کد خبر: ۱۹۱۳
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۶
پپ
صفحه نخست » کنز

حسنی احمدی

جمعی از بنی‌‌هاشم و جماعتی از قبیله بنی‌عبدالعزیز در برابر کعبه نشسته‌اند. به فاطمه بنت ‌اسد نگاه می‌کنم که درد وجودش را فرا گرفته است، آرام گام برمی‌دارد. به نزدیک خانه کعبه رسیده است. همه نگاه‌ها به سوی فاطمه برمی‌گردد. فاطمه روبروی کعبه می‌ایستد، سرش را به سوی آسمان بلند می‌کند و می‌گوید: «پروردگارا! من به تو و به هر پیامبر و رسولی که فرستاده‌ای و به هر کتابی که نازل نموده‌ای ایمان آورده‌ام و گفته‌های جدم ابراهیم خلیل‌ که خانه کعبه را بنا کرده است تصدیق نموده‌ام. به حق این خانه و به حق کسی که این‌جا را بنا کرده است و به حق فرزندی که در شکم من است و با من سخن می‌گوید و با سخن گفتن خود مونس من شده است یقین دارم که یکی از آیات جلال و عظمت توست این ولادت را بر من آسان کن. جملات فاطمه تمام می‌شود. عرق بر پیشانی‌اش نشسته است، ناگهان در مقابل چشمان بهت‌زده مردم دیوار کعبه باز می‌شود، فاطمه لبخندی می‌زند و به سمت شکاف دیوار می‌رود و از نظرها پنهان می‌شود. مردم به سمت شکاف می‌روند اما شکاف بسته است و باز نمی‌شود.

سه روز از این ماجرا گذشته است. همه زنان مکه از این ماجرا سخن می‌گویند، روز چهارم باز دیوار شکافته می‌شود و فاطمه خارج می‌شود در حالی که نوزادی را در آغوش دارد. او رو به سوی مردم که او را می‌نگرند می‌کند و می‌گوید: ای مردم به درستی که حق تعالی مرا از میان خلق خود برگزید و بر زنان برگزیده‌ای که پیش از من بوده‌اند فضیلت داد، زیرا خداوند آسیه را برگزید و او پروردگار را پنهانی و در مکانی که عبادت در آن سزاوار نبود مگر در حال ضرورت عبادت کرد و مریم دختر عمران را برگزید و ولادت حضرت عیسی‌ را بر او آسان گردانید و در بیابان درخت را جنبانید و رطب تازه از برای او از درخت فرو ریخته. حق تعالی مرا بر آن دو و همچنین بر جمیع زنان عالمیان که پیش از من گذشته‌اند برتری داد. زیرا که من فرزندی آورده‌ام در میان خانه برگزیده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از میوه‌ها و طعام بهشتی تناول کردم و چون خواستم که بیرون بیایم هاتفی مرا ندا داد «ای فاطمه نوزادت را علی نام بگذار زیرا او بلندمرتبه است. خداوند می‌فرمایند: من نام او را از نام خودم اقتباس نموده‌ و به ادب و اخلاق خود او را پرورش داده و او را بر اسرار خود توانا ساختم، اوست که در خانه‌ام بت‌ها را شکسته و در بام خانه‌ام اذان می‌گوید و مرا به پاکی و بزرگواری یاد نماید، خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و وای بر کسی که او را دشمن دانسته و به او کینه ورزد.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: