کد خبر: ۱۵۵۰
تاریخ انتشار: ۲۲ تير ۱۳۹۷ - ۱۹:۰۱
پپ
صفحه نخست » گزارش


فاطمه اقوامی

شهر آماده و مهیا بود که بار دیگر در غرق سرور و شادی جشن دیگری شود... اهالی آرام و دل‌خوش در پی تدارک بودند که ناگهان ابرهای سیاه از هر سو به آسمان شهر هجوم آوردند... هوا تیره و تار بود... چشم چشم را نمی‌دید... انگار تمام روزنه‌های نور را کور کرده بودند... فضا پر بود از غبار... غباری که قصد فرو نشستن نداشت و هر لحظه دامنه‌اش گسترده‌تر می‌شد... روزها می‌گذشت و شهر در آتشی که شعله‌ور شده بود، می‌سوخت... کفتارهای گرسنه چشم طمع دوخته و در انتظار دندان تیز می‌کردند... گرگان شهر هم از سوراخ خود بیرون خزیده و هم‌نوا با کفتار، زوزه سر داده بودند... کم‌کم تاب و توان شهر داشت از کف می‌رفت که پیر جمع چراغی برافروخت و راه را روشن ساخت...خیلی زودتر از آنچه در تصور می‌آمد بساط خیمه‌شب‌بازانی که با سناریوی تکراری نمایشی را آغاز کرده بودند، برچیده شد و بار دیگر نسیم آرامش و دوستی وزیدن گرفت... غبارها فرو نشست، زمستان رفت و روسیاهی‌ها به ذغال ماند... درخت8 ماهه مقاومت اهالی در روزهای ابتدایی فصل سرما به بار نشست و میوه داد... درست در روز 9 دیماه سال 1388... روزی که تا ابد در یادها و خاطره‌ها می‌ماند...

در هشتمین سالگرد یوم‌الله «9 دی‌« نگاهی داریم به روزهای پر جوش و خروش سرزمین‌مان... روزهایی که باید بارها و بارها مورد کنکاش و بازخوانی قرار بگیرد تا مبادا گرد فراموشی و تحریف بر چهره‌اش بنشیند.... و این باز زاویه‌ای حوادث آن‌ روزها را بازخوانی می‌کنیم.

دعوای دو کاندیدا یا پرو‌ژه براندازی؟!

زمان زیادی از آن روزهای پرالتهاب نگذشته و حتما خیلی از ما حوادث و رویدادهایش را به خاطر داریم و یادمان می‌آید که عده‌ای چگونه یار دشمن شدند و در زمین او بازی کردند. همه چیز به ظاهر از انتخابات شروع شد. حتی خیلی ها این روزها سعی دارند حوادث سال 88 را به حد دعوای دو رقیب انتخاباتی تقلیل دهند و در همین سطح قائله ختم کنند اما شواهد و قرائن روایت دیگری دارد و باور چنین چیزی ساده‌لوحانه به نظر می‌رسد. نگاهی به شعارهای تظاهرات پس از انتخابات به خوبی این قضیه را روشن می‌سازد که اصلا سخنی از رقیب و عملکرد وی درمیان نیست بلکه در عوض اصلی‌ترین مبانی حکومت زیر سؤال می‌رود. شعارهای «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه» و... و حمله به مراکز بسیج و بسیجیان همه حکایت از آن دارد که هدف واقعی حملات اصل و کلیت نظام بود. از سوی دیگر مستندات بسیاری نشان از آن دارد که این غائله از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی شده و تقسیم کاری دقیق صورت گرفته بود.

یک انتخابات متفاوت:

انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری با دیگر دوره‌ها تفاوت‌های اساسی داشت:

1. انتخاب رنگ انتخاباتی: در این دوره بود برای اولین بار از رنگی خاص برای تبلیغات بهره گرفته شد. شاید خیلی‌ها بگویند این صرفا یک تاکتیک انتخاباتی است و ربطی به ماجرای فتنه ندارد اما نگاهی به محتوای مطرح شده در جلسه 17/4/78 حزب مشارکت این مطلب را رد می‌کند. در آن جلسه «سعید حجاریان» از نظریه «جین شارپ» و اجرای آن در ایران سخن می‌گوید. البته حرف‌های او به براندازی ماهوی یا بنیان‌کن نظری ندارد اما کسانی مثل تاج‌زاده در آن جلسه مسائل تندتری را مطرح و به چهار انقلاب رنگی دنیا اشاره می‌کند.

2. تجمع‌های شبانه انتخاباتی: این قضیه هم ماجرای جدید بود. پایکوبی و رقص و آواز جوانان همراه با سر دادن شعارهای انتخاباتی در سطح شهر که بعضا از شب تا صبح ادامه داشت، نشان از آن داشت که خبری در راه است که بعدها معلوم شد همه این‌ تجمعات با هداف خاص و برای سازماندهی نیروها صورت گرفته است.

3. القای تقلب: از ماه‌ها قبل از انتخابات زمزمه‌های تقلب و القای این تفکر مسموم از سوی اتاق فکر ستادهای میرحسین موسوی و مهدی کروبی در جامعه هواداران این دو نامزد نشر پیدا کرد و توسط برخی از افراد نزدیک به این طیف که بعضا از مسئولین دولتی هم بودند، دامن زده شد. در این راستا حتی کمیته صیانت از آرا تشکیل شد تا وجه نظارتی شورای نگهبان زیر سؤال رود و ادامه مسیر هموارتر شود. با این اقدامات و تکرار مکرر آن این ذهنیت در هواداران شکل گرفت که اگر نامزدشان رای نیاورد حتما تقلبی صورت گرفته است و این فکر و اندیشه را در شعارهایی چون «اگه تقلب بشه، ایران قیامت میشه»، «اگه تقلب نشه، موسوی برنده میشه» در روزهای قبل از انتخابات بروز دادند. پرده آخر این القائات موضع‌گیری عفت مرعشی پای صندوق رأی بود که اعلام کرد اگر موسوی برنده نشد، به خیابان‌ها بریزید!

4. اعلام پیروزی زودهنگام: اما ویژگی‌های منحصر به فرد دیگر این انتخابات القای پیروزی به هواداران بود. از چندین روز قبل اعضای ستاد موسوی در بین هواداران این مسأله را جا انداختند که کسی جز موسوی پیروز این میدان رقابت نمی‌تواند باشد و با این ترفند آمادگی روانی برای تظاهرات خیابانی بعد از انتخابات را در بین افراد ایجاد کردند. این قضیه تا جایی پیش رفت که میرحسین موسوی قبل از پایان ساعت رأی‌گیری در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت و خود را پیروزی قطعی انتخابات با اختلاف آرا اعلام کرد و از هوادارانش خواست برای جشن پیروزی آماده شوند!

تمام این اقدامات در واقع قطعه‌ای از پازل پرو‌ژه‌ای بزرگ برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بود. پرو‌‌ژه‌ای که شاید در آن زمان باور نمی‌شد ولی حالا بعد از گذشت چند سال از فرو نشستن غبار فتنه و با مدارک مستدلی که به دست آمده قابل کتمان نیست. حالا برخی افراد برای تقلیل گناه سردمداران فتنه دست به توجیه زده و عنوان می‌دارند آن‌ها از این قضایا بی‌اطلاع بودند و ناآگاهانه در زمین دشمن بازی کردند اما برای رد این ادعا هم مدارک کم نیست که مصاحبه یک روز قبل میرحسین موسوی با هفته‌نامه «تایمز» درست یک روز قبل از انتخابات یکی از آن‌هاست. او در این مصاحبه به صورت ناشیانه طرح را لو می‌دهد و در جواب سؤال خبرنگار که از وي مي‌پرسد «اگر شما پيروز انتخابات شويد براي اجراي ديدگاه‌هايتان، با توجه به اختيارات رهبري در نظام جمهوري اسلامی ايران چگونه عمل خواهيد كرد؟» می‌گوید: «تجمعات خیابانی چشم‌گیر هفته‌های گذشته احتمالا ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبر مبنی بر عقب‌نشینی نسبت به افکار عمومی صورت خواهد گرفت.» همین یک جمله کافی است تا از ماهیت اصلی افکار او و طیف همراهش آگاه شویم ولی برای بستن راه هر گونه توجیه خوب است جمله دیگر از این مصاحبه را هم بخوانیم آنجا که خبرنگار تایم از موسوي مي‌پرسد:«اگر شما در انتخابات شكست بخوريد به اين جواناني كه در خيابان‌ها رقص‌كنان و شادند چه خواهيد گفت؟! اصلا به همه طرفدارانتان چه خواهيد گفت؟!» و او جواب می‌دهد: « پیام من قبلا به آن‌ها رسیده است. تغییر از مدتی قبل آغاز شده و تنها بخشی از آن به پیروزی در انتخابات مربوط می‌شود و بخش های دیگر ادامه خواهد یافت و هیچ عقب گردی وجود نخواهد داشت.»

شکست در تکرار یک تجربه رنگی:

نگاه به اغتشاشات و آشوب‌های پس از انتخابات سال 88 از یک سناریوی تکراری پرده برمی‌دارد. پروژه‌ای به نام «انقلاب مخملی یا رنگی» که این بار ناکام ماند. از سال‌ها پیش بنیادها و موسسات مختلفی توسط سرویس‌های جاسوسی و نهادهای حکومتی کشورهای غربی به ویژه آمریکا شکل گرفت که یکی از اقدامات آن‌ها اجرای پروژه کودتای مخملی یعنی یک نوع دگرگونی سیاسی بدون خونریزی است. یکی از این بنیادها و موسسات، بنیاد سوروس (OSI) یا جامعه باز است که ردپایش در ایران و در فتنه 88 هم به چشم می‌خورد. شواهد بسيار زيادي درباره برنامه‌ريزي و تلاش چندين ساله بنياد سوروس در ايران براي اجراي پروژه انقلاب مخملين وجود دارد كه از آن جمله اذعان شخص «جرج سوروس» براي برنامه‌ريزي اين پروژه‎هاست تا آنجا كه برخي محققان غربي نيز همچون «تيري مي سان» در مقاله‌اي با عنوان «شكست انقلاب رنگي در ایران» و نيز «ديويد آيك» در مقاله‌اي تحت عنوان «آناتومي انقلاب رنگ » به بررسي نقش سوروس در اين پروژه پرداخته‌اند. از طرف دیگر همراهي و راهنمايي «جين شارپ» آمریکایی ـ از نظریه‌پردازان اصلی انقلاب‌های مخملی ـ با اغتشاشگران، نشان از دست داشتن این بنیاد در ناآرامی‌های بعد از انتخابات حکایت دارد. در ضمن در سال‌های قبل از انتخابات دهم، کتاب «دیکتاتوری تا دموکراسی»جین شارپ که در آن 198 روش براندازی آموزش داده شده است در ایران ترجمه شد و منبع اندیشه و گفتار بسیاری از اعضای اتاق فکر فتنه 88 قرار گرفت.

بنیاد سوروس در دوران رقابت انتخابات پارلمانی نوامبر 2003 در گرجستان مسئولیت پشتیبانی از انقلاب مخملی این کشور معروف به «گل رز» را عهده‌دار شد. اوکراین هدف بعدی اجرای چنین طرحی بود و در سال 2004 انقلابی موسوم به انقلاب نارنجی در این کشور با کمک تبلیغات رسانه‌های آمریکایی و اروپایی شکل گرفت. انقلاب لاله‌ای قرقیزستان نیز در سال 2005 پروژه دیگر در این زمینه بود. تمام این انقلاب‌های مخملی ویژگی‌های مشترکی دارند که برخی از آن‌ها عبارتند از:

1.سر دادن شعار دموكراسي‌خواهي و آزادي‌خواهي به سبك ليبراليسم

2. متهم ساختن حکومت به فساد مالي، فساد سياسي و ناكارآمدي توسط مخالفين

3. سياه‌نمايي اوضاع كشور در حوزه‌هاي گوناگون از سوي مخالفين.

4. استفاده مخالفین از انتخابات برای تغییرات گسترده به عنوان بهترین فرصت

5. ساماندهی هواداران برای پیروزی و منسجم ساختن آن‌ها با یک رنگ خاص

6. برخورداري مخالفين از حمايت‌هاي مالي، سياسي و تبليغاتي غرب

7. متهم كردن حكومت به تقلب گسترده در انتخابات و اعتراض به نتيجه آن از سوي مخالفين و خود را پيروز انتخابات اعلام كردن.

8. فراخوان مخالفان به مبارزه منفي و نافرماني مدني به صورت مسالمت‌آميز با هدف ابطال انتخابات.

9. دست گيري قدرت سياسي با پشتوانه اعتراضات مردمي و انجام تغييرات گسترده در تمامي حوزه‌ها.

نگاه به این عوامل و مقایسه آن با شرایط و وقایع بعد از انتخابات دهم کاملا گویای نقشه و برنامه کامل قدرت‌های خارجی با هم‌دستی عوامل داخلی خود برای پیشبرد پر‌وژه انقلاب مخملی دیگری در ایران است که با کمک رهنمودهای رهبری و بصیرت عامه مردم ناکام ماند.

اعترافات یک جاسوس:

در این رابطه خواندن بخش‌هایی از اعترافات یکی از جاسوس‌های بازداشت شده در ماجرای فتنه 88 که در متن کیفرخواست متهمان فتنه آمده، خالی از لطف نیست:

ـ «در سفری که به اسرائیل داشتم با مؤسسه‏‌ای به‏ نام مِمری آشنا شدم که متعلق به کشور آمریکاست ولی در اسرائیل مستقر می‌‏باشد و کارش در زمینه مطالعات رسانه‏‌ای خاورمیانه است... این مؤسسه پروژه‏‌ای را دنبال می‌‏کند که هدف آن حمایت از اصلاح‏‌طلبان دنیای اسلام از جمله ایران است. مسئول این پروژه یکی از افسران قدیمی اطلاعات ارتش اسرائیل است که من با او دیداری داشتم. او در این دیدار به من گفت: هدف ما این است که تفکراتی مانند تفکرات عبدالکریم سروش را در ایران پرورش و ترویج دهیم.»

ـ «یکی دیگر از مؤسسات فعال در حوزه ایران مؤسسه هلندی «هیووس» است که من ملاقات‏‌هایی هم با مسئولین این مؤسسه داشتم. این مؤسسه ارتباط خوبی با مؤسسات وNGOهای داخل ایران دارد و حتی مبلغ 10 میلیون یورو در پایان ریاست جمهوری خاتمی در ایران هزینه کرده که بیشتر آن به جنبش زنان داده شده است.»

ـ او به در پاسخ به این سؤال که آمریکا از چه مدل براندازی در ایران استفاده کرده، می‌گوید:«این مدل مبتنی بر انتخابات است و زمان آغاز آن حداقل2 سال قبل از برگزاری یک انتخابات شروع می‌‏شود. آن‌ها ابتدا شروع به برنامه‌ریزی کرده و نامزد مورد نظر خودشان را انتخاب می‌کنند... پس از تعیین نامزد مورد نظر به‏ شدت روی او سرمایه‌گذاری اجتماعی می‌‏کنند. به این صورت که افراد طرفدار آن نامزد به آموزش مردم به‏ صورت شبکه‏‌ای ـ مدل تجاری، گلدکوئیستی ـ می‌‏پردازند که روش ثابت برای یارگیری در کمپین‏‌هاست. بعد از این مرحله سمبل و نماد گرافیکی و رنگی برای این نامزد انتخاب می‌‏کنند و شروع به آماده‌سازی افکار عمومی جهت رأی دادن به نامزدشان می‌‏کنند.

از طرف دیگر قبل از انتخابات خودشان را آماده می‌‏کنند تا اگر انتخابات را واگذار کردند، شروع به تشکیک در انتخابات کنند و اعلام نمایند که تقلب صورت گرفته است و اصل مشروعیت حاکمیت را زیر سؤال می‌‏برند و شروع به اعتصاب می‌‏کنند و در ‌‌نهایت انتخابات را ابطال کرده و یا مجدد با نظارت ناظران خارجی انتخابات را برگزار می‌‏کنند که در ‌‌نهایت نامزد مورد نظرشان پیروز می‌‏شود. این فرایند در کشورهای گرجستان، صربستان، اوکراین و کرواسی انجام شده و به نتیجه هم رسیده است. نکته قابل توجه اینکه‌‌ همان متون آموزشی که در صربستان مورد استفاده قرار گرفته به فارسی ترجمه شده و با تغییرات کمی در ایران مورد استفاده قرارگرفته است.»

ـ «کودتای مخملی ایران خیلی شبیه انقلاب مخملی صربستان است، درآن کشور گروهی به‏ نام اُوتْ پُور «OUT POR» که گروهی دانشجو بودند ابتدا شروع به عضوگیری کردند که شباهت زیادی به موج سبز در ایران داشت.»

ـ «فیلم آموزش کودتای مخملی صربستان که به فارسی ترجمه گردیده توسط فردی به‏ نام نادر صدیقی ویراستاری و با صدای وی روایت شده است. این فرد کسی است که اولین بار آقای کیان تاج‏بخش را به آقایان حجّاریان و تاج‏زاده معرفی می‌‏نماید.»

این جاسوس بازداشت شده معتقد است براندازی نرم یا‌‌ همان کودتای مخملی دارای سه بازوی فکری، رسانه‌ای و اجرایی است و تصریح می‌‏کند: «هرکدام ازبازوهای کودتای مخملی با تعدادی از مؤسسات و بنیادهای آمریکایی ارتباط دارند و در واقع نوعی تقسیم کار صورت پذیرفته است.»

ـ «در مثلث براندازی (بازوی فکری، بازوی رسانه‏‌ای و بازوی اجرایی) هرکدام از مؤسسات آمریکایی فعالیت خاصی را انجام می‌‏دهند که در ایران نیز یک سری افراد با آن‌ها همکاری دارند. مهم‌ترین آن‌ها مؤسسه‏‌ای است به‏ نام «هوفر» است. این مؤسسه پروژه‏‌ای به‏ نام «دموکراسی در ایران» را در دستور کار قرار داده که زیر نظر سه عنصر امنیتی به‏ نام‏های «عباس میلانی»، «لِری دایمِند» و «مایکل مک فور» اداره می‌‏شود.

در داخل ایران نیز افرادی که به حزب کارگزاران سازندگی نزدیک هستند، با این مؤسسه همکاری دارند. به‏ طور نمونه «عطریانفر« در هر مجله یا روزنامه‏‌ای که کار می‌‏کند، با عباس میلانی تحت پوشش یک تاریخ‏‌نگار مصاحبه می‌‏کند. اهمیت عباس میلانی برای «سیا» از رضا پهلوی هم بیشتر است زیرا او با اصلاح‏‌طلبان رابطه خوبی دارد.»

دست‌های پشت پرده:

در کنار این شواهد و مستندات که از طراحی یک پروژه بزرگ براندازی توسط کشورهای غربی به ویژه آمریکا در فتنه 88 پرده برمی‌دارد، گفتارها و اقدامات مسئولین آمریکایی و اروپایی در زمان فتنه نیز مهر تأیید دیگری بر این قضیه می‌زند.

ـ «جان بولتون» نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل: دو سال قبل از فتنه 88، روزنامه «دیلی تلگراف لندن» به نقل از جان بولتون نوشت: « اكنون شاهد تلاش‌هاي آمريكا در تهران براي دامن زدن به يك انقلاب رنگي هدايت‌شده از سوي سازمان سيا هستيم.» او در زمان فتنه 88 نیز گفته بود: «دولت آمريکا از بيرون ايران هر حمايتي از دستش بر مي‌آمد از معترضان(جريان فتنه) کرد. همه ايرانياني که در تلاش براي شنيده شدن صدايتان و دفاع از آزادي‌هاي بنيادي و حقوق بشر هستيد، بدانيد تنها نيستيد. ايالات متحده آمريکا و جامعه جهاني پشتيبان شماست.»
ـ هیلاری کلینتون وزير امور خارجه آمريکا: او در زمان فتنه 88 طی سخنانی گفته بود: « آمريکا علاوه بر اظهارات علني، اقدامات پنهاني فراواني براي حمايت از سبزها در ايران انجام داده که نميتواند آنها را بازگو کند.»

ـ باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا: او نیز در اظهارنظری در رابطه با فتنه 88 گفت: « ايراني‌ها بايد شجاعت لازم براي آزادي بيان را داشته باشند و به اعتراضات خود ادامه دهند. همچنين او در مقطعي ميرحسين موسوي را نماد غربگرايي در ايران خواند و بارها برخورد نظام با آشوبگران را تقبيح کرد.
ـ بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم غاصب صهيونيستي: او در سخنانی رفتارهاي ميرحسين موسوي را ستود و گفت: وي را سرمايه بزرگ خود در ايران ميداند. نتانياهو همچنين گفت: «اصلاح طلبان بزرگ ترين سرمايه اسرائيل در ايران هستند.»
ـ مايکل لدين از حاميان کودتاي مخملي و مشاور سابق شوراي امنيت ملي آمريکا و عضو برجسته موسسه «آمريکن اينترپرايز»: لدین در بحبوحه فتنه 88 ، در مصاحبه با راديو فردا گفت: «اگر از شما بپرسند اين جنبش - فتنه سبز- به چه زماني برمي گردد؟ احتمالاخواهيد گفت به يک سال پيش. اما من مي گويم ما از اواسط دهه ۱۹۸۰- دهه ۶۰ - با کساني از دفتر نخست وزيري ايران در ارتباط و تماس بوديم و موضوع مذاکره و رابطه را پيگيري مي کرديم.» در 21خرداد 88 نیز نيويورک تايمز مصاحبه‌ای از مايکل به چاپ رساند که در آن آمده بود: «فردا در ايران انتخابات نخواهد بود بلکه يک انقلاب رنگي کليد مي خورد.»

نوشدارو پس از مرگ سهراب

این مطالب تنها برگ کوچکی از ظلم و جنایاتی است که توسط نیروهای خارجی با همکاری عوامل داخلی‌اش در حق ملت ایران روا داشته شد. ظلمی که بعد از جمع شدن بساطش، رهبران داخلی آن چون سید محمد خاتمی، بهزاد نبوی، محمدعلی ابطحی، مصطفی تاج‏زاده و... لب به اعتراف گشودند و گفتند هیچ کدام تقلب را باور نداشتند! بلکه به قول موسوی خوئینی‌ها این القای تقلب را برای جرزنی نیاز داشته‌اند.

البته این اعتراف چون نوشدارویی بعد از مرگ سهراب است و دردی از جامعه‌ای که 8 ماه روزهای پر التهابی را تجربه کرده و هزینه‌های زیادی پرداخته کرده و خون جوانانش از هر دو طیف به زمین ریخته دوا نمی‌کند. فقط باید هشیار باشیم و با ثبت دقیق اتفاقات آن روزها نگذاریم تاریخ تکرار شود و به مانند ماجرای جنگ جمل، عده‌ای به ناحق علم خونخواهی را بلند کنند و در حالیکه دست‌های خودشان و نزدیکان‌شان در این آلوده به این ماجراست بخواهند در موضع فرد بی‌گناه بایستند و در باب مذمت فتنه حرفی بزنند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: