کد خبر: ۱۹۲۷
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۹
پپ
صفحه نخست » ویژه نامه نوروز

ناصر فیض

سهل است که اُستان بکنی، یکشبه ده را

با آتش کبریت، کنی آب، زره را

از پیچ و خم گردنه پر مِه حیران

با بادبزن محو کنی توده مه را

کاری کنی از قحط بزه، قشر بزه‌کار

یک عمر بگردند و نیابند بزه را

آنگونه شود عدل فراگیر که مردم

از هم نشناسند پس از این‌ که و مه را

یا طبق یکی از نسخ خطی نایاب

از هم نشناسند پس از این مه و که را

با تیر و کمان آرش اگر زنده شود باز

جرأت نکند لمس کند مرکز زه را

طوری بشود فخر کند دانش امروز

بشکافی اگر جای اتم هسته به را

از گوجه به رب میرسد آدم نه به انگور

در دیگ بجوشاند اگر گوجه له را

از قفل گذشتیم ـ بماند ـ که نشد باز

حاشا که کلید تو کند باز گره را

ناصر فیض

........................................................

دفتر دوم

تشکرنامه!

خنده دارد! بس‌ که این از آن، تشکر می‌کند

هر که از هرکس به هر عنوان تشکر می‌کند!

جلسه‌های آن‌چنانی در ادارات مهم!

ایکس، از آغاز تا پایان تشکر می‌کند

چای هم در استکان، جوش تکلف می‌زند

حبه‌های قند از قندان، تشکر می‌کند!

شهردار از لطف‌های ویژه شورای شهر

عضو شورا نیز از ایشان تشکر می‌کند!

گوشی همراه فرماندار، بوقی تازه خورد

تاجر مشهور شهرستان تشکر می‌کند

فارغ از لورفتن موضوع تلخ اختلاس

متهم از داخل زندان، تشکر می‌کند!

زحمت پرونده‌ها را کارمندان می‌کشند؛

شهروند از منشی بهمان... تشکر می‌کند!

«سهل می‌گیرد جهان بر مردمان سختگیر»

با همین تز، از همه آسان تشکر می‌کند!

آه! دیوار ریا بدجور بالا می‌رود

آجر از همراهی سیمان تشکر می‌کند!

پنجه شیطان به خون آدمی آلوده است؛

ایده‌ای مشکوک از شیطان، تشکر می‌کند

جان کاج پیر، بر لب آمده از تشنگی

بی‌دلیل از ابر بی‌باران تشکر می‌کند!

زرپرستی سرنوشت شهر را بر باد داد

در شگفتم، قومی از خسران تشکر می‌کند!

در خیابان‌ها ولی طفلی فقیر از عابران

در ازای چند تکه نان تشکر می‌کند

غیرت سرباز میهن را بنازم، روز و شب

از خدا دارد به نقد جان تشکر می‌کند

حمید هنرجو

دفتر چهارم

من به دردت می‌خورم

همسرم بد تا نکن با من، به دردت می‌خورم

بچه‌ها خوبند اما من به دردت می‌خورم

نسترن رفته‌ست، سارا هم به زودی می‌رود

پس مرا دریاب زیرا من به دردت می‌خورم

کی کسی این روز ها خیرش به آدم می‌رسد؟

کو دو تا فامیل؟ تنها من به دردت می‌خورم

یک نفر دمنوش یا قرصی به دستت داده است؟

وقت تب یا آنفولانزا، من به دردت می‌خورم

کم به چابک بودن امروز خود مغرور باش

شک نکن در این که فردا من به دردت می‌خورم

خود به خود دوران پیری کم‌تحرک می‌شوی

بعد با آن وزن بالا من به دردت می‌خورم

در تلاطم خیز یک بیماری صعب‌العلاج

در کما، در حال اغما، من به دردت می‌خورم

مجلس ختمت که بی‌صاحب عزا پرشور نیست

پس زبانم لال، آن‌جا من به دردت می‌خورم

جمعه‌ها حتما برایت دسته گل می‌آورم

همچنین خرما و حلوا، من به دردت می‌خورم

هی نگو یک شوهر بی‌پول یعنی دردسر

با تمام دردسرها من به دردت می‌خورم

از خر شیطان بیا پایین کمی همراه باش

درک کن وضعیتم را، من به دردت می‌خورم

تازه کلی از تو بهتر منتم را می‌کشند

دردسر را کم کنم یا من به دردت می‌خورم؟

مصطفی مشایخی

...............................

دفترپنجم

کارگر

حال من این روزها از حال هر کس بهتر است

بنده یک شاهم که دنیا پیش پایم نوکر است

تا که می‌آیم به کوچه، با ادای احترام

می‌کنند از شش جهت اهل محل بر من سلام

تازه از هر سو به من لطفی وزیران می‌کنند

دست و پای بنده را هی بوسه باران می‌کنند

خواستند از من همه با خواهش و با التماس

بالأخص با آن زبان خاصش آقای خاص

که تو را اصلا چه به تولید و کار و اکتساب؟

تو برو در خانه‌ات بنشین و کشکت را بساب

چون که باید زحمت دنیا بیفتد پای چین

تا به آن‌جا که درآید کلهم بابای چین

الغرض تولید منگوله که در شأن تو نیست

سنگ پا و میخ و زنگوله که در شأن تو نیست

چند وقتی می‌شود بیچاره چین حمال ماست

هرچه در چین می‌شود تولید کلا مال ماست

خرج ما هم بابت این‌ها که اصلا خرج نیست

هیچ کاری جان من در مملکت بی‌ارج، نیست

پس شما یک چند وقتی از جهات معنوی

کیف و حالت را بکن تا اطلاع ثانوی

بنده هم با توپ پر پاشیدم از جای خودم

منتها قبلش به آن‌ها حرف زیبایی زدم

گفتم اکنون که رفاه و رونق از بازار توست

ارتقای صادرات غیر نفتی کار توست

فی‌المثل اکنون به جای آن‌که هی کِرکِر کنید

این وزیران و مدیران را کمی صادر کنید

ملیحه رجایی

........................................

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: