اندر دل من مها دلافروز تویی
یاران هستند و لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
مولانای بلخی
***
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
حافظ
***
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
از شام تو قدر آید وز صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
سنایی غزنوی
***
خیمه نوروز بر صحرا زدند
چارطاق لعل بر خضرا زدند
لاله را بنگر که گویی عرشیان
کرسی از یاقوت بر مینا زدند
خواجوی کرمانی
****
خاقانی عید آمد و خاقان به یمن خود
هر کار کز خدای بخواهد روا شود
خاقانی
***
روز وصل از بیم هجران تو گریان گذشت
آه عید آمد پس از عمری و در باران گذشت
میر محمدعلی رایج
***
بهاری داری از وی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود نوروز
گلی کو، را نبوید، آدمیزاد
چو هنگام خزان آید برد، باد
نظامی گنجوی
***
از همه سوی جهان جلوه او میبینم
جلوه اوست جهان کز همه سو میبینم
چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل
آن نگارین همه رنگ و همه بو میبینم
شهریار
***
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دلفروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و مگو ز دی که امروز خوش است
خیام
***
عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند
وز شاخه گل داد دل زار گرفتند
نوروز همایون شد و روز می گلگون
پیمانهکشان ساغر سرشار گرفتند
فروغی بسطامی
***
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
سعدی شیرازی
***
بگشا نقاب از رخ باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه بادهگساران
شد لالهستان گرد گل از بس که نهادند
رو سوی تماشای چمن لالهعذارن
جامی