کد خبر: ۱۸۳۲
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۸
پپ
صفحه نخست » سبک زندگی

فرشته‌ امیرزاده

محمد‌وحید ‌دستگردی سال 1301 در مجله ارمغان، مقاله‌ای نوشته با عنوان «ایران از فحش ویران است» و به نظر می‌رسد به همین وجه روان‌شناسانه کاربرد کلمات زشت در زبان توجه بایسته‌ای نکرده است. نویسنده معتقد است: «پس از این‌که به دست خارجی، تخم فحش و دشنام در مزرعه ایران پاشیده شد، دهقانان ایرانی نیز در حفاظت این زراعت به‌خوبی کوشیده و از آفات اراضی و سماوی محافظتش نمودند...» این در حالی است که یکی از قدیمی‌ترین نمونه‌های دشنام را می‌توان در سخنان افراسیاب تورانی در زامیاد یشت اوستا، فقره 57 دید. افراسیاب که فر کیانی را نمی‌تواند به دست آورد دشنام می‌دهد که: «ایث ایث یئن اهمائی، من نتوانستم این فر را بربایم. فری که به اقوام ایرانی کنونی و بعد و به زرتشت پاک متعلق است.» در توضیح کلماتی که افراسیاب به دشنام بیان می‌کند پورداوود می‌نویسد که این‌ها «بایستی ناسزاهای افراسیاب تورانی باشد»1 گذشته از تحقیقاتی که در دل تاریخ در رابطه با مقوله عجیب و گاهی لذت‌بخش ناسزا انجام شده، اگر سری به فضاهای مجازی و هویت آدم‌های صاحب سبک در ارتباط با پدیده فحش و ناسزا بزنید می‌بینید بیشتر این زامبی‌ها کاملا معمولی هستند. خیلی‌ از آن‌ها دانشجو هستند. حتی بیشترشان پای عکس پروفایل خودشان جملات عمیق فلسفی و ادیبانه هم نوشته‌اند. یکی از آن‌ها اسمش کمال است و پای عکسی که او را در کنار سگش نشان می‌دهد از بقیه خواسته به عقاید هم احترام بگذرند و با حیوانات هم مهربان باشند. اما در پاسخ به سؤال خاص من می گوید: «همه این پیام‌ها محض شوخی و خنده است. طرف که اصلا ما رو نمی‌شناسه و نمی‌فهممه منظور ما چیه! اما خودمون هم تخلیه روانی می‌شیم و هم کلی می‌خندیم. من خودم یه عالمه اکانت فیک دارم که برای همین موقع‌ها. هر جا ببینم خبریه، خودم رو می‌رسونم. چند وقت پیش تو پیج اون مجریه که حال همه رو گرفت با همه اکانت‌های تقلبی‌ام رفتم چون خیلی پررو بازی درآورد ولی برای کسانی مثل مسی و شکیرا چهار پنج تا از اکانتام رو استفاده می کنم». کسانی که به تحلیل های روان‌شناسی و جامعه‌شناسی علاقه دارند احتمالا بعد از خواندن این جملات انگشت اتهام را به سمت جامعه می‌گیرند. البته فضاهای دیگری هم برای این نوع تخلیه روانی در جامعه موجود است. مثل ورزشگاه‌ها که فحش به مثابه نقل و نبات پخش می‌شود. متأسفانه غیر از استادیوم‌های ورزشی، جو غالب محیط‌های مردانه ایرانی، مملو از صحبت‌های بالای 18 سال است. حتی اگر به‌ طور اتفاقی در حال گذر از کوچه‌ای باشی که در آن یک دبستان پسرانه باشد و احیانا زنگ تعطیلی مدرسه به صدا درآمده باشد، هنگام عبور از کنار پسرکان روپوش به تن مجبور می‌شوی گوش‌هایت را بگیری، سرخ شوی و به سرعت از آن‌ها فاصله بگیری. این حکایت در فضاهای مجازی قصه مفصل‌تری دارد. یکی از مهم‌ترین دلایل آسودگی ما در فحش دادن، ناشناس بودن هویت ما در فضای مجازی است. وقتی با یک نام و عکس تقلبی وارد جمعی مجازی شویم، فحش دادن و دیگری را به الفاظ زشت خطاب کردن نوعی حس قدرت به ما می‌دهد. این در حالی است که ممکن است رو‌در‌رو هیچ‌گاه با افراد این‌گونه برخورد نکنیم. این کاهش خودکنترلی در شبکه‌ای مثل فیس‌بوک ناشی از نوعی غرور نسبت به فضای پر از لایک آن‌جاست. لایک‌هایی که مدام کاربران را تأیید می‌کنند. در فضای آنلاین افراد از قید و بندهای دنیای حقیقی کمی رهاتر هستند و انگار یادشان می‌رود که دارند بلند‌بلند فکر می‌کنند و هر کدام از نظرهایشان می‌تواند عکس‌العملی داشته باشد. این‌جاست که فقط نظر می‌نویسند، بدون این‌‌که به تبعات آن فکر کنند.

جولان هیستریک‌ها

کارشناسان معتقدند که فحاشی مجازی روشی برای تخلیه هیجانات منفی درون برخی کاربران است. به بیان دیگر فحاشی مجازی دریچه‌ای امن و بی‌دردسر برای ترمیم روح زخمی، جبران حقارت‌ها، افشای حسادت درونی، خشم لجام گسیخته و فروخورده و گاه حتی اعتراض به برخی هنجارها و قوانین جامعه است که عده‌ای با پذیرش انجام این رفتار ناموجه، تلاش می‌کنند به هر طریق ممکن، فریاد درون‌شان را به کسانی که آنان را نمی‌بینند و نمی‌شنوند، اعلام کنند. اگر چه شاید خودشان هم آگاه بر این مهم باشند که قربانی فحاشی‌شان هیچ دخالتی بر وضعیت اکنون آنان ندارد. هر چند برخی شخصیت‌های نمایشی یا هیسترسیونیک نیز فضای مجازی را محیط مناسب و مساعدی برای ابراز وجود و به نمایش گذاشتن خویش می‌دانند که چه بسا از طریق هتاکی، به‌راحتی می‌توانند توجه مثبت و یا منفی خیل عظیمی از افراد را به خود جلب نمایند و از این رفتار زشت به ‌منظور خودنمایی مفرط خویش استفاده کنند. از سوی دیگر، گذار از شرایط سنتی به دوران مدرن و صنعتی، کم‌رنگ شدن اعتقادات، باورها و ارزش‌ها و کاهش کارکردهای وابسته آن‌ها، عدم پایبندی به اصول معنوی و ضعف ایمان، فاصله گرفتن از ارزش‌های اخلاقی، فرو ریختن دیوارهای حرمت و درهم شکستن مرزها، حریم‌ها و هنجارها، ضعف تربیت یا سپردن تربیت فرد به جامعه و شانه خالی کردن خانواده‌ها از این مسئولیت ذاتی و خطیر، عدم تحمل عقاید مخالف و عدم رعایت حقوق دیگران، قانون‌گریزی، عادت به گفتار دور از شأن انسانی، تهاجم فرهنگی و تغییر فرهنگ و ارزش‌های درونی خانواده ها و جامعه (تزریق لاابالي‌گری، به‌ منظور کشاندن جامعه در جهت هرزگی و بی‌اعتنایی به اصول اخلاقی و انضباط اجتماعی)، کاهش قدرت صبر و افزایش بی‌اعتمادی‌ها از دیگر دلایل این انحراف رفتاری است.

رواج «خر تحبیب» میان عشاق

فحش و ناسزا تهاجم فرهنگی نیست که یک ملت با جنگ آن را وارد کنند. فحش حتی میان حیوانات نیز وجود دارد. مثلا شامپانزه‌ای که زبان کر و لال‌های آمریکا را به او تعلیم داده بودند و علامت لغاتی چون «کثیف» یا «کثافت» را هم در این زبان بلد بود و نیز تفاوت میان گربه و شامپانزه را هم می‌دانست، وقتی از دست شامپانزه دیگری خشمگین شد او را «گربه کثیف» خواند. وقتی پای انسان در میان باشد، فحش‌ها به شدت متأثر از فرهنگ‌اند. به‌‌طوری‌‌که ممکن است کلمه‌ای در یک فرهنگ معنای زشت و در فرهنگ دیگری بی‌معنی باشد. مثلا در چین «لاک‌پشت»، در فرانسه «شتر و گاو»، در آلمان «خوک‌سگ» و در ایران «خر» خطاب کردن دیگری معنای زشتی دارد. البته آهنگ و طرز بیان کلمات مستهجنی که در فحاشی به کار می‌رود، می‌تواند معنای این کلمات را عوض کند و آن‌ها را از فحش یا توهین به اظهار محبت شدید تبدیل کند. مثلا «پدر سوخته» که گاهی از سر تأیید یا توجه است. یا همان کلمه «خر» می‌تواند تبدیل به خر تَحبیب شود. به کرات دیده شده دوست‌های جون‌جونی هم‌دیگر را با این کلمه خطاب می‌کنند. حتی استفاده از این اصطلاح میان عشاق سینه‌چاک نیز رواج یافته است.

قابل تأمل

ویژگی غریب امروز این است که گوینده و شنونده فحش اغلب فاصله مکانی چشم‌گیری با هم دارند. ظهور رسانه‌های نوین الکترونیکی و پیدایش شبکه‌های مجازی باعث شده کسی بتواند به کسی دیگر که گاه هزاران کیلومتر با او فاصله دارد فحش بدهد. این با یکی از ویژگی‌های بنیادین ناسزاگویی که هم‌زمانی و هم‌مکانی است ناسازگار است و فحش‌گویی را از بستر اجتماعی مرسومش ـ که دعوا و مرافعه رودررو باشد ـ خارج می‌کند. پژوهش درباره محتوای ناسزاهای جاری در یک جامعه می‌تواند تا حدودی فاش کند که مردمان خود را چگونه می‌نگرند و چه صفت‌ها و ویژگی‌هایی را نقطه‌ضعف و مایه شرمساری می‌دانند. از این رو با تحلیل فحش‌ها می‌توان میزان و درجه‌بندی شرایط سازمان‌دهنده خشم در یک جامعه را دریافت. یادمان باشد سن ناسزاگویی به شدت پایین آمده است. یعنی به کار بردن کلمات رکیک و استفاده از فحش هایی که ویژه بزرگسالان بود، نخست در میان جوانان و نوجوانان و حالا در میان کودکان نیز رایج شده است. و بدتر این که ساختار جنسیتی فحش دادن هم فرو پاشیده است. تا چند دهه پیش فحش‌هایی که محتوای جنسی داشتند مردانه و ناسزاهای وابسته به ساخت شخصیتی (مثل بی‌شعور!) زنانه محسوب می‌شدند. اما متأسفانه امروزه حتی برخی فحش‌های زننده میان واژگان زنان نیز جا باز کرده‌اند!

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: