زهیدا خانوم
توجه! توجه! هر آنچه اطراف خود میبینید اعم از خوردنی و پوشیدنی و مصرفی، مربوط به اجنبی و وارداتی است و خودماني نيست. لطفا برای رقابت با همگنان و خرید بشتابید و از هم سبقت بگیرید. یعنی لباسها پوشیده ـ کیفها پر پول ـ حالا از هرکجا و هر راهی ـ سر و وضعها آراسته! قدم رو! به طرف ماشینهای آخرین مدلِ بازهم وارداتی... و بعد ترافیک و زرنگیهای متنوع مربوط به آن! يعني ورود ممنوع و بوق و سبقت و ناديده گرفتن چراغ قرمز و... حالا... ايست! بالاخره رسیدیم به فروشگاههای هایپر و زنجیرهای. فروشگاههایی که مثل علف هرز از زمین سبز میشود و وظیفهشان ورشکست کردن خرده دکاندارها و مغازهدارهاي بيچاره است که یکی بعد از دیگری درشان تخته میشود و نانشان آجر.
این فروشگاههای سلطنتی از شیر جوجه تا گوشت دایناسور را میفروشند و کلیه اجناسشان اكثرا از سرزمين از ما بهتران آمده. البته نه این که فکر کنید منظور از «از مابهتران» اجنه است ها ... نه منظور كشورهاي اجنبي است.
چند مثال
· هویج بستهبندی آمریکایی؛ درست 60 برابر بهاي هويج وطني، که از دور چشمک میزند و هر منوچ و پرویز و زری و پری کشته مرده یک لیوان آب آن است تا به همسایهها پُز بدهد که آب هویج ینگه دنیایی را نوش جان کرده!
· شکلاتهای متنوع و بیسکویتهایی با علامت خارجي گلابی و انگور، البته با طعم و مزهای بیگانه و بقيه میوههایی که من و شما نمیشناسیمشان و بیشتر شبیه به اسباببازیهای پلاستیکی هستند تا خوردنی. اصلا انگار پلاستیک غنی شده است. والبته طعم و مزه آن را بايد از مشتريان محترم پرسيد.
خلاصه همه چيز از قهوه و چای و بادام و ادویهجات رنگارنگ وسنگ قبر و آدامس و سنگ پا تا پورشه و بامو و لوازم زندگی تا لباسهای از جنس لي؛ نخنما و پاره پوره! اما آكبند و از همه مهمتر لوازم بزك و آرايشي كه در رأس همه است، ديگر نگو و نپرس فقط ببين! که ناگفته نماند از دیر باز هم بيشتر اين جنسها وارد میشده و دامنزننده شكاف طبقاتي كه چه عرض كنم خندق و دره طبقاتي، بوده و هست. ولي بدانيد؛ این روزها سود جویان جریتر شده و ول کن نیستند و به این اقلام بسنده نکرده و در امر واردات نوآوری و خلاقیتهایی بهخرج میدهند که مرغ پخته هم قد قد ميخندد! اصلا ما چرا وارد ميكنيم؟ در حالي كه ميتوانيم با هوش سرشارمان خود توليد كننده باشيم؟ و از اقتصادمان حمايت كنيم.
گوش كنيد! اخیرا معمول شده که حیواناتی بيدردسر و بدون پارتي و بليط ويزا وارد میشوند از آن جمله شتر.
از آن دور دورها قافلهای از شتران را میبینی که از هواپیما پیاده شده وخرامان جلو میآیند با چشمانی آبی و پشمهایی طلایی. گویی با آخرین تکنولوژی رنگ مو اینها را آراسته کردهاند و چنان با ناز را ه میروند که هیچ عروسی به گرد پایشان نمیرسد.
اهلا و سهلا! جوابی نمیشنوی.
هلو! هاواریو؟جوابی نمیشنوی.
هالو! وي گت اس اينن؟ (همان سلام! حالتون چطوره؟ به آلماني ) یکباره لبخندی میزند وبا عشوه چيزي ميخواند كه ترجمهاش اينست:
كنم اكنون رقصي مثل رقاص
بهشكلي با قميش و با قر و خاص
همي زيباتر از بابا كرم هست
همه از ديدن آن ميشوند مست
حالا متوجه شدم. او ناقه ناز «نازي» است. بله! او از قلب اروپا یعنی از سرزمین هیتلر آمده. واقعا خندهدار است. نه! ببخشيد گريهدار است.
ما همین یکی را کم داشتیم که رسید. آن هم از آخرین مدلش؟ طفلک شترهای خودمان با آن همه مقاومت کویری و توانمندی چه گناهی کردهاند که باید پس زده شوند وبیکار بمانند! و شترهای اروپایی از قلب سرما جایگزینشان گردند؟
اي واي! حالا نه تنها شرمنده کشاورز هموطن هستيم كه چای و برنج و پرتقال و... روی دستتش باد کرده، بايد بگوييم شتربان عزيز وا خجلتا! شترت روی دستت مانده و بايد قشویش کنی دوا درمان و نفقهاش را بدهی. و او هیچ باری جا به جا نکند!
ولی این را بگویم که هر روز به لیست واردات ما اضافه میشود و ورود اقلام آن طرف آبي ما سر به فلك رسیده و امروز و فرداست که خداي ناكرده زوج و زوجه هم وارد شود. و البته این لطفی است برای مجردان وطني! چرا؟ كه شايد بتوانند ازدواج را با تسهيلات بهتر و قيمت ارزانتري بخرند! و از زير بار تشريفات گزاف سنتي يا پست مدرن در بروند! اما از طرفی: اينها، نه هویتی، نه ارزشی و نه فرهنگی... كاملا غريبهاند. خلاصه كلام: ما ماندهایم که چه کنیم با این اوضاع و احوال؟
این جاست که باید گفت شترجان قدمت روی چشم ولی ديگر ايست. يعني تمام. اميدواريم تو آخرین اکازیوني باشی كه به اقلام وارداتي پيوستي و انشاء الله چيز ديگري به ليست مربوطه اضافه نشود... پس جدا بیایید همگی دعا کنیم.
خداوندا توليدات ما را روزافزون و به توليدكنندگانمان توان و امكاناتي فراوان، دست قاچاق و قاچاقچيها و رانت و رشوهبگيران را كوتاه و واردات ما را مقطوع النسل بفرما.