اول برقرار میشود، گستردگی آیات و حتی نیاز و ارتباط مخاطب را لحاظ میکنم و البته در بخش هنری هم، برای آنکه بتوانیم صفحه موفقتری از لحاظ هنری داشته باشیم باید نوع کلمات و حروفی که در آیات وجود دارد را بررسی کنیم.
مولا امیرالمؤمنین حضرت علیعلیهالسلام در مورد خط جمله بسیار زیبایی دارند که میفرمایند: «الخط لسانالید: خط زبان دست است.» (غررالحکم 706).
برگی از افتخارات
من تا به حال در حدود یکصد و پنجاه نمایشگاه گروهی شرکت داشتهام که در شهرهای تهران، ری، کرج، قم، تبریز، تکاب، یزد، اصفهان، شیراز، مشهد، کرمان و... برگزار شده است. همچنین در نمایشگاههایی در کشورهای قطر، مالزی، عراق، آلمان، ترکیه و لبنان هم حضور داشتم. البته امیدوارم بتوانم به زودی در کشور امارات، مصر، نمایشگاه انفرادی داشته باشم. شرکت در جشنوارههایی سراسری و کشوری و کسب بیش از چهل رتبه برتر و برگزیده در خط ثلث و بحمدالله دریافت جوایز متعدد از بزرگان هنر، فرهنگ و سیاست هم از دیگر مواهبی است که در این راه به دست آوردم. بحمدلله و با استعانت از خداوند متعال جوایز و رتبههای زیادی را در جشنوارهها داشتم که به تبع آن برکات معنوی و مادی بسیار زیاد را نصیبم کرده است. رتبههایی که کسب کردم اغلب در خط ثلث بوده حال آنکه خط ثلث را خطی مردانه میدانستند. حضور یک بانو در بین برگزیدگان 4 رشته اصلی موفقیت بالایی بود و من بعضا با تشویق مستمر و استقبال بینظیر مدعوین روبرو میشدم. صد البته در حال حاضر بسیار خرسندم که طی سالهای اخیر تعداد خانمهای برگزیده در جشنوارههای ملی «مخصوصا در خط نسخ» از لحاظ کمی و کیفی رشد قابل نوجهی داشته و دارد و برایم بسیار اهمیت داشته و دارد که بانوی هنرمند با اصالت اسلامی ـ ایرانی خود در جوامع هنری حضوری کاملا اسلامی، پویا و قدرتمند داشته باشد.
نذر امیر
و اما در مورد بهترین جایزه باید بگویم در زمستان سال 89، فراخوانی در یک نوبت مبنی بر اهدای آثار هنری در رشتههای مختلف به آستان حضرت علیعلیهالسلام در سیما پخش شد. بدون هیچ چشمداشت مادی، 3 اثر ثلث به دبیرخانه ارسال کردم و تقریبا در اوایل سال 90 آثار برتر برای اهدا به آستان علوی انتخاب شد. آثار و خالقان اثرهای برتر طی کاروانی با عنوان «نذر امیر» در شب سیزده رجب به نجف اشرف مشرف شدند. اولین سفر من به کشور عراق و زیارت عتبات عالیات بود. کاروان «نذر امیر» و کاروان گلآرایی در شب سیزده رجب به طور اختصاصی در تمام ساعات شب تا اذان صبح در حرم مولا امیرالمؤمنینعلیهالسلام حضور داشتند که مستند این حضور از سیما هم پخش شد. جایزهای معنوی که هنوز هم طعم شیرین آن شب بهشتی را در وجودم احساس میکنم.
توفیق الهی
بودن و ماندن در این مسیر توفیق الهی است و خط و خوشنویسی بحمدالله برکات معنوی و مادی فوقالعاده زیادی را برای من به ارمغان داشته و دارد. خواسته دیرین من این است که بتوانم تمام قرآن را در یک مصحف شریف و نفیس و با قلم ثلث و با عیار بالا اجرا کنم و از خداوند متعال میخواهم این رزق را نصیبم گرداند.
هنر باشکوه
در اولین یکشنبه سال 96 بود که نمایشگاهی از آثار خوشنویسی با هدف شناساندن هنر مقدس خوشنویسی و آشنایی با خطوط اسلامی ـ ایرانی، وارد اکران یک ماهه خود شد. تقریبا در روزهای ابتدایی آبانماه سال 95، با ارسال دعوتنامه از طرف گالری برلین ـ باکو شمارش معکوس و کار فشرده برای نمایشگاه آغاز شده بود. پنج ماه زمان داشتم که باید در این مدت آثاری را برای نمایشگاه آماده میکردیم. در کنار مشق و تمرین و اجرای آثار که اغلب آنها «خط ثلث» بودند میبایست از فضا، نگرش و ذائقه مخاطب آلمانی هم کسب اطلاع میکردیم. تحقیقات، مقدمات سفر، اخذ ویزا ـ که برای خود هفت خانی بود ـ قراردادها و هماهنگیهایی که با رایزنی و گالری باید صورت میگرفت و البته هزینه بالای سفر فعالیت شبانهروزی میطلبید. با استعانت و توکل به خداوند قدم در مسیری شگرف گذاشتم که خدا را شکر برکات زیادی به ارمغان آورد. در طول برپایی نمایشگاه اولین سؤال مخاطب آلمانی در مواجه با آثار قرآنی، معنی آیات بود که میبایست با زبانی ساده برایشان توضیح میدادم و نگاه هنرمندانه، عمیق و پر از سؤال بازدیدکنندگان که شاید اغلب برای اولین بار با هنر مقدس خوشنویسی ایران، ارتباط برقرار کرده بودند، تأمل آنها در مفهوم آیات و شنیدن واژگان «هنر باشکوه» و «شگفتانگیز» برایم بسیار دلنشین و دلگرمکننده بود.
یک تجربه دلنشین و غافلگیرکننده
بودن و زیستن در این آب و خاک، حس ایرانی و مسلمان بودن را جزئی از وجود و روزمرگیهایم قرار داده ولی وقتی از مرزها عبور میکنیم اسلام و ایران، حسی ارزنده و تجربهای شیرین را برایمان به همراه دارد. مخصوصا وقتی یک خانم به واسطه حجاب خود گویای مسلمان بودنش است. چنین حضوری حسی نو و تجربهای غافلگیرکننده داشت که خاطراتی زیبا را برایم رقم میزد. کشور آلمان به واسطه قانونمداری فضای مناسب را برای مسلمانان دارد و کثرت مسلمانان در برلین باعث شده تا ساکنان شهر برلین آشنایی با اسلام، قرآن و پوشش اسلامی را داشته باشند. در روز افتتاحیه مدعوین از آلمانیها و ایرانیان مقیم برلین بودند. جالب اینکه تعدادی از ایرانیان مقیم از من به خاطر پوشش اسلامی بسیار تشکر میکردند و در طول سفر که نسبتا زمان طولانی داشت اگر سؤالی یا کمکی در جهت دیدنیهای شهر و یا خرید مایحتاج و... داشتم بسیار کارگشا بودند.
برخورد مخاطبان آلمانی هم که وقتی با عذرخواهی من در مقابل دست دادن مواجه میشدند بسیار جالب بود. آنها با روی باز و گاها با تعظیم کوتاهی میگفتند ما اعتقادات مسلمانان را میشناسیم و به آن احترام میگذاریم و به زن مسلمان و هنرمند درود میگفتند که همه اینها نشانه عزت اسلام است.
در برخی از شهرها مثل ارفورت، پتسدام و درسرن تعداد مسلمانان بسیار اندک و گاه انگشتشمار بود. حضور من در ارفورت که شهری زیبا در ایالت تورنیگن و در قلب آلمان است تقریبا چند روزی طول کشید و خاطرات جالب و به یاد ماندنی از آن چند روز برایم به یادگار مانده است. یکی از زیباترین خاطرات مربوط به تدریس و آشنایی خوشنویسی ایرانی در دانشگاه ارفورت ـ که یکی از قدیمیترین و معتبرترین دانشگاههای آلمان میباشد ـ است. در ساعات اول حضور در دانشگاه هیجان و تعجب دانشجویان از حضور زن مسلمان با حجاب اسلامی ـ ایرانی را به وضوح میتوانستم در چهرهشان ببینم. کلاس دو روزه در فضایی بسیار صمیمی برگزار شد. نوع اجرا و وسایل کار برایشان بسیار جذاب بود طوری که زمان کلاس از زمان تعیین شده هم طولانیتر میشد. در پایان روز دوم وقتی دانشآموزان بدون اینکه تقاضایی از جانب من باشد کلمات «بسم الله الرحمن الرحیم» و «الله اکبر» و «محمد رسولالله» را در صفحات اینترنت جستجو و با قلم نی و مرکب تحریر میکردند برایم بسیار غافلگیرکننده بود و هیجانی بسیار دلنشین که تا به حال تجربهاش را در هیچ کدام از کلاسهایم نداشتم، تجربه کردم.
تجلی تمدنی بزرگ درآینه خطوط
در حاشیه نمایشگاه برنامهای برای آشنایی با خطوط اسلامی ـ ایرانی و به همت رایزنی جمهوری اسلامی در برخی از شهرهای آلمان برگزار گردید؛ کلاسهایی در گالری، مرکز پناهجویان در برلین و دانشگاه ارفورت. در ابتدای هر کلاس توضیحی مختصر و ساده از جایگاه هنر خط و خوشنویسی، وسایل کار، تلفظ، بیان قواعد و سپس نگارش مشتاقانه حروفی که تا به حال هیچ شناختی از آن نداشتند، بیان میشد. همچنین مخاطبین آلمانی سؤالاتی در مورد ایران و فرهنگ آن میپرسیدند و دیدن تصاویر برخی از اماکن دیدنی ایران برای آنها بسیار جالب و غیرمنتظره بود. ارتباطی که هنر شریف خوشنویسی بین دو فرهنگ ایجاد میکرد فراتر از تصور من بود. اگر با این کار توانسته باشم قدمی هر چند بسیار کوچک برای شناساندن تمدن بزرگ سرزمینم بردارم خدا را شاکرم و به نظرم برای قریب به بیست سال تلاش و حضورم در عرصه مقدس خوشنویسی کافی است.
از میان گنجینه خاطرات سفر
خاطرهای جالبی که از این سفر دارم این است که در شهر ارفورت، به علت قلت مسلمانان، طبیعتا پیدا کردن رستوران با غذای حلال بعد از ساعتها گرسنگی کار سختی بود. وقتی در یک رستوران پاکستانی وارد شدم و گارسن برای سفارش گرفتن غذا آمد. بعد از سلام و قبل از هر سخنی در اولین سؤال از من پرسیدند آیا تو شیعه هستی؟ و گفتم بله. بلافاصله پرسیدند: آیا تو به زیارت امام حسینعلیهالسلام رفتهای؟ گفتم: بله. هنوز غبطه و حس عجیب آن مرد را به خاطر دارم که گفت: بزرگترین آرزوی من زیارت امام حسینعلیهالسلام است. تمام مدتی که مشغول صرف غذا بودم به این فکر میکردم که ای کاش روزی آرزوی این مرد تحقق یابد.
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
و به عنوان آخرین سخن باید بگویم خداوند را شاکرم که مرا در این مسیر قرار داده است. خط و خوشنویسی که به عنوان شریفترین و مقدسترین هنر، اگر در محضر قرآن هم باشد ارزش والایی پیدا میکند. مأنوس بودن با قرآن به طور حتم میتواند تأثیرات شگرفی به وجود بیاورد و کتابت این کتاب مقدس توفیقی هست که امیدوارم همواره روزیم باشد. سپاس از خانواده مهربان و صمیمیام که تمام اوقات با شکیبایی مشوق و حامی من بودند. یادی هم میکنم از پدر عزیزم روحش شاد بادا و تشکر میکنم از استاد ارجمندم، جناب آقای «احمد عبدالرضایی» که سالهای طولانی برای ارتقاء خطوط ثلث و نسخ در ایران تلاش بسیاری داشته و دارند. در پایان حدیثی از امام علیعلیهالسلام: «کلام نیکو، صید دلهای مردم و خط نیکو تفرج و روشنی به چشم رساند اگر درون از تیرگی پاک گردد خط نیکو میآید. ای صاحبان ادب، نیکویی خط را بیاموزید زیرا که زیبایی خط، برای اهل ادب و دانش زینت است، برای اغنیاء جمال و برای محتاجان بهترین کسبهاست.