کد خبر: ۱۸۹۱
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۳
پپ
صفحه نخست » یار مهربان

معصومه تاوان

خیلیها هوشنگ مرادی را با کتاب خمره میشناسند و خیلیهای دیگر هم با مهمان مامان و داستانهای دیگرش ولی عمده شهرت این نویسنده معاصر به دلیل نگارش کتاب قصههای مجید است. هوشنگ مرادی کرمانی در 16 شهریور 1323 در روستای شهداد از توابع کرمان متولد شد. او کار خودش را با رادیو کرمان شروع کرد. مرادی نخستین جایزه ادبی خود را به خاطر نگارش کتاب بچههای قالیباف خانه در سال 1359 از شورای کتاب دریافت کرد و همین کتاب باعث شد تا او بتواند جایزه «هانس کرستین اندرسن» را هم دریافت کند و به تبع آن جوایز متعدد زیادی را به خاطر نگارش کتابهایش. آثار زیادی از این نویسنده مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته است. از جمله آثار ارزشمند این نویسنده میتوان به «خمره»، «مهمان مامان» ، «قصههای مجید» ، «مشت بر پوست»، «شما که غریبه نیستید» و «مثل ماه شب چهارده» و..اشاره کرد. در اینجا بخشی از داستان سماور از کتاب قصههای مجید که برای یونیسف هم ارسال شده است، میآوریم تا با نوع نوشتار این نویسنده آشنا شویم:

«بیبی و چنتا از همسایهها پول گذاشته بودند روی هم تا برای دختر طاهره خانم چشم روشنی درست و حسابی و چشمگیری بخرند. دختر طاهره خانم عروس شده بود و ما را هم دعوت کرده بودند. حقش بود که برایش چیز به درد بخوری ببریم. بی بی که سن و سالی ازش گذشته بود و مویی سفید کرده بود بین زنهای همسایه و قوم و خویشها به پختگی و آدابدانی و سلیقه معروف بود. روی همین حساب مأمور شد که پیش از خریدن چشمروشنی به بهانه ای برود خانه عروس و سر و گوشی آب بدهد و ببیند که چه چیزی کم وکسر دارند تا همان چیز را بخرند. او هم چادرش را انداخته بود سرش و رفته بود خانه عروس، حرف توی حرف آورده بود و یواشیواش دستگیرش شده بود که عروس اگر سماور خوب و خوشگلی داشته باشد بد نیست، این بود که بیبی مادر خرج شد و از هرکس به قدر وسعش پولی گرفت. خودش هم پول گذاشت و صبح روز پاتختی عروس با کوکب خانم و زن برادرش و اکرم خانم کفش و کلاه کردند و رفتند بازار مرا هم دنبال خودشان انداختند و بردند.

توی بازار گشتیم و گشتیم. بیبی مشکل پسند بود و هیچ سماوری را نمیگرفت تا اینکه ته بازار توی یکی از دکانهای سماور فروشی یک سماور مسوار گردن کلفت شکم گنده به چشم بیبی و سایر زنها خوش آمد. به هر حال بیبی پایش را توی یک کفش کرد که حتما باید همان را بخریم تا جلوی چشم قوم و خویشهای عروس خانم آبرویمان حفظ شود. بیبی خدا بیامرز اخلاق عجیبی داشت اگر چشمش چیزی را میگرفت از آن دل نمیکند.

خلاصه بی بی یک خرده از پولهای خودش را گذاشت روی پولهایی که از این و آن جمع کرده بود و پس از وارسی حسابی و نگاه کردن زیر و بالای سماور آن را خرید. بردن سماور از بازار به خانه دست مرا میبوسید. بیبی و همراهانش خیلی سفارش کردند که سماور تعریفی و گردن کلفت را صحیح و سالم به خانه برسانم و کاری نکنم که شیر یا دستهاش بشکند. چرا که اگر بلایی سر سماور میآمد بیبی میبایست به قول خودش جواب صد نفر را میداد و من هم سماور را چون جان شیرین در آغوش گرفتم و به هر سختی بود به خانه رساندم در بین راه خیلی خسته شده بودم...

مرادی در کتاب قصههای مجید گوشهای از کودکی و زندگی خودش را به تصویر کشیده است. مجید این کتاب همان هوشنگی است که زندگی فقیرانهای داشته و همراه با مادربزرگ خود که همان بیبی مهربان قصه است زندگی میکرده، با همان دردسرها و تنبلیها و شیرینکاریها که هر کدام به اندازه خودش شیرینی جذابی را به بطن داستانها پاشیدهاند.

داستانها از طنز خوبی برخودار هستند با نثری عامیانه. مرادی با استفاده از زبان عامیانه به زنده کردن و یادآوری خیلی از لغات و نکتهها و اصطلاحات و ضربالمثلهای شیرین فارسی کمک کرده است. به کار بردن واژگان محاوره و آمیختگی با نظم و نثر از دیگر ویژگیهای آثار اوست. شخصیتهای روایت شده در این کتاب شخصیتهایی نمادین تمثیلی و بیشتر نوعی تیپ به شمار میروند که دارای نوعی سادگی و گرما هستند و بار منفی ندارند. اگر هم از شخصیت منفی استفاده شده به راحتی در انتهای داستان به نتیجه اعمال خود میرسد. تمامی داستانها از زبان اول شخص یا همان مجید بیان شده است. نویسنده از زبان او کارهای دیگر شخصیتها را بیان میکند که این امر باعث نزدیکی بیشتر خواننده با شخصیتها و درگیری بیشتر او با متن داستان میشود. درون مایه در داستانها به شیوه غیر مستقیم تربیتی اخلاقی و اجتماعی و گاهی روانشناسانه میباشد و منظور نویسنده از بیان این گونه مسائل ذکر معضلات و مشکلات جامعه و زندگی مردم فقیر میباشد. از دیگر آثار درخور توجه این نویسنده کتاب «شما که غریبه نیستید» اوست که کامل شده قصههای مجید است. ما در کتاب قصههای مجید شخصیت نوجوانی به نام مجید داریم و با او تا آخر داستانها را پیش میرویم اما در کتاب شما که غریبه نیستید با خود هوشنگ مرادی زندگی میکنیم. با پسری که به مراتب کارهایش و گرفتاریهایش بزرگتر از مجید است. این کتاب که تعریف دقیق زندگی خود مرادی از کودکی تا بزرگ سالیاش است ما را بیشتر با روحیات این نویسنده و همچنین مجید قصههای مجید آشنا میکند و ما بیشتر متوجه میشویم که داستانهای مجید و دردسرهایش از کجا به ذهن نویسندهاش الهام شده است. به طور کلی اگر میخواهید با مجید ارتباط عمیقتری برقرار کنید باید حتما کتاب شما که غریبه نیستید را هم بخوانید. بخشی از کتاب شما که غریبه نیستید که با داستانی از قصههای مجید ارتباط دارد مربوط به انشایی است که مجید در مورد مردشورها و مفید بودنشان برای جامعه مینویسد.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: