کد خبر: ۱۹۱۷
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۹
پپ
واکاوی جنایت‌های سال 1396
صفحه نخست » گزارش

کیمیا تهرانی

«درد» را از هر طرف که بخوانی «درد» است. فرقی نمی‌کند، اهورا و بنیتا، صادق و آتنا! آن‌ها هم درست مثل فرزندان خودمان بودند؛ با شنیدن خبر مفقود شدنشان ما نیز پا به پای والدینشان سراسیمه شدیم و برای یافتنشان دعا کردیم و با شنیدن خبر هولناک قتل‌شان مالامال اندوه گشتیم و برایشان عزاداری کردیم. و دست به دعا برداشتیم برای این‌که چنین جنایت‌های عجیب و هولناک زیبنده جامعه اصیل و فاخر و مذهبی ما نیست پس چه شد و چگونه گشت که چنین رویدادهای غیر قابل پیش‌بینی و تلخی، سایه شوم خود را بر سر هموطنانمان انداخت؟ کجای کارمان لنگید که دلبندانمان زیر سایه نفوذ شیطان قابیل گشتند و رسم هابیل‌کُشی به راه انداختند؟ اشکال از کجاست که سارقان به طفل کوچک شش ماهه رحم نکردند و او را به هجوم گرمای طاقت‌فرسای تابستان و تشنگی سپردند؟ هدف از بیان چنین موضوعاتی در روزهای پایانی سال نه صرف سرگرمی است و نه تلخ شدن خاطر عزیز مخاطبان بلکه تلنگری است به وجدان عمومی جامعه. قرار نیست منتظر نسخه‌ای شفابخش و معجزه‌گر باشیم باید خود آستین همت بالا زنیم و آگاه‌‌تر شویم.

مرگ دلخراش آتنا

29خرداد ماه مصادف با 24 ماه مبارک رمضان بعد از افطاری، خبری در تلگرام مبنی بر گمشدن دختر بچه 7 ساله به نام آتنا اصلانی در شهرستان پارس‌آباد منتشر شد. با توجه به این‌که چند روز قبل از این ماجرا، حادثه تروریستی در مجلس شورای اسلامی توسط داعش رخ داده بود، شایعه دزدیده شدن این دختر توسط گروه تروریستی داعش داغ‌تر شد.روز دوم شایعه بدهکار بودن پدر آتنا به یک فروشنده اهل بانه در فضای مجازی پیچید و گفتند گم شدن این دختر به نوعی تسویه حساب شخصی است.

روز سوم که سگ‌های جسد‌یاب هلال احمر در جستجوی جسد احتمالی بودند، خبر از خودکشی جوان معتادی بنام «جهان» که 3 ماه پیش هم در خانه پدر آتنا مستأجر بوده در شهر پیچید و گفته شد که این معتاد، خبری از این ماجرا داشته و به خاطر این موضوع خودش را حلق‌آویز کرده است. اما مسئولان پس از تحقیقات لازم اعلام کردند خودکشی آن جوان هیچ ارتباطی با ماجرای گم شدن آتنا کوچولو ندارد.

آتنا اصلانی، دختر هفت ساله‌ای بود که 28 خرداد 96 همراه پدر راهی خیابان همیشگی شد تا پدر مثل 12 سال گذشته دست‌فروشی کند. ساعت حدود 5 بعدازظهر بود که آتنا از خودروی وانت پدرش فاصله می‌گیرد و بعد از آن ناپدید می‌شود. با ناپدید شدن دخترک، تحقیقات کارآگاهان پلیس پارس‌آباد استان اردبیل آغاز شد، اما هیچ ردی از او به دست نیامد.

تحقیقات برای یافتن دختر7 ساله ادامه داشت تا این که اسماعیل، صاحب مغازه رنگرزی به عنوان مظنون به قتل بازداشت می‌شود. مغازه رنگرزی در چند متری بساط پدر آتنا بود و دوربین‌های مدار بسته یک بانک، رفتن دخترک را به سمت مغازه نشان می‌دادند اما هیچ دوربینی ورود کودک به داخل مغازه را ثبت نکرده بود. در تحقیقات، اسماعیل منکر جنایت بود تا این‌که وی در تماس با خانواده‌اش عنوان کرد بسته‌ای را داخل بشکه در پارکینگ خانه کناری گذاشته است و از آن‌ها خواست تا بسته را از آن‌جا بیرون ببرند و داخل رودخانه بیندازند. خانواده اسماعیل این موضوع را به پلیس اعلام کرد و درنهایت جسد دخترک داخل پارکینگ و بشکه‌ای که متهم در مورد آن با خانواده‌اش صحبت کرده بود پیدا شد و مرد جوان به اتهام قتل عمد و اذیت و آزار پای میز محاکمه رفت و به قصاص محکوم شد. او 29 شهریور به دار مجازات آویخته شد.

او در اعترافاتش گفته بود: دو، سه روزی بود که با دیدن آتنا و طلاهایش وسوسه شده بودم. روز حادثه به مغازه‌ام آمد که آب بخورد و چون کسی آن‌جا نبود، به طرفش رفتم. خواستم نقشه‌ام را اجرا کنم اما او شروع کرد به فریاد زدن. برای همین دستم را روی دهانش گذاشتم و وقتی به‌خودم آمدم که دیگر نفس نمی‌کشید. ترسیده بودم و جسدش را داخل ساکی گذاشتم و آن را به پارکینگ بردم و در بشکه پلاستیکی مخفی کردم تا سر فرصت در محلی خلوت رها کنم اما چند روز بعد به‌ عنوان مظنون دستگیر شدم و رازم فاش شد.

آموزش «نه گفتن» به کودکان

مادر در حالی که کوله‌پشتی پسر ده ساله‌اش را روی دوش او می‌اندازد با نگرانی می‌گوید: «مواظب خودت باش»!... و کودک با نگاهی معصوم وارد کوچه می‌شود. تا مدرسه راهی نیست اما پیمودن همین فاصله کوتاه هم گاهی بی‌خطر نیست. کودکان به دلیل موقعیت سنی، از همه خطراتی که در کمین آن‌هاست آگاهی ندارند و به همین دلیل باید از سوی خانواده، قانون و دولت باید مورد حمایت قرار گیرند.

ـ اگر فکر می‌کنید که فرزند پسر شما به دلیل پسر بودن کمتر در معرض آسیب‌های اجتماعی است، اشتباه می‌کنید. این‌که هر روز صبح به کودک خود بگوییم: «مواظب خودت باش!» کافی نیست. نصایح کلی فایده‌ای ندارد. ما به عنوان پدر و مادر باید بدانیم دقیقا چه خطراتی در کمین فرزندانمان است و در باره این خطرات به صورت روشن با بچه‌ها گفتگو کنیم. مطمئن باشید سکوت شما به دلایل اخلاقی، باعث می‌شود که کودک شما از طریق گروه هم‌سالان به شکل ناقصی با این مسائل آشنا شود و در خانه پنهان‌کاری کند.

ـ اذیت و آزار جنسی کودکان در همه جوامع رایج است. این حرف که چنین مسائلی در خانواده ما بی‌سابقه است، باعث مصونیت فرزندان ما نمی‌شود. یادمان بماند شیوه‌های سوء استفاده از کودکان اغلب پیچیده‌تر است. بیشتر کسانی که دست به سوء استفاده جنسی از کودکان می‌زنند، به نوعی آشنای کودک محسوب می‌شوند و کودک در برخورد اول به آن‌ها اعتماد می‌کند. اصل اساسی در پیش‌گیری از خطر آسیب‌های اجتماعی این است که بتوانید با فرزند خود رابطه عاطفی مناسبی برقرار کنید و کودک بدون ترس از توبیخ و تنبیه با شما صحبت کند و اطمینان داشته باشد که شما در همه حال از او حمایت می‌کنید.

ـ به کودکان خود،‌ دختر و پسر، آموزش جنسی بدهیم. از آموزش جنسی تصور وحشتناک و یا غیر‌ اخلاقی در ذهن خود مجسم نکنیم! می‌توان با رعایت حدود اخلاقی و شرعی و متناسب با سن کودک به او آموزش جنسی داد. مثلا برای کودک دبستانی، آموزش جنسی در این حد ضروری است که هیچ‌کس چه غریبه و چه آشنا حق ندارد قسمت هایی از بدن او را لمس کند و به فرزند خود بگویید در صورتی که با این مسأله روبرو شد فورا شما را مطلع کند. کودک شما در مدرسه دوستانی دارد. شناخت کافی در باره خانواده آن‌ها به دست آورید چون ممکن است افراد نابابی در خانواده دوست مدرسه‌ای کودک شما باشد که اعتماد فرزند شما راجلب کرده و به فکر سوء استفاده از او بیفتند.

ـ به فرزند خود تأکید کنید که در مسیر مدرسه دعوت هیچ آشنا و یاغریبه‌ای را برای سوار شدن در خودرو شخصی یا ترک موتور را نپذیرد. اجازه ندهید فرزند شما ساعت‌ها در خانه همسایه بماند و یا شب بدون حضور شما در خانه بستگان بخوابد. کودک شما باید بداند که احترام و اعتماد به بزرگ‌تر را فقط در چارچوب‌های شناخته شده مانند مدرسه و خانواده خود رعایت کند.

قصه تلخ اهورا

٢٢مهر ماه سال گذشته، صدای فریادهای پسربچه‌ای سکوت را در خیابان لاکانی رشت شکست. اهالی محل خیلی زود خود را پشت درِ خانه‌ای که صدا از آن‌جا شنیده می‌شد، رساندند اما کسی در را باز نکرد و پس از لحظاتی صدای پسربچه خاموش شد. خیلی زود مأموران پلیس در جریان این ماجرای مشکوک قرار گرفتند و با حضور در محل هر چه درِ خانه را زدند، کسی در را باز نکرد. آن‌ها با هماهنگی مقام قضائی اقدام به تخریب درِ خانه کردند و زمانی که وارد خانه شدند، با صحنه عجیبی روبه‌رو شدند. مرد جوان با چهره‌ای آشفته روی مبل نشسته بود.

چند نفر از همسایه‌ها که قبل تر نیز صدای ناله‌ها و گریه‌های مشکوک کودک را ازخانه شنیده بودند به سوی حمام رفتند و با جسد غرق به خون اهورای دو سال و نیمه مواجه شدند.

مرد جوان که مجتبی نام داشت ادعا کرد که من پدر اهورا هستم و وقتی دیدم پسرم داخل حمام روی زمین افتاده، شوکه شدم و روی مبل نشستم، این در حالی بود که همسایه‌ها مرد جوان را نامزد مادر اهورا معرفی کردند. قاضی پرونده روز ٢٣مهرماه پدر، مادر و ناپدری اهورا را به دادسرا احضار کرد و مجتبی در این مرحله سکوتش را شکست و به تجاوز و قتل اهورای ٣ ساله اعتراف کرد.

مجتبی در اعترافاتش گفت: «روز حادثه در خانه بودم. نامزدم از من خواست وقتی اهورا از خواب بیدار شد، غذایش را بدهم. پس از رفتن او بود که وسوسه شدم و اهورا را به داخل حمام کشاندم و هدف آزار و اذیت قرار دادم که او به‌ دلیل درد و خون‌ریزی که داشت مدام فریاد می‌زد و گریه می‌کرد. هر چه تلاش کردم که او آرام شود، بی‌فایده بود به همین‌ دلیل سر او را چندبار به دیوار کوبیدم که بیهوش شد و روی زمین افتاد

پدر اصلی اهورا در این‌باره گفته است: «در ابتدای زندگیمان دست‌فروشی می‌کردیم، کم‌کم مغازه گرفتم، همسرم مغازه جداگانه‌ای داشت من هم مغازه دیگری اما با این حال هزینه‌های هر دو مغازه پای من بود ولی درآمد حاصل از آن برای خودش بود، در آن زمان بود که دوستانی دور او را فراگرفتند که تأثیر فراوانی روی شخصیت همسر سابقم گذاشتند، یکی از آن‌ها فروشنده مغازه خودش بود».

وی در مورد چگونگی ازدواج همسرش با مجتبی گفته است: «اصلا ازدواجی در کار نیست، اگر ازدواج رسمی شده بود باید حضانت بچه به من داده می‌شد، سوم تیر ماه مهر طلاق در شناسنامه همسر سابقم خورد، طبق قانون سه ماه و ده روز بعد، امکان صیغه برای او وجود داشت این در حالی است که یک ماه و نیم است که از مهلت صیغه‌نامه آن‌ها می‌گذرد. یک هفته پیش از حادثه، مدیر ساختمان به مغازه من آمد و گفت که آقایی با همسر سابق من در ارتباط است و در این مدت نیز یک بار صدای فریادهای اهورا را نیز شنیده‌اند اما زمانی که همسایه‌ها جلوی در رفتند کسی پاسخ آن‌ها را نداد، تصمیم گرفتم شکایت کنم تا بتوانم اهورا را پیش خود نگه‌ دارم، همسایه‌ها نیز بخاطر رفت و آمدهای ناجور قصد شکایت داشتند، اما فرصتی نماند و اهورا قربانی نیت کثیف این مرد شد».

قضات دادگاه کیفری استان گیلان در حالی که متهم این پرونده در دادگاه منکر اتهامش بود، او را به خاطر قتل به قصاص و به خاطر تفخیذ به عنف به 100 ضربه شلاق و دو سال تبعید محکوم کردند.

ابوالفضل، قربانی مرد کبوترباز

هنوز جراحت‌های روحی ناشی از قتل دلخراش آتنا و بنیتا التیام نیافته که خبر هولناک دیگری روح عمومی جامعه را داغدار کرد. قربانی پرونده پسری ۱۱ساله به نام ابوالفضل است که در دام سیاه مردی ۲۲‌ساله گرفتار شده و به طرزی دلخراش به قتل رسیده است.

شامگاه جمعه هفدهم شهریورماه، مردی سراسیمه به اداره پلیس رفت و گفت پسر ۱۱ساله‌اش ناپدید شده است. شاکی در توضیح ماجرا گفت: ابوالفضل امروز ظهر برای بازی همراه دوستانش به پارک محله‌مان رفته بود. او همیشه عصر پس از بازی با دوستانش به خانه بر می‌گشت، اما امروز به خانه برنگشت.

من برای انجام کاری به بیرون رفته بودم که ابوالفضل را به خانه مادرم که در این نزدیکی است، بردم تا این‌که ساعتی قبل مادرم به من خبر داد که ابوالفضل برای بازی به پارک رفته و به خانه برنگشته است. سپس همه پارک را زیر رو کردیم، اما خبری از ابوالفضل نشد و دوستانش همه می‌گفتند تا عصر داخل پارک با او بازی کرده و بعد به خانه‌هایشان رفته‌اند.

با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

پس از این مأموران تحقیقات گسترده‌ای را برای پیدا کردن پسر گم‌شده آغاز کردند. بررسی‌ها نشان داد ابوالفضل همراه پدرش زندگی می‌کند و مادرش وقتی او هشت ‌ماهه بوده از پدرش جدا شده است. همچنین مشخص شد او روز حادثه از خانه مادر‌بزرگش برای بازی به پارک رفته و همسایه‌ها و نگهبان پارک هم او را تا عصر دیده‌اند، اما بعد از آن ناگهان به طرز مرموزی ناپدید شده است. مأموران در بررسی‌های تخصصی به رد پای پسر ۲۲ ساله‌ای به نام علی رسیدند که در نزدیکی پارک محل بازی ابوالفضل همراه مادرش زندگی می‌کند.

تحقیقات میدانی تیم جنایی نشان داد مظنون روز حادثه با پسر گمشده داخل پارک دیده شده است. مأموران در بازرسی بدنی مظنون متوجه آثار زخمی روی دست وی شدند که حکایت از این داشت به احتمال زیاد در درگیری زخمی شده است. بدین ترتیب یک روز بعد از حادثه، مأموران پسر ۲۲ ساله را به دستور قاضی شهریاری بازداشت کردند.

متهم در بازجویی‌ها مدعی شد که زخم روی دستش به خاطر خرد کردن گوشت مرغ بوده، اما وی در نهایت چهار روز بعد از حادثه به قتل پسر ۱۱ ساله اعتراف کرد. متهم گفت: ابوالفضل را به بهانه دیدن کبوتر به پشت‌بام خانه‌شان برده و در لانه کبوتر با ضربات چاقو به قتل رسانده و یک‌ روز بعد از آن جسد را همراه برادرش در بیابان‌های کیلومتر ۵۵‌ جاده قم رها کرده است.

وی درباره انگیزه‌اش گفت: در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفتم، چون ابوالفضل مرا به یاد دوران کودکی‌ام می‌انداخت، گمان کردم که ممکن است او هم مانند من گرفتار شود و تا آخر عمرش آزار ببیند و عصبی و بیمار شود.

به دنبال اعتراف قاتل، کارآگاهان در محل رها شدن جسد حضور پیدا کرده و جسد ابوالفضل به پزشکی قانونی منتقل و در بررسی‌ها مشخص شد با ضربات متعدد چاقو به نقاط مختلف بدن (بیش از 50 ضربه) به قتل رسیده است.

قاتل پس از این اظهارات برای بررسی وضعیت روحی و روانی با دستور بازپرس پرونده به پزشکی قانونی منتقل شد که کارشناسان پزشکی قانونی پس از معاینه وی اعلام کردند متهم در زمان جنایت دچار جنون نبوده و از سلامت روانی برخوردار بوده است.

مرگ بنیتا بر اثر گرمای داخل خودرو

ماجرای مرگ بنیتا یکی دیگر از پرونده‌های تلخ جنایت کودکان بود که مدت‌ها احساسات مردم را به شدت جریحه‌دار کرد. این نوزاد هشت ماهه در اوج گرما و در نهایت تشنگی داخل خودرویی که آن را ربوده بودند جان سپرد. این اتفاق با سرقت خودروی پراید پدر بنیتا در پنجشنبه 29 تیر سال گذشته در خیابان مشیریه آغاز شد. پدر بنیتا کودکش را داخل خودروی روشن گذاشت و برای بستن در حیاط خودرو را ترک کرد. عامل این جنایت و دوستش زمانی که خودروی روشن را دیدند تصمیم به سرقت آن گرفته و مرد جوان خودش را به خودرو رساند و آن را به حرکت درآورد. پدر بنیتا که شاهد ماجرا بود خود را روی خودرو انداخت و با فریاد از سارق جوان می‌خواست که به بچه اش رحم کند، اما سارق بدون توجه به او به فرارش ادامه داد. گزارش این سرقت به پلیس اعلام شد، اما هیچ رد و سرنخی از خودرو و کودک هشت ماهه به دست نیامد. تا این‌که شش روز بعد هم‌دست متهم اصلی با پلیس تماس گرفت و راز این آدم ربایی و سرقت را برملا کرد. کارآگاهان بلافاصله متهم اصلی این پرونده را دستگیر کردند و او مدعی شد همان روز بچه را به همراه ماشین رها کرده است. به این ترتیب کارآگاهان راهی محل شدند و با جسد دخترک در حالی مواجه شدند که بر اثر تشنگی و گرما جان داده بود. متهم ردیف اول این پرونده به قصاص محکوم شد و حکم او به زودی قرار است اجرا شود.

محمدرضا ایمانی کارشناس ارشد مطالعات اجتماعی و رفتارشناس

ـ متأسفانه ما طی چند سال اخیر اقدامی در خصوص مطالعه، بررسی و مدیریت رفتار اجتماعی انجام نداده‌ایم، عواقب این سهل‌انگاری نیز اتفاقاتی است که اخیرا در جامعه شاهد آن هستیم.

ـ به طور روزمره در جامعه خود شاهد عصبانیت، ناراحتی و پرخاشگری مردم هستیم و برخی افراد را می‌بینیم که با سایرین کوچکترین تفاهمی ندارند و در تعامل با افراد جامعه دچار مشکل هستند. به طور مثال فردی نیازمند استفاده از مواد مخدر است در چنین شرایطی از خانه خارج می‌شود یک خودرو را می‌دزدد و پس از آن به قدری هیجان‌زده است که نمی‌تواند رفتار خود را کنترل، هدایت و مدیریت کند و باعث بروز مشکلاتی خواهد شد.

ـ اگر بخواهیم این موضوع را از نظر جامعه‌شناسی بررسی کنیم می‌توان آن را قتل عمد در نظر گرفت چرا که تک تک افراد جامعه در قبال دیگران مسئولیت اجتماعی دارند. از طرفی پدر دخترک به دنبال اتومبیل می‌دود و می‌گوید حداقل بچه را بدهید و ماشین را ببرید! در چنین شرایطی حتی اگر متهمان هیجان‌زده بودند اما می‌توانستند اقدامات دیگر نیز انجام بدهند تا جان یک کودک بی‌گناه را به خطر نیندازند و به او آسیب نزنند. از نظر جامعه‌شناسی افراد جامعه این افراد را محکوم می‌کنند و معتقدند که وی مرتکب قتل عمد شده است.

ـ همه افراد این رفتار را محکوم می‌کنند اما جدا از واکنش احساسی می‌توان گفت ما مردم هیجان‌زده‌ای هستیم و تحت تأثیر هر کدام از این المان‌ها احساساتمان افزایش پیدا می‌کند و در مورد آن فکر و برنامه مشخصی در نظر نگرفته‌ایم. بسیاری از رفتارهای ما هیجانی و بازخورد آن نیز ناشی از هیجان به وجود آمده است. اگر در این زمینه اندکی تفکر کنیم در می‌یابیم که خود ما نیز در صورتی که در موقعیت بدی قرار بگیریم چه واکنشی از خود نشان می‌دهیم؟ آیا می‌توانیم به خودمان قول بدهیم که پشت چراغ قرمز طولانی منتظر بمانیم و عصبانی نشویم؟ اگر خودرویی پشت سر ما بوق بزند با قفل فرمان به او حمله نکنیم؟ اگر همسرمان از ما یک انتقاد ملایم کند با عصبانیت و پرخاشگری به او پاسخ نمی‌دهیم؟ اگر پاسخ این پرسش‌ها را به درستی بدهیم می‌توان گفت که ما از این اتفاقات تجربه کسب کرده و عبرت گرفته‌ایم یا خیر. ما بسیاری از رفتارهایمان از روی هیجان و احساسات است و عمدتا درباره آن‌ها اغراق کرده و کنترلی روی عواطف خود نداریم و یا از آگاهی لازم در خصوص این‌که چگونه رفتار کنیم نداریم.

رفیق کشی به رسم شیطان!

یکی از اتفاقات عجیب و تکان دهنده سال گذشته قتل فجیع جوان ایلامی توسط دوستانش بود. اواخر شهریور سال گذشته چوپان رهگذری در روستای کهریز از توابع شهرستان مهاباد جسد سوخته یک فرد ناشناس را پیدا کرده، موضوع را به پلیس گزارش می‌دهد. با حضور پلیس در محل مشخص می‌شود چند روز قبل پسر جوانی همراه دوستانش از خانه خارج و دیگر برنگشته است که احتمال می‌رود این جسد متعلق به وی باشد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد که جسد سوخته متعلق به پسر 19 ساله به نام صادق است که شب پنجشنبه هفته گذشته همراه با دوستانش برای تفریح از خانه خارج شده است.

در ادامه، پلیس در گام نخست دوستان صادق را دستگیر و به اداره آگاهی منتقل کرد، دوستان صادق در بازجویی به قتل هولناک وی اعتراف کردند.یکی از بستگان نزدیک مقتول در این‌باره گفت: ساعت 9 شب پنجشنبه هفته گذشته صادق به مادرش می‌گوید با دوستانش به تفریح می‌رود و به احتمال زیاد شب برنمی‌گردد. فردای آن روز گوشی تلفن همراه صادق خاموش می‌شود و دیگر جواب مادرش را نمی‌دهد. زمانی‌‌که مادر صادق سراغ پسرش را از دوست صمیمی صادق به نام دانیال می‌گیرد، دانیال می‌گوید: صادق در تبریز یک دوست دارد و تا دو روز دیگر برمی‌گردد.

وی درباره فیلمبرداری قاتلان از لحظه قتل صادق می‌گوید: فیلم که پخش می‌شود، صادق را در حال خون‌ریزی و بی‌هوش در صندلی عقب نشان می‌دهد و در یک جای دیگر فیلم دانیال صادق را از خودرو پیاده می‌کند و با ساطور به جانش می‌افتد، یک ضربه به کمر صادق و یک ضربه دیگر به گلویش می‌زند، صادق به طور کامل بی‌هوش می‌شود و در آنجا دانیال فریاد می‌زند «من شیطان هستم و تو به جهنم می‌روی»!

دانیال فردای آن شب به محل جنایت باز می‌گردد و می‌بیند که صادق هنوز زنده است در آن لحظه دانیال به صادق می‌گوید: «هنوز زنده‌ای؟!» و در این لحظه فیلم بنزین را روی صادق می‌ریزد و او را زنده زنده به آتش می‌کشد و با جسد در حال سوختن صادق به صورت سلفی از خود فیلم می‌گیرد. آن‌ها در فیلمی 15 دقیقه‌ای، تمام مراحل قتل و آتش زدن صادق را ضبط کرده و عکس و فیلم سلفی نیز گرفته‌اند.پس از وقوع حادثه، برخی خبرها علت قتل و سوزاندن صادق را موضوعات شیطان‌پرستی اعلام کردند که دایی مقتول درباره آن گفته است: «یقین دارم صادق عضو باند شیطان‌پرستی نبود. چون خودش قربانی عقاید اعضای یک باند شیطانی شد. صادق قربانی یک باند شیطانی شده است».

همچنین یک منبع آگاه در پلیس آگاهی پس از تحقیقات اولیه اعلام کرده، متهمان پیش از ارتکاب این جنایت،‌ با مسموم کردن مقتول در یک مهمانی شبانه او را به حالت بیهوش درآورده و با چاقو به بدنش ضرباتی زدند.چهار جوان دستگیر شده در حالی از صحنه‌های قتل و آتش زدن دوست خود فیلم گرفتند که به دلیل شرب خمر حالت عادی نداشتند، آن‌ها تصور می‌کردند با سوزاندن جسد راز قتل فاش نمی‌شود.توکل حیدری با بیان این‌که تحقیقات برای پی بردن به ابعاد مختلف این جنایت ادامه دارد، گفت: یکی از متهمان در تحقیقات ابتدایی بازپرسی، به قتل با انگیزه مسائل ناموسی اعتراف کرده است. اما ماجرا به همین جا ختم نشد زیرا خانواده مقتول معتقد به فرضیه دیگری غیر از مسائل ناموسی هستند.

یکی از دوستان مشترک این دو، در مورد دانیال می‌گوید: «از دوران پیش از دبستان دانیال و صادق با یکدیگر دوست بودند، برخلاف صادق، دانیال حالت عادی نداشت، او به مواد مخدر نیز اعتیاد داشت، انگار عقده‌ای عجیب در وجود او نهفته بود که هر از چندی دست به کار عجیبی می‌زد، آخرین‌ بار که تقریبا یک ماه و نیم پیش بود تصمیم گرفت که شیطان‌پرست شود، به همین دلیل روی مچ دست راست خود یکی از نمادهای شیطان‌پرستی را خال‌کوبی کرد، دندان‌های خود را نیز به شکل وحشتناکی درآورد و در صفحه مجازی خود کارهای عجیبی می‌کرد و مطالب زشتی می‌نوشت».

شیطان در نمی‌زند!

متأسفانه اخیرا شیطان‌پرستی و نمادهای مختلف وابسته به آن، مانند ویروسی جهش یافته و کشنده فراگیر شده است. ورژن جدیدی که رهبران آن سیرک بازها، رقاصه‌ها، هنرپیشه‌ها و شخصیت‌های رعب‌آور و مبتذل صحنه‌های کثیف اجتماعی و تعالیم آن وقیح‌ترین اعمال انسانی است، نهایتا به پوچی، خود‌باختگی و خودکشی یا دیگرکشی پیروانش منتهی می‌شود. اگرچه به واسطه ارزش‌های والای دین مبین اسلام، دست شیطان بر مؤمن وارسته، کوتاه و به مدد خداوند نفوذ نشانه‌های این فرقه پلید در جوامع اسلامی کم‌رنگ‌تر است، ولی ارائه مطالب زیر، شما را با زوایای مختلف «شیطان پرستی» آشنا می‌سازد تا هشداری برای توجه بیشتر خانواده‌ها‌ به استفاده احتمالی فرزندانشان از این نمادها باشد.

ـ نمادهای شیطان‌پرستی

در تحقیقات مستندی که به تازگی بیان شده و در اختیار مسئولان قرار گرفته است، لباس‌های گشاد، رنگی، جلف، انگشترهای تیغ‌دار، دست‌بندهای عجیب، گردنبندهای اسکلتی با موهای بلند یا سر طاس، به عنوان نشانه‌های ویژه گروه‌های هم‌سو با شیطان‌پرستی بیان شده است.در بررسی نمادهای متعلق به شیطان‌پرستی خط بسیار روشنی از ارتباط صهیونیسم و شیطانیسم به وضوح قابل مشاهده است. در ذیل برخی از نمادها که به عنوان نگین انگشتر، گردنبند، تصاویر بر روی دست‌بندها، لباس‌ها و زینت‌آلات و ساعت و... درج شده و از جمله به ایران اسلامی نیز راه یافته است، ذکر گردیده است.

صلیب وارونه، عدد666 (عدد مخصوص شیطان که از سال‌های پیش تاکنون این عدد با اشکال مختلف بر روی دیوار شهرهای بزرگ کشور مشاهده شده)، صلیب شکسته یا چرخ خورشید، چشمی در حال نگاه به همه جا (این علامت در پیش‌گویی، جادوگری، نفرین‌گری و کنترل‌های مخصوص جادوگری استفاده می‌شود)، ضد عدالت (تبر وارونه) و هرج و مرج که به معنای از بین بردن تمام قوانین است و دلالت بر این امر دارد که «هرچه تخریب‌کننده است، تو انجام بده» و همچنین علامت دست شیطان، از نمادهای اصلی شیطان‌پرستی هستند.

ـ ویژگی‌ها و اعتقادات شیطان‌پرستی

جریان شیطان‌پرستی در غرب، با ابزار موسیقی اعلام موجودیت کرد و گسترش یافت و روابط نامشروع، موسیقی متال، رفتارهای ساحرانه و اعمال و مناسک خاص ماورایی و جادوگری از ویژگی‌های این جریان است. خودپرستی به جای خداپرستی، اعتقاد به اصالت ماده، ضد مذهب بودن خصوصا مذاهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند، انکار معاد، خون‌خواری، اعتقاد به استفاده از لذت در حد اعلای آن (زیرا تمام خوشی‌ها دنیایی است و این خوشی‌ها خصوصا لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده می‌کنند)، از جمله اعتقادات این جریان منحرف است.

روش‌های عضوگیری

ـ اینترنت از مهم‌ترین ابزارهای سران این فرقه برای عضوگیری است. علاوه بر فضای نت، برخی از چهره‌های مطرح موسیقی پاپ و متالیکا به کرات و از طرق مختلف این نمادها را حمل و معرفی و به صورت مستقیم و غیر‌مستقیم به ترویج آن‌ها می‌پردازند. سایت‌ها و وبلاگ‌های فارسی زبان نیز نقش عمده‌ای را در گسترش و معرفی این نمادها ایفا می‌کنند. جوانان هم برای عقب نماندن از قافله به اصطلاح روشن‌فکران این زیورآلات را خریده و علامت بردگی شیطان را به گردن خود می‌اندازند.

ـ ترویج متالیکا: گروه‌ها‌ی موسیقی متالیکا هم چون گروه «رامان» و گروه «OSD» متالیکا در واقع ضد ارزش‌ها‌یی را ارائه می‌نماید که شامل «بازگشت به تاریکی» (محور اصلی تفکرات شیطان‌پرستان، بی‌رحمی و تجاوزات جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن) است. خوانندگان این گروه بر روی صحنه و در کلیپ‌ها‌ی خیابانی دست به خوردن و آشامیدن میوه‌ها‌ی فاسد، ادرار، مدفوع، خون و مردار نموده و از کثیف‌ترین گروه‌ها‌ی موسیقی جهان به حساب می‌آیند. روند و روالی که موسیقی متالیکا در گسترش مقوله شیطان‌پرستی تاکنون طی کرده، بسیار قابل توجه و چشم‌گیر بوده است.

ـ پارتی‌ها‌ی شبانه: پارتی‌ها‌ی شبانه رپ‌ها‌، جشن‌ها‌ و مهمانی‌ها‌ی خاص دوستانه همواره به عنوان کانون فعالیت شیطان‌پرستان قابل ذکر هستند. در این مراسم و هر بار گروهی از جوانان با انواع و اقسام مختلف از اندیشه‌ها‌ و ظواهر شیطان‌گرایی آشنا و یا جذب آن‌ها می‌شوند و خود مبلغ شیطان‌پرستی می‌شوند.

ـ انتشار سی دی، کاست و پوستر: مخصوصا مربوط به خوانندگان متالیکا، از شیوه‌ها‌ی تبلیغ و جذب این گروه مرید شیطان است.

نتیجه

از آن‌جا که دامنه فعالیت این گروه‌ها‌ی منحرف و مرید شیطان در جامعه رو به گسترش است و بستر آن نیز در شهرهای بزرگ فراهم شده و برخی از جوانان جهت جبران محدودیت‌ها‌ و عقده‌ها‌ی بیمارگونه خود و ارضای نیازها و امیال جنسی، خواسته و یا ناخواسته جذب این گروه‌ها‌ می‌شوند، خانواده‌ها‌ باید نظارت بیشتری بر رفت و آمد نوجوانان و جوانان خود داشته باشند، که خدای ناکرده آنان جذب این گروه‌ها‌ نشوند و در منجلابی نیفتند که دیگر نمی‌توانند از آن بیرون آیند.

امیداست خانواده‌ها‌، مردم و خصوصا جوانان ما با هوشیاری هرچه بیشتر، با دوری از سیل تبلیغات شیطانی غرب، مسلح شدن به سلاح ایمان و اخلاق و با ابزارهای مناسب به مقابله با دشمنان انسانیت و دین برخیزند. این حکایت تأسف بار، حرکت انحرافی و خرافی است که مبارزه و اصلاح بیش از پیش مسئولان و متولیان امور فرهنگی جامعه را می‌طلبد.

*حامد رستمی نجف‌آبادی

*مدرس گروه فقه و حقوق دانشگاه علوم قران وحدیث


نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: