کد خبر: ۱۸۲۳
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۷
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک

فائقه بزاز

سینما مثل اسب تروا است. حتی اگر تمام مقاومت خودت را به کار ببری تا تحت نفوذ و سیطره‌اش قرار نگیری انگار نمیشود که نمی‌شود! تو را با خود همراه می‌کند و به دل قصه‌اش می‌کشاند. بعد ناگهان قلب و روح تو را فتح می‌کند. اسب تروا حکایت یونانی‌هایی است که از سال‌ها محاصره قلعه تروا خسته شده بودند، اسب چوبی بزرگی ساختند و آن را رها کردند. اهالی شهر هم به تصور این که دشمن خسته شده و این اسب را به نشانه هدیه یا پذیرش شکست باقی گذاشته، آن را به داخل بردند و جشن گرفتند، اما هنگام شب، وقتی که اهالی تروا سرمست این پیروزی به خواب عمیقی فرورفته بودند، سربازهای دشمن از داخل اسب خارج شدند و دروازه‌ها را باز کردند. از این دست اتفاقات تروایی، در سینمای بعد از انقلاب نیز بی‌شمار است. از فیلم‌های شبه روشنفکری گرفته تا سینمایی که با حمایت و سرمایه شیوخ عرب بر پرده‌های نقره‌ای جهانی جا خوش می‌کند تا چهره‌ای منفور یا بدبخت و فرومایه از جماعت ایرانی نشان دهد با این ادعا که از سبک رئال گریزی نیست! اما در این مبارزه، فیلم‌سازان توانمندی هم هستند که بار سنگین مسئولیت گفتمان انقلاب اسلامی را به سختی به دوش می‌کشند. ابراهیم حاتمی‌کیا یکی از همان‌هاست که قسم یاد کرده جز این ژانر، فیلمی نسازد.

شهید سید مرتضی آوینی در بخشی از کتاب آینه جادو، در یادداشت «ای بلبل عاشق، جز برای شقایق‌ها مخوان» می‌نویسد: «ظهور حاتمی‌كیا در سینمای انقلاب واقعه‌ای است نظیر انقلاب. هر كس سینما را بشناسد و آدم مغرضی هم نباشد، قدر حاتمی‌كیا را به مثابه یك فیلم‌ساز در‌ خواهد یافت. اما حاتمی‌كیا فقط در این حد توقف ندارد. او در عرصه سینما مظهر انسان‌هایی است كه با انقلاب اسلامی ایران در تاریخ ظهور كرده‌اند و آنان را باید طلایه‌داران عصر معنویت خواند. او یك بسیجی است». و در جایی دیگر می‌گوید: «عقل من می‌گوید که او موقع‌شناس نیست و دلم پاسخ می‌دهد نباید همچنین باشد، عقل می‌گوید ملاحظه عرف، حکم عقل است. دلم جواب می‌دهد: آخر او که عاقل نیست، عقل اعتراض می‌کند: او نباید این همه بی‌پروا باشد؛ دل می‌گوید: در نزد عاشقان، پروا ریاکاری است؛ عقل پرخاش می‌کند: او هرچه را که در دلش گذشته، صادقانه بر زبان آورده است».

حاتمی‌کیا حذف‌شدنی نیست. ای کاش جناحی که معتقد به هنر برای هنر است، این واقعیت را بپذیرد. فرزند جنگ است پس انتظار نداشته باشید که پارچه سفید بالا ببرد. به یقین جمله زیبا و تاثیرگذار شهید آوینی می‌تواند سکانس پایانی جذابی برای معرکه‌ای باشد که برخی منتقدان، به جفا بر ابراهیم سینمای ایران روا داشتند:

«من هیچ‌کس دیگر را نمی‌شناسم که هم‌چون حاتمی‌کیا فیلم بسازد. حاتمی‌کیا همه وجود خود را در فریم‌ها می‌دمد و هر بار خود را می‌سوزاند تا از شعله آن چراغی برافروزد و هر بار ققنوس‌وار از همان آتش، حیات دوباره می‌گیرد».

تکمله: این روزها حال ابراهیم خوب نیست. دلش مثل مرتضی پر است از، جلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی، ریش پروفسوری و سبیل نیچه‏ای، عینک‌های گرد و ژست‌های روشنفکری.... دل پر‌ آتش ابراهیم فقط جستجوی حقیقت را تاب می‏آورد. با امثال ابراهیم مهربان‌تر باشیم.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: