کد خبر: ۱۸۶۱
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۲۵
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک

فائقه بزاز

چند سال پیش چاپ سلسله داستان‌های طریقت تزویر، در راستای آگاهی بخشیدن به جوانانی که مغفولانه مورد سوء استفاده فرقه‌های خرافه‌اندیش قرار می‌گیرند، بازخوردهای متفاوتی داشت. حکایت مزبور برگرفته از سری مصاحبه‌های جوانان تائبی بود که به دلایل مختلف سر از فرقه دراویش در آورده بودند و بعد از تحمل سوءاستفاده‌های مختلف به بهانه فناء فی الله از این فرقه خروج کرده و به زندگی عادی، البته به ظاهر عادی و در واقع مملو از ندامت و پریشانی، برگشته بودند. داستانی بر اساس واقعیاتی تلخ که مورد اقبال عمومی قرار گرفت و البته حاشیه‌هایی هم داشت، یکی ازسرکردگان فرقه در کمال وقاحت و با انگ سراسر کذب بودن موضوع، از مدیر مسئول وقت مجله به دادگاه شکایت کرد و طبیعی است که به خاطر نبود ادله متقن کاری از پیش نبرد. آنچه که طبق روایات مریدان فرقه در داستان مطرح شده، اقطاب فرقه را به خاطر افشای راز حق، وادار به واکنش کرده بود همان اتفاق تلخ و ناگواری بود که زمینه‌ای شد تا یکی دو سال بعدتر خبری در میان اخبار رخ بنمایاند، مردی با مواد منفجره به خانقاهی در جنوب تهران حمله کرده بود که به اهتمام نیروی انتظامی موضوع پیش از وقوع بحران مدیریت شد. علت این اقدام مرد سوء‌ استفاده و اغفال همسر و فرزندش توسط شیوخ خانقاه مذکور بود.

مدتی بعد فیلمی از جلسه دادگاه مادری در فضای مجازی منتشر شد که به طرح شکایت علیه یکی دیگر از قطب‌های فرقه نعمت‌اللهی پرداخته بود. زن داد شکایت سر داده بود که خانواده اش طی 150 سال گذشته در خدمت این فرقه بوده و با توجه به این‌که وی و نزدیکانش از تمول برخوردار بوده‌اند میلیون‌ها دلار به منظور گسترش این جریان، تقدیم شیوخ و قطب‌های این فرقه کرده‌اند و چرا باید به بهانه رسیدن به مرحله فنا که بنا بر ادعای مرشدان این فرقه، آخرین و مهم‌ترین مرحله‌ای است که کمتر کسی یارای ورود به آن را دارد، دختر جوانشان مور تعرض شخص مرشد قرار گیرد؟ دو سال پیش نیز امام جمعه هشتگرد که نقش مؤثری در آگاه‌سازی جوانان این منطقه در مواجهه با جریان‌های این‌چنینی داشت به طرز فجیعی مورد حمله یکی از مریدان فرقه دیگری از دراویش به نام اهل حق قرار گرفت و مظلومانه به شهادت رسید و حکم صادره برای قاتل او رمینه موج‌سواری‌های دشمن و بلندگوهایشان را فراهم آورد. مطمئنا سه مورد نقل شده مانند چند سوزن کوچک است در انبار کاه. چه بسا اتفاقات تلخ و عجیب و غریب متعدد دیگری هم وجود دارد که به خاطر شرم از آبروریزی از طرف صاحبانشان بازتاب داده نشده‌اند. این اخبار تلخ و تأسف‌آورند و پیام‌های برخی مردم که هنوز هم موضوع را سیاسی‌کاری می‌دانند و انکار می‌کنند تأسف‌بارتر است. این‌ها حکایت دراویشی که قبل‌تر داعیه زهد و خاکستر‌نشینی داشتند اما هم‌گام با توسعه آن‌ها هم زندگز لاکچری را برگزیده و تورهایی به مراتب وسیع‌تر از قبا برای مریدانشان پهن کرده‌اند برای سوء استفاده‌هایی وسیع‌تر.

یادمان می‌ماند، اگرچه ابعاد فاجعه گلستان هفتم در تهران در مقایسه با اتفاقات شومی که سال گذشته را به سالی پر‌بحران و هیاهو تبدیل کرد، محدودتر بود و با واکنش به موقع نیروی انتظامی و نیز مردم در محکوم کردن این عمل ننگین روبرو شد اما به حق خون جوانان مظلومی که در این حادثه عمدی شوم و توسط اراذل و اوباش گنابادی، ریخته شد به حق نقش تأثیر‌گذاری در رسوایی این جماعت کور داشت.

تاریخ از یاد نمی‌برد اتفاقات نامبارکی که چهره جامعه را خاکستری کرده نتیجه مماشات برخی از ما بهتران با دیوانگان فرقه‌های ضاله است.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: