کد خبر: ۱۹۰۴
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۷
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک

فائقه بزاز

ما مردمی هستیم که مادرانمان و مادرهایشان به آب قسم می‌خوردند و پدرانمان و اجدادشان حرمت نمک را نگه می‌داشتند. ما مردمی هستیم که دانه گندم برایمان حرمت داشت و برکت سفره، احترام و اهمیت. ما مردمی هستیم با دیرینه‌ای کهن از اخلاقیات، حرمت‌ها، عهدها و پیمان‌ها، فتوت و جوانمردی، نیکی و نیک‌اندیشی. عاشقانه‌ها و عارفانه‏ها. مردم آفتاب و آب و روشنی و قناعت. مردم سرزمین سبزه و بنفشه و گل‌هایِ رنگ رنگ، بنفشه و سبزه و دریا و دشت. مردم کویر و آسمان پرستاره و افق و طلوع دل‌انگیز خورشید با تاریخی سراسرغرور؛

«وقتی در باب گذشته ‏ایران تأمل می‌کنم، از این‌که ایرانی‌ها دنیا را به نام دین یا به نام آزادی، به آتش و خون نکشیده‌اند، از این‌که مردم سرزمین‌های فتح شده را قتل عام نکرده‌اند و دشمنان خود را گروه گروه به اسارت نبرده‌اند، از این‌که در روزگار قدیم یونانی‌های مطرود را پناه داده‌اند؛ ارامنه را در خانه ‏خویش پذیرفته‌اند؛ جهودان و پیغمبرانشان را از اسارت بابل نجات داده‌اند؛‌ از این‌که در قرن‌های گذشته جنگ صلیبی بر ضد دنیا راه نینداخته‌اند و محکمه ‏تفتیش عقاید درست نکرده‌اند؛ از این‌که با گیوتین سرهای مخالفان را درو نکرده‌اند؛ از این‌که جنگ گلادیاتورها و بازی‌های خونین با گاو خشم‌آگین را وسیله ‏تفریح نشمرده‌اند؛ از این‌که سرخ‌پوست‌ها را ریشه‌کن نکرده‌اند و بوئرها را به نابودی نکشانیده‌اند؛ از این‌که برای آزار مخالفان، ماشین‌های شیطانی شکنجه اختراع نکرده‌اند و اگر هم بعضی عقوبت‌های هولناک در بین مجازات‌های عهد ساسانیان بوده است، آن را همواره به چشم یک پدیده ‏اهریمنی نگریسته‌‌اند؛ و از این‌که روی هم رفته ایرانی‌ها به اندازه ‏سایر اقوام کهنسال دنیا نقطه ‏ضعف اخلاقی نشان نداده‌اند، احساس آرامش و غرور می‌کنم».*

به راستي كدام بلبل در كجاي جهان و در كجاي تاريخ ادب، نغمه‌اي شورانگيزتر از بلبلان رها در شعرهاي عاشقانه و عارفانه حافظ داشته است؟ شايد هندوستان پر از طوطي باشد اما طوطيان شكرشكن شيرين‌گفتار ایرانی حکایت دیگری دارند. شاید پرندگان در هر نقطه از جهان از این شاخه به آن شاخه می‎شوند و نغمه سر مي‌دهند اما نغمه‌هاي پرندگان منطق‌الطير دلنشين‌تر است. حالا دوباره رسیدن به برگ‌های پایانی تقویم و آمدن بهار حواسمان را به خانه‌تکانی و هفت‌سین و دوباره نو شدن می‌برد. یادمان بیاید که بزرگانمان باور داشتند؛

توقع، انتظار، چشم داشتن حقارت می‎آورد، آدم را کوچک می‌کند. زندگی را وارد بده بستان و معامله می‌کند.

دلخوری وقتی پیش می‌آید که آدمی از کسی «انتظار» و «توقع» دارد. وقتی توقعی نباشد سبک می‌شویم و می‌شود خالص و بی‌ریا به درون خود سفر کرد. می‌شود با دست‌های باز و رویی گشاده‌تر به استقبال بهار شتافت. یادمان باشد نشستن کنار سفره هفت‌سین با دلی که چرکین است که لذتی ندارد. به رسم نیاکانمان که خطاپوش بودند و بخشنده ببخشیم تا بخشیده شویم.

# به حرمت آب و آیینه، به پاس‌داشت بهار می‏بخشم.

*عبدالحسین زرین کوب

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: