کد خبر: ۲۰۲۴
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۱
پپ
راه‌های جذب مخاطب در گفتگو
صفحه نخست » مشاوره

یاسمین رضوی

مهم‌ترین ابزار ما برای انتقال افکار و احساساتمان، زبان است. کلمات مهم‌اند و مقدس. «گفتگو» سالم‌ترین راه برای اغلب مشکلات بشری است و راه برون‌رفت بسیاری از تاریکی‌هاست. ابزاری انسانی که می‌تواند همانند فانوس مسیر را برایمان روشن کند. گفتگو کردن اما ضوابط و قوانینی دارد که شاید گمان نکنیم چیزی در ارتباط با آن‌ها برای یاد گرفتن وجود دارد. به هر حال هر کسی که زبانی دارد و کلماتی در اختیارش هست، می‌تواند حرف بزند و از مزایای گفتگو کردن بهره ببرد. اما همه چیز به این‌جا ختم نمی‌شود. گفتگو کردن و قوانین ش آن‌قدرها هم بدیهی نیستند که تصور می‌کنیم. چیزهایی برای فراگیری وجود دارد که گفتگوهای دو نفره‌مان را مثمر ثمرتر می‌کنند و به آن‌ها غنای بیشتری می‌بخشند. این قوانین همان‌قدر که نیاز به فراگیری دارند، محتاج تمرین‌اند. باید تمرین کنید تا به وقتش بتوانید ازشان بهره‌مند شوید. ما در ادامه به قوانینی جذاب در باب گفتگو صحبت خواهیم کرد که حتما به کارتان می‌آید؛

قانون چراغ قرمز

گفتگو و صحبت‌کردن، مهم‌ترین، اصلی‌ترین و اثرگذارترین ابزار ما برای ارتباط برقرار کردن است.

همه‌ ما عاشق شنیده شدن هستیم. میزان عاشقیت‌مان البته متفاوت است. به هر حال همه‌مان دوست داریم که هنگام گفتگو، شنونده‌ای فعال و سراپاگوش داشته باشیم تا کسی که حواسش به ما نیست

برای این‌که شنونده‌تان را از دست ندهید مراحل حرف زدن را از زبان مارتی نمکو ـ مجری رادیوی ملی آمریکا ـ برایتان می‌گویم. مارتی معتقد است مراحل حرف زدن مثل چراغ راهنمایی است؛ 20 ثانیه اول چراغ سبز است و شنونده تمام حواسش به شماست. 20 ثانیه دوم چراغ زرد می‌شود و اگر همین‌طور به حرف زدن ادامه دهید شک نکنید که بخشی از هوش و حواس مخاطب را از دست می‌دهید، 20 ثانیه آخر که چراغ قرمز شده و پرنده کاملا از قفس پریده است.

البته این طبیعی است که گوینده وقتی شروع به حرف زدن می‌کند در کلمات خودش غرق شده و زمان از دستش در می‌رود. پس یک‌بار تمرین کنید تا دست‌تان بیاید 20 ثانیه چقدر است و چند کلمه در این فاصله می‌توان گفت.

شاید با خودتان بگویید من چطور می‌توان در عرض 20 ثانیه تمام منظورم را به طرف مقابلم بفهمانم. نگران نباشید. اگر دقت کنید خواهید دید که ما گاهی اوقات کل منظورمان را در یک جمله گفته‌ایم و نیم ساعت است داریم همان یک جمله رو با کلمات دیگر و جابجا کردن فعل و فاعل و... به زور به فرد روبرویمان می‌قبولانیم. در واقع هدف ما این نیست که حرفمان را بزنید، بلکه ناخودآگاهمان تلاش دارد آن حرف را با توضیحات مفصل و زائد دیگر در همان لحظه توی مغز طرف مقابل برای همیشه جای دهد و او بگوید: «کاملا پذیرفتم» و شما را تأیید کند.

شما طبق قانون چراغ قرمز تنها وظیفه‌تان این است که موجز و مختصر و ساده، حرفتان را بگویید، با طولانی کردن گفتگو مطمئنا متوجه نخواهید شد که طرف مقابل با شما هم عقیده است یا نه!

بگذار من هم حرف بزنم

یکی دیگر از مشکلات روابط، که در میان گفتگوهای دو و چند نفره پیش می‌آید، متکلم وحده شدن یک نفر و یا توی حرف هم پریدن است. بگذریم از مهارت‌های شنونده‌ فعال بودن که باید بیاموزیم، روش‌هایی وجود دارد که می‌توانیم محترمانه طرف مقابل را از متکلم وحده بودنش آگاه کنیم تا صحبت‌هایش را تمام یا قطع کند. متأسفانه همان‌قدر که دیگران از پرگویی‌های تک نفره در جمع کلافه و بی‌حوصله می‌شوند، خود فرد هم از متکلم وحده بودن آسیب‌هایی می‌بیند از جمله این‌که تمرکزی که می بایست بر روی حرف‌هایش باشد را از دست می‌دهد و آن‌قدرها جدی گرفته نشده و شنیده نمی‌شود. برای فائق آمدن به این مشکل، اگر با چنین فردی روبرو شدید روش‌هایی هست که می‌‌توانید طرف مقابل را از وضعیتی که درست کرده آگاه کنید یا شرایط را تغییر دهید؛

روش ماهی:

روش اول به آن روش ماهی می‌گویند یعنی شما دهانتان را مثل ماهی باز می‌کنید تا حرف بزنید، اما حرفی نمی‌زنید، در واقع ادای حرف زدن را درمی‌آورید، کوتاه و سریع، طرف مقابل در این حالت متوجه خواهد شد که شما حرفی برای گفتن دارید و باید بهتان زمان بدهد.

روش بوک مارک

روش دوم، روش بوک مارک است. در این روش دستتان را طوری تکان می‌دهید که نشان دهید می‌خواهید چیزی به صحبت‌های طرفتان اضافه کنید. حرکت دست، ژست ساده‌ای است که طرف مقابل را وادار به مکث می‌کند. این روش را باید تمرین کنید تا دستتان بیاید زبان بدن تا چه اندازه مؤثر است.

روش اجازه

اگر بوک مارک هم جواب نداد، روش شاگرد را امتحان کنید، یعنی مثل یک شاگرد مؤدب به نشانه‌ اجازه گرفتن دستتان را بلند کنید، در این حالت طرف مقابل حتی اگر سکوت هم نکند، حتما به شما خواهد گفت: چیزی می‌خوای بگی؟ بالا بردن دست به معنای «ایست» است.

روش تماسی

اگر هیچ کدام از این روش‌های غیرمستقیم و غیرلمسی جواب نداد، مجبور هستید بروید سراغ روش تماس؛ دست یا بازوی طرف مقابل را لمس کنید ـ با در نظر گرفتن مسائل شرعی البته ـ این حرکت به معنای دلگرمی دادن به طرف مقابل است که یعنی من فهمیدم چه چیزی می‌خواستی به من بگویی و تو موفق شدی که آن را به من بفهمانی و کافی است. لمس کردن طرف مقابل به هر حال لحظه‌ای سکوت را به دنبال خواهد داشت.

روش اعلام زمان

اگر احتمال می‌دهید که طرف مقابل نتواند جلوی هیجانش را بگیرد و مدام توی کلام شما می‌پرد، برای اینکه جلوی کارش را بگیرید از قبل بگویید که فلان مقدار زمان نیاز دارید برای حرف زدن تا او هم حساب کتاب کند و کلام‌تان را قطع نکنید.

از این روش‌ها سوء استفاده نکنید تا خودتان را تبدیل به متکلم وحده کنید و طرف مقابل را ساکت.

این فرمول را به خاطر بسپارید

گفتیم که مهم‌ترین ابزار ما برای ابراز احساسات و اعتقادات و تفکراتمان زبان است. گاهی چیزهایی در طرف مقابلمان هست که باعث آزار دیدن‌مان می‌شود. با عقاید و تفکرات ما هم‌سو نیست. خاصه اگر طرف مقابل نسبت نزدیکی به ما داشته باشد، مثلا همسرمان باشد، نیاز هست که او را از این مسئله آگاه کنیم و به اصطلاح انتقاد کنیم اما انتقاد کردن هم روش های خودش را دارد که بخشی از گفتگوست.

بالأخره باید از پس انتقاد کردن درست و درمان برآمد. هیچ رابطه‌ای پیدا نمی‌شود که هرگز در آن نیاز به انتقاد نباشد. اما انتقاد کردن از آن چالش‌های هول‌انگیز رابطه‌ است. هم چیزی وجود دارد که باید عنوان شود و طرف مقابل در جریان قرار بگیرد و هم به دلیل محبت و احترام، دغدغه‌ نرنجاندن، کار را سخت می‌کند. در روابط زناشویی و عاطفی این مسئله پررنگ‌تر است.

«جان گاتمن» روان‌شناسی بود که در طول ۴۰ سال زندگی ۳۰۰۰ زوج را تحلیل کرد و آن‌قدر در این زمینه و بر اساس همین مسئله‌ انتقاد کردن زوجین، کارکشته شده بود که می‌توانست تا ۹۰ درصد احتمال طلاق را پیش‌بینی کند.

چیزی که گاتمن بر اساس آن روابط را تحلیل می‌کرد به «نسبت لوسادا» معروف است؛ نسبت مثبت و منفی بین مردم.

«تصور کنید داخل یک کشتی هستید.

حرکت کردن کشتی با بادِ تعریف و ستایش است و فرمان کشتی انتقاد است. در این شرایط اگر انتقاد بهتر از تعریف و ستایش باشد آیا کشتی حرکت می‌کند؟ هر چقدر هم فرمان را بچرخانید بدون باد هیچ حرکتی نخواهید کرد، از طرف دیگر تنها کاری که انجام می‌دهید تعریف کردن از طرف مقابل است و تمام تلاشتان را می‌کنید که کمبودهایش را نبینید، این کشتی غیرقابل کنترل خواهد شد و با وجود باد هیچ‌کس نمی‌داند کشتی به چه مسیری باید هدایت شود»

نسبت لوسادا که می‌شود گفت یک فرمول روان‌شناسی است برابر است با نسبت ۳ مثبت و ۱ منفی. در این حالت طبق مشاهده و بررسی و تحلیل‌های روان‌شناسان، انتقاد کردن بهترین نتیجه را خواهد داشت؛ ماکسیمم آن نسبت ۷ مثبت به یک منفی است.

یعنی شما ۳ نکته‌ مثبت را عنوان می‌کنید و در کنارش یک انتقاد؛ تو خیلی محترم، مهربان و مردم‌دار هستی، اما گاهی هم حواس‌پرتی!

خلاصه این‌که وقتی می‌خواهید انتقاد کنید، کاری نکنید که طرف خودپنداره‌اش با خاک یکسان شود و تمام نکات مثبت شخصیت‌اش از چشم‌اش بیفتد.

اگر از همان ابتدای گفتگو شروع کنیم به برشمردن نکات منفی، با دست خودمان طرف مقابل را وارد مشاجره، موضع گرفتن کرده‌ایم و ترتیب یک دعوای دونفره را داده‌ایم. در عین حال علاوه بر تمام این‌ها سعی کنید که در انتقاد از کلمات مثبت استفاده کنید.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: