کد خبر: ۱۶۱۲
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۷ - ۱۸:۳۵
پپ
صفحه نخست » سبوی خیال


محمد حسین هاشمی

هزار جمعه رسید و نگار ما نرسید

هنوز وعده دیدار یار ما نرسید

شکسته قلب و دل ما ز هجر غمبارش

ز حد گذشت غم و غمگسار ما نرسید

سیاه‌تر ز سر زلف اوست عالم ما

چه شد سپیده این شام تار ما نرسید

زبان حال غلامان آستانه اوست

که جان رسید به لب شهریار ما نرسید

نوای قلب و دل بی‌قرار ما اینست

دوای قلب و دل بی‌قرار ما نرسید

خزان هجر تو پژمرده کرده گل‌ها را

گذشت عمر گران و بهار ما نرسید

به صبح جمعه برآورد هاشمی فریاد

هزار جمعه رسید و نگار ما نرسید

گلزار جان

امام خمینی‌ره

با كه گويم غم دل، جز تو كه غمخوار منى؟

همه عالم اگرم پشت كند، يار منى

دل نبندم به كسى، روى نيارم به درى

تا تو روياى منى، تا تو مدد كار منى

راهى كوى توام، قافله سالارى نيست

غم نباشد كه تو خود، قافله سالار منى

بـه چمن روى نيارم، نروم در گلزار

تو چمن‌زار من استى و تو گلزار منى

دردمندم، نه طبيبى، نه پرستارى هست

دلخوشم، چون تو طبيب و تو پرستار منى

عاشقم، سوخته ام، هيچ مددكارى نيست

تو مددكار منِ عاشق و دلدار منى

تمام دنیا غزه‌ست

ميلاد عرفان‌پور

شمریم، اگر روز ستم خاموشیم
خون است، اگر آب خنک می‌نوشیم
آن‌سوی جهان کرب‌وبلایی برپاست
ما هم دل‌مان خوش است مشکی‌پوشیم
برخیز، که در عشق خطر باید کرد
در راه خدا سینه سپر باید کرد
از غزه صدای العطش می‌آید
یاران حسین را خبر باید کرد
اینجا، آنجا، تمام دنیا غزه‌ست
انگار هوای کربلا با غزه ست
یاران عزادار! توجه بکنید
امسال محل هیئت ما غزه‌ست
تا سنگر غزه خالی از غیرت ماست
در هیئت ما سینه‌زنی باد هواست
گیسوی زنانِ غزه خون‌آلود است
یاران علی را چه شده؟ مرد کجاست

از حنجر سرخ فلسطین

حامد حسین‌خاني

تا باز يابد اين سرِ ديوانه سامان را
با جوهر خون مي‌نويسد خط پايان را
شايد شروع تازه‌اي در پيش رو دارد
مردي كه در آيينه مي‌بوسيد قرآن را
مردي كه شولاي جواني بر تنش جاري‌ست
در دست‌هايش مي‌فشارد نبض ايمان را
باري براي بار آخر بر لب ايوان
با گونه‌اش تر مي‌كند گل‌هاي گلدان را
در چفيه مي‌پيچد سكوت ژرف دريا را
در خويش مي‌بارد، تمام روح باران را
اين دل كه مي‌گويند آرام است، شبنم نيست
درياست، مي‌فهمد زبان رعد و توفان را
ديگر زمان التيام زخمِ عاشوراست
زخمي كه آتش مي‌زند نسيانِ انسان را
در مسجدالعشق زمين جاي جهنم نيست
از خانه بيرون مي‌كنيم اصحابِ شيطان را
بايد به ياد آريم عهد خويش را، آن‌گاه
با خون خود امضا كنيم آن عهد و پيمان را
اي منجنيقِ شومِ نمرود، اي سراپا دود!
روزي گلستان مي‌كنيم اين آتشستان را
از حنجرِ سرخِ فلسطین، این شرار‌آگين
بشنو صداي فتحِ فرزندانِ ايران را

به مناسبت روزه غزه

عارفه دهقانی

يك گوشه ميان اشك‌ها، مادرها
يك گوشه، وداع دختران با سرها
اي غزه تكان مخور كه در آغوشت
خواب‌اند تمامي علي اصغرها

***

رضا عرب‌يار محمدي

باد آمد و ذوب شد تنش در آتش

آب آمد و گم شد بدنش در آتش
ابري كه كفن به دوش خود مي‌آورد
مه‌ شد تن و جان و كفنش در آتش

***

امید مهدی‌نژاد

توفان پيچيد،‌ برگي از پا افتاد

فريادي رفت و رفت،‌ گم شد در باد

دستي با خون نوشت بر دامن خاک:

شمشير يهود را عرب صيقل داد

***

محمد حسین صفارزاده

نه وطن ماند و نه مردم نه جهان پيدا بود
نه نگاهي كه پر از غربت زيتون‌ها بود
آهن و خون شبي از مرگ فراهم كردند
كوچه‌ها شعله‌ور اين شب بي‌فردا بود

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: