زهرا کیایی؛ دکترای روانشناسی
آسیبی که بسیاری از اندیشمندان جهان نسبت به آن هشدار دادهاند و "واتسون" آینده پژوه غربی آن را به عنوان یکی از پررنگترین بحرانهای بشری در سال 2050 معرفی میکند؛ "تفرد" و "تنهایی" است! امری که با نگاهی گذرا به وضعیت جوامع، توسط هریک از ما قابل لمس است و اخیرا با اعلام انگلستان مبنی بر اضافه کردن وزرات خانهای جدیدالتأسیس در دولت با عنوان "وزارتخانه تنهایی"، "بحران سنج" جامعه شناسان و روانشناسان را که مدتهاست مرزهای هشدار را درنور دیده به آلارمی جهانی رسانید که صدای آن گوش کوچک و بزرگ را سخت آزرد! اکنون همه مردم جهان خود را در معرض تهدیدی بزرگ میبینند که دیگر مربوط به سالهای پیریشان نیست! بلکه دقیقا در اوج جوانی آنان را به مبارزه میطلبد! "تفرد"و در نتیجه "تنهایی" پیامد بزرگی است که عصر مدرن آن را برای ساکنان خود به ارمغان آورده است! اما آن بر اثرچه عواملی ایجاد میشود و چه پیامدهایی را متوجه ما میکند؟ و چه کسانی را به کام خود فرو خواهد برد؟
وزارتخانه تنهایی!
مدتی پیش اخباری در جهان منتشر شد مبنی بر آن که انگلستان با داشتن جمعیت 9 میلیونی از انسانهای تنها، تصمیم به تأسیس وزارتخانهای جدید به نام وزارتخانه تنهایی گرفته است! چرا که مشکلات عمده این جمعیت میلیونی نیازمند تخصیص توان و بودجهای مستقل است. این خبر پیشانی آسیبی گسترده در عمق جوامع انسانی است؛ آسیبی که از یک سوی از دل جمعیت پیری بیرون میآید که پیوسته بر تعدادشان افزوده و متقابلا از تعداد جوانان کاسته میشود و در نتیجه هر روز شاهد اضافه شدن بر تعداد ساکنین "پیر تنها" در آپارتمانهایشان هستیم اما از آن دردآورتر، افزایش روزافزون جوانان تنهای ساکن آن آپارتمانهاست! فرآیندی که نسل بشر را و به ویژه نسل اقوامی خاص را بیش از سایرین، تهدید میکند!
مسیری که به این مقصد منتهی شد...
"ایندیویژوالیسم" یا "فردی گرایی" زائیده همانی است که "سبک زندگی مدرن" از آن تولد یافت! تفکری با بنیانهای فلسفی و سیاسی که ایسمهای زیادی را به عنوان فرزندان متعددش تربیت کرده و به جوامع بشری تحویل داده است. در تفکر فردیگرایی که امروزه اکثریت مردم جهان را با خود همراه کرده؛ هر فردی به دنبال جدایی خود و تمامی متعلقاتش از سایرین است. از فرزندان خردسال دو ساله تا پدر و مادر یک خانواده، هریک در تلاش برای داشتن اتاقی مستقل، تلویزیون جدا برای دسترسی به شبکههای مورد علاقه خود، رایانههای مستقل و حتی اخیرا داشتن حمام و سرویس بهداشتیهای مستقلند! از دورهمیهای گرم خانوادگی اثری نیست و شدت آن به هر میزان که به سوی صنعتیتر شدن و مدرن شدن جوامع پیش میرویم افزون میشود، اکنون زنان از استقلال مالی سخن گفته و بر اساس آن عمل میکنند تا امورات خود را از همسرانشان سوا کنند و مردان پذیرای این جدایی در کاستن از مسئولیتی که در طول تاریخ همواره بر دوششان بوده هستند، فرزندان در سنین پایین نوجوانی والدین را نسبت به مداخله در تصمیماتشان برحذر میدارند و خود را در انتخاب تنهای تصمیمات بزرگ و کوچک زندگیشان محق میشمارند! همه اینها برای حرکت سریعتر به سوی آن چیزی است که نامش را رفاه و آسودگی میگذارند و همین امر سبب فرار کردن آنان از هرگونه رنج با دیگران بودن و مسئولیت پذیری منسوب به آن است!
امری که امروزه به عدم تمایل به ازدواج کردن مگر در سنین بالای 35 سال، مرثیه پرتکرار جدایی همسران، یا ازدواج بدون فرزندآوری، یا فرزندآوری محدود به یک یا دو منتهی شده است و آنوقت شاهد حضور نسلی بدون فامیل و فرزند خواهیم بود و والدینی که هرچند امروزه سنی حداکثر 40 ساله دارند و در اوج فعالیتهای میانسالی و جوانیشان کمتر به این امورات مهم میاندیشند اما با گذر زمان به انسانهای پیر تنهای بیمراقب و ساکنین آپارتمانهای تنها یا خانههای سالمندان بدل میشوند و جوانانی که زندگیهای مجردی و به دور از به زعم خود آزارهای یک شریک را بر هرچیز ترجیح میدهند حتی اگر با افسردگی و اضطراب و بیماریهای توهم محور همراه شوند و ذهنی سرشار از آشوب و سرگردانی و بیهدفی نصیبشان شود!
حضور ابزارهایی که نامشان بر خلاف کارکردشان "ابزارهای ارتباط جمعی" است مزید بر علت میشود و همگان در حالی که این ابزارهای ارتباط جمعی را در دست دارند و در شبکههای اجتماعی پرسه میزنند و در اجتماع راه میروند و در میهمانی هرچندماه یکبار خانوادگی نشستهاند با گوشیهایی در گوششان از دیگران خود را متمایز میکنند و در میان جمع نیز تنهایی با افکار و اشیا حاضر در دستشان را برمیگزینند! همین ابزارها آنان را در تبلیغات و وبلاگها و کانالها به سمت زندگی همراه با بهترین امکانات شخصی و خانوادگی تشویق میکند و رؤیای لاکچریگری را در اذهانشان میکارد که خود چنانچه فرد را به دیدن فیلم و کار در شبکههای اجتماعی معتاد نکند که خود سبب غفلت از ساختن زندگی آیندهاش خواهد شد در بهترین حالت به کار شبانهروزی برای جمعآوری ثروت کافی جهت لاکچری نشینی وامیدارد!
به دلایل فوق اضافه کنید رقابت جوانان را بر سر مدرکگرائی که بیش از مردان، زنان و دختران را به خود مشغول ساخته! اکنون کشور ما ایران پیشتاز همه کشورهای جهان در حضور زنان و دخترانش در مراتب بالای دانشگاهی است و آن را عامل فخر خود در مجامع جهانی میداند! افتخار بر سر پیشی گرفتن در "سبک زندگی تنهایی" نسبت به خود جوامع مبدع آن! زنان و دخترانی که تا میانسالیشان جمله "میخواهم درسم را بخوانم" در برابر خواستگارانشان ورد زبانشان بود و پسران ناکامیکه تا گذراندن سالهای سربازیشان و بازگشت پیروزمندانشان جایی برای خود در میان صندلیهای اشغال شده دانشگاهی و مشاغل اجتماعی پر شده توسط جنس مخالفشان نمییافتند و در حالیکه خود توسط مادرانشان کم مسئولیت و بلکه بیمسئولیت و آسوده طلب تربیت یافته بودند جامعه را خواهان خود نیافته سر در گریبان شکستهای عشقی و شغلی و انتخاب تنهایی فرو میبردند!
دستاورد روانی لیبرالیسم
"واتسون" آینده پژوه بنیاد آینده پژوهی "رند" در ایالات متحده آمریکا در پیشبینی بحرانهای جهان تا سال 2050
تفرد، افسردگی، اضطراب، خیانت و بدهی را از جمله پررنگترین بحرانهای بشری بر میشمرد! واژگانی که همین امروز نیز به خوبی با آنها آشنایید! بدون شک چنان سبک زندگی که در بالا از آن یاد شد محصولاتی اینچنین به دنبال خواهد داشت و بدهی همان چیزی است که امروزه اغلب مردمان جهان برای دستیابی به زندگی که رسانهها برایشان متصور شدهاند خانه و ماشین و ازدواج و ابزارهای منازلشان را بدهکارند! و حتی مسافرتهای آنچنانیشان را! و اوج گیری خیانتهای زوجین یا شرکای مالی و تجاری و سیاسی و غیره را نیز همگان شاهدند! این دستاورد تفکری است که نامش را لیبرالیسم نهادند و سبک زندگی مولود آن را در همه جوامع جهانی با ابزار رسانهها گستردند و به آن مفتخرند! اما اندیشمندانی که نمیتوانند چشم بر روی تهدیدهای دهشتانگیز نسل بشر ببندند آن را هشدار داده و میدهند! ملیونها نفر از مردم جهان در حالی که خود را مسیحی یا مسلمان مینامند و یا خود را چینی یا روسی یا ایرانی و آلمانی میشناسند پیش از همه این نسبتهای دینی و ملی و فرهنگی ، گویی وجودشان به تفکرات لیبرالیسم آمیخته اما آن را نمیشناسند زیرا شاخ و برگهایش را نمیدانند و صرفا آن را یک تفکر فلسفی یا سیاسی تصور کردهاند! اما آن چیزی است که روانشناسان و جامعهشناسان را موظف میکند تا به آسیب شناسیش بپردازند و مردمان را به شناخت و آشنایی با پیامدهای روانی و اجتماعیش آگاه کنند!
مرثیه تنهایی
اینکه امروز در کشورهای مهد "سبک زندگی مدرن" که برای مردم جهان زندگی سرشار از آرامش و نیک بختی را وعده میدهد و تصویر خود را به عنوان سرزمین موعود در ذهن و دل مردمان جهان حک کرده است تا کوچک و بزرگ سلامت جسم و روان را در ورود و سکونت در آن سرزمینها بدانند یا اگر توانشان نمیرسد در سرزمین محل زندگیشان، خود و اطرافیانشان را با آن مشابهسازی کنند به نقطهای رسیدهاند که با تأسیس وزارتخانه تنهایی و تصویب قوانینی اینچنینی که زنان مجرد تنها میتوانند برای پاسخ به نیازهای عاطفیشان 50 دلار بپردازند تا آنکه فقط بر شانههای یک مرد سر بگذارند بیانگر یک رخداد دهشتناک برای تمدن غرب و آرمانها و تفکرات فلسفی و سبک زندگی آن است! و این دقیقا همان مرثیهای است که باید بر نسل دلبسته به وعدههای لیبرالیسم سر داد! زنان و مردانی که تنهایی را از جوانی تجربه میکنند و به گدایی عاطفه و خرید عشق میپردازند! اگر به کشور خودمان هم نگاهی بیندازیم، با افرادی مواجه میشویم که بیارتباط به عقاید دینمدارانشان مجریان سبک زندگی و تفکر ایسمهای ورودی از سرزمینهای آنگلوساکسونیند و طبعا مبتلا به همان رنجها و آسیبها! بدون شک این مرثیه را باید بر پیکر عشقهای بیجان و عواطف خاموش و علایق تجارت مدار آنان نیز سر داد! مرثیهای برای دردی که به آن افتخار میکنند و افسردگیها و بیماریهای شخصیتی و هویتیش را میستایند و درحالی که چراغ شادابی و سلامتشان روبه افول است کف میزنند و خندههای بیمارگون سر میدهند و بر همان حال زندگی خویش را به پایان نامیمون و تاریکش منتهی میکنند! تاریکیای که میرود تا اجتماعات را با بحرانهای عظیمی چون پیرهای تنها و افسرده و بیمار و نابودی نسل و اجتماع آنان مواجه کند!