فاطمه اقوامی
در این زندگی ماشینی ما که هر لحظه فکر و ذهنمان باید مشغول چیزی باشد و کاری انجام دهیم، یک ساعت بودن بیکاری در مسیر برگشت به خانه آن هم با مترو غنیمت بزرگی است... با اینکه شلوغ است و پرهیاهو ولی عادتم شده حتما کتبی، مقالهای یا صوتی در نظر بگیرم و در این فرصت بخوانم یا گوش بدهم... آن روز هم حسابی غرق در دریای قلم یکی از نویسندگان بودم که بوی عطر تندی که یکدفعه در فضا پیچید حواسم را پرت کرد... که بلند کردم خیلی زود فهمیدم این بوی عطر تند متعلق به دختر جوانی است که تازه سوار مترو شده و مشغول صحبت کردن با تلفن همراهش است... تیپ و قیافهاش آنقدر عجیب و غریب بود که چند لحظه مات نگاهش کردم... تقریبا میتوانم بگویم چیزی بر سر نداشت... شلوار لی کوتاهش از چند جا پاره بود و یک کاپشن بسیار کوتاه با زیپ باز به تن داشت... از قیافه صورتش هم که هر آنچه بگویم کم گفتم و توصیفش غیر ممکن است... فقط همین قدر بگویم که از قیافه مظلوم دخترانهاش چیزی به چشم نمیآمد... با صدای بلندگوی مترو که اسم ایستگاه را اعلام میکرد به خودم آمدم و نگاهم را از صورت دختر جوان گرفتم و سری به اطراف چرخاندم... جالب اینجا بود که خیلیهای دیگر مثل من مبهوت قیافه او بودند... فکرم شدید مشغول شده بود... او داشت با تلفن همراهش بلند بلند صحبت میکرد:عزیزم، حیف شد نذاشتی اسمت رو رد کنم... گفتن پول خوبی میدن... یه هفته نمایشگاه است... دو روزه رفتم... ای بابا منم از ماشین و این چیزها سر درنمیارم... ما فقط با لباسای فرمی که بهمون دادن کنار ماشینا وامیستیم و ازشون رونمایی میکنیم و...
دیگه صدای دختر جوان را نشنیدم... حالم بهم ریخته بود... یعنی چی؟! باورم نمیشد... سریع در اینترنت و سایتهای خبری تلگرام جستجو کردم و دیدم ای دل غافل چه خبرها زیر پوست این شهرمان دارد میگذرد و ما ساده از کنارش میگذریم... دیدم عدهای در نمایشگاه خوردو تجارتی راه انداختهاند و حجب و حیای دختران جوان سرزمینم را در ویترینهای خوش آب و رنگ به بهانه رونمایی از ماشینهای مدرن به حراج گذاشتهاند! دلم میخواست تکتک به آن دختر و همه دخترکانی که به بهای اندکی بر سر زیبایی و روح زنانه خود معامله کردهاند... بگویم بازی در نقش یک کالای بیروح در صحنه تئاتر دنیای مدرن خیلی برای آن حقیر است... خودشان را دست کم نگیرند که لیاقت نقشهای بزرگ تری میتواند بر دوششان باشد... اما حیف که آن دختر مسحور این بازار هزار رنگ شده بود و چیزی نمیشنید...
به بهانه این اتفاق ناخوشایند که اخبارش را شنیده و دیدهایم نگاهی انداختیم به مسألهای مهم در دنیای زنانه؛ «استفاده ابزاری از زنان»... نگاه مهربانتان را همراهمان کنید.
بهای گوهر گرانقیمت در دنیای غرب و اسلام
حتما شما هم بارها مرثیههای بلندبالای بعضی افراد درباره ظلم به زنان در تاریخ را شنیدهاید... آنها که آه و فغان سر میدهند و شکایت میکنند از اینکه در قدیم هر چه ظلم بوده بر سر زنان نازل میشده... تازه اسلام که آمد وضع را بدتر کرد... اصلا موجودی به نام زن در این آیین جایی ندارد... و هزاران حرف دیگر از این قبیل که در چشم به هم زدنی پشت سر هم ردیف میکنند... آخرشم هم دعایی به جان دنیای غرب و مدرنیسم کرده و آن را مانند فرشته نجاتی توصیف میکنند که این موجودات ضعیف را از حضیض ذلت به اوج عزت رسانده است... خوب است قبل از اینکه سراغ هر بحث دیگری برویم نگاهی به این موضوع مهم داشته باشیم و ببینیم واقعا زن در این دو دنیا چه جایگاهی دارد؟
ـ زن ریحانه است
شاید یکی از لطیفترین تعبیرات از زن در دیدگاه اسلام همین جمله باشد. جملهای که از نوع نگرش این دین الهی نسبت به زن حکایت میکند. دین اسلام زن را چون گل ظریفی میداند که دارای لطافت روح و جسم است و نیاز به توجه دارد. در دیدگاه اسلام برخلاف خیلی از مکاتب و آیینهای تحریف شده زن و مرد در انسانیت با هم اشتراک دارند و هیچ تفاوتی بین این دو نیست. آنجا که قرآن میفرماید: «مَن عَمِل صالحاً مِن ذَکرٍ أو إنثی ...» از همین معنا صحبت میکند و هیچ فرقی بین زن و مرد نگذاشته است. البته اسلام هیچ وقت این تساوی را با مسأله تشابه خلط نکرده و برای هر کدام از این دو جنس وظایف و مأموریتهای مختلفی در نظر گرفته است. زن را مأمور رسیدگی به امور خانه کرده و مسئولیت خطیر گرم نگه داشتن محیط خانواده و تربیت فرزندان و پرورش نسل آینده یک جامعه را بر دوش او گذاشته است و البته هیچ گاه با حضور اجتماعی زنان هم مخالفتی نداشته و حتی در موقع لزوم آن را واجب میداند. اگر تازه دو قرنی میشود که زنان در کشورهای مختلف از حق انتخاب برخوردار شدهاند، اسلام قرنها قبل برای زنان حقوقی هم چون حضور در مسأله مهم بیعت را قرار داده است.. اگر در حال حاضر غربیها مدعی هستند که تلاشهای آنان حق تحصیل را برای زنان به ارمغان آورده، خیلی قبلتر در آموزههای اسلامی به این نکته توجه شده و حتی آن را تکلیفی برای زنان و مردان در نظر گرفته است آجا که پیامبر اکرم میفرماید: «طَلَب العلمُ فریضهٌ علی مُسلم و مُسلِمَه»
ـ زن به منزله یک کالا
در زمانهای گذشته یعنی دوره قدرتمندی تمدنهایی چون روم و یونان باستان زنان در وضعیت نامطلوبی به سر میبردند. در آن دوران زن مظهر و سمبل شیطان و به عنوان ارضاکننده شهوات به شمار میرفت. آنها حق رأی نداشتند و جزو اشیا محسوب میشدند و پس از مرگ صاحبش به عنوان اشیاء به ارث برده میشد. تا آنکه کمکم انواع و اقسام جنبشها پایش به دنیای غرب باز شد. زنان هم از این قافله عقب نماندند و دست به کار شدند تا حقوق پایمال شده خود را بستانند. انواع تغییرات انجام و دنیای غرب به ظاهر دچار تحول شد. اما مبانی فکری آن راه را برای انواع ظلمها باز گذاشت. انواع حقوق زنان در ظاهر به رسمیت شناخته شد و زنان در مجامع اجتماعی و عمومی دارای مقام و جایگاه شدند اما در پشت پرده این چهره زیبای دنیای مدرن در غرب ظلمهایی به مراتب بدتر بر زنان تحمیل میشود.
اومانیسم تفکری غالب در دنیای غرب است. یعنی در آنجا آنچه مهم در نظر گرفته میشود انسان و علایق و خواستههای اوست و در خیلی از مواقع برای این خواستهها هم حدی و مرزی قائل نیستند و حکومتهای لیبرالی شکل میگیرند. حالا در این دنیا عمده نگاهی که به زن میشود، نگاهی غریزی و جنسی است. یعنی موجودی که با توجه به زیبایی و لطافت جسم و روحش میتواند امیال نفسانی مردان را پاسخ دهد و با حضور در انواع فیلمهای سینمایی و تبلیغات تلویزیونی سود بیشتری برای سرمایهداران فراهم آورد. در کل باید گفت زن در غرب در حد یک کالا که اتفاقا تجارتی پرسود هم به دنبال دارد، تنزل داده میشود. این قضیه در سخنانی از رهبر معظم انقلاب به خوبی بیان شده است: «اساس فرهنگ غرب این است كه زن را به عنوان یك كالا، به عنوان یك وسیله تمتع برای مرد در جامعه عرضه بكند. (21/4/91) فقط نگاهی گذرا به وضعیت اسفناک پنهان زنها در این جوامع این قضیه را به درستی روشن میکند. این روزها در جوامع غربی تجارتی کثیف شکل گرفته که کالای مورد معامله آن زنان و کودکان هستند. تجارتی به نام بردهداری جنسی. تجارتی که گردش مالی آن در سرتاسر جهان به حدود 25 میلیارد یورو میرسد. طبق آمار اتحادیه اروپا تعداد زنان قربانی بردگی جنسی در این قاره به سالانه 500000 نفر افزایش یافته و بالغ بر 10 میلیارد دلار را به جیب تاجر ان سرازیر کرده است. تحقیقات سازمانهای رسمی در آمریکا نیز نشان نمیدهد که هر سال بیش از 100 هزار دختر زیر سن قانونی برای بردگی جنسی در آمریکا تجارت میشوند و درآمد 186 میلیارد دلاری نصیب تاجران این تجارت کثیف میشود.
همین چند نمونه کوچک را اگر در کنار انواع فیلمهای هالیوودی بگذاریم که در آن شخصیت انسانی زن به صورت کلی نادیده گرفته میشود و فقط اندام زن است که به چشم میآید، متوجه خواهیم شد زن در تفکر دنیای غرب یک کالاست نه چیز بیشتر. درست است که به ظاهر حقوق فراوانی به او دادهاند و انواع و اقسام کنوانسیونها را برای رعایت حقوق او به راه انداختهاند اما در آن تفکر و نگاه اصلی تفاوتی ایجاد نشده و بردگی جنسی با روشهای به روزتر در آن دنیا در جریان است.
بلایی خانمان سوز به نام فمینیسم
فمینیسم به معنای کنونی واژهای نوین است اما اعتراض به وضعیت نامطلوب زنان و ظلمهایی که در حق او میشود قدمتی به اندازه تاریخ دارد. در دهه 1840 کمکم موجهای اعتراضی برای دفاع از حقوق زنان در آمریکا شکل گرفت. این جنبشها که به نام فمینیسم مشهور شد گرچه در ظاهر در غرب پیامدهای مثبتی برای زنان به همراه داشت اما اگر دقیقتر به آن نگاه کنیم درمییابیم آثار منفی آن به مراتب بیشتر بوده است. وضعیت نامطلوب و فرودست زنان که نمونه رایج آن استثمار جنسی و نگاه ابزاری به این جنس بود به روشهای مدرنتر و شاید هم بدتر ادامه پیدا کرد. مواضع انحرافی و افراطی فمینیستها در کنار عوامل برای جوامع مختلف به خصوص غرب انحطاط اخلاقی را به ارمغان آورد. بنیان خانواده کمکم سست و مشکلات عدیده روحی و عاطفی در کودکان و نوجوانان نمودار شد و پدیدههایی چون همجنسگرایی از دل آن سر برآورد.
اولین اقدام فمینیسم دستکاری فطرت زنان بود. در طول تاریخ زنان نقش همسری و مادری خود را پذیرفته و به حکم عقل به این باور رسیده بودند که تفاوتهای جنسیتی با مردان دارند و انجام برخی کارها قدرت و روحیهای مردانه میطلبد. اما فمینیسم با تعمیم دادن ظلمهایی که بر برخی زنان اعمال میشد به کل جامعه زنان در جهان، توانست به زنان القا کند همه چیز زیر سر مردان است و آنها هستند که با قدرت بدنی بیشتر مانع رشد زنان شدهاند. وقتی حس ناتوانی و عقبماندگی در وجود زنان ریشه دواند، آنها با تمام قوا به میدان آمدند تا حقشان را پس بگیرند و در میان حتی از فرزند و خانه و خانواده خود گذشتند تا خود و تواناییهایشان را اثبات کنند. آنان به این باور رسیدند که باید در همه کاری همپای مردان باشند و به اصطلاح کم نیاورند. به همین خاطر توجه زنان معطوف به خودشان شد. چیزی که دنیای لیبرالیسم برای حیاتش به آن نیاز داشت.
خلاصه آن شد که زنان از خانههای خود بیرون آمدند تا بتوانند در میدان رقابت بازار کار خودشان را به اثبات برسانند. به گفته «فیلیس اشلفلی» ـ پژوهشگر مسائل خانواده در آمریکا ـ در کتاب «چه کسی خانواده آمریکایی را کشت؟» اصلیترین هدف جنبش آزادسازی زنان، بیرون آوردن همه زنان متأهل از خانه و وارد کردن آنها به نیروی کار است. دیدگاه فمنیستها این است که مراقبت از فرزندان، حتی فرزندان خود، کاری تحقیرآمیز برای یک زن تحصیل کرده است.
با رواج چنین تفکراتی بنیان خانواده سست و رابطه جنسی از حالت ارضای سالم غریزه جنسی در یک چهارچوب مشخص به یک رابطه غریزی محض با هدف لذتجویی تبدیل شد. حس تنوعطلبی انسان هم در کنار این تغییر قرار گرفت و باعث شد زنان کمکم به کالایی لازم و ضروری برای پاسخ به اشتهای سیریناپذیر بشر در غریزه جنسی به حساب آیند و روشهای جدید بردگی جنسی و استفاده ابزاری از زن سربرآورد.
از سوی دیگر کسب ثروت و قدرت که رکنی اساسی در تفکرات لیبرالیستی دنیای مدرن غرب محسوب میشود با ورود زنان به بازار کار در اثر جنبشهای فمینیستی خیلی زود دریافت میتواند از این نیروی کار ارزان نهایت بهره ببرد. میتواند از جاذبههای جسمی و جنسی زن در تبلیغات خود استفاده کرده و سود بیشتری به چنگ آورد و این دقیقا سرآغازشکلگیری یک ظلم بزرگ سازمان یافته شیک در حق زنان بود.
شروع یک مسیر انحرافی:
متأسفانه در عصر مدرنیته زن به یکی از مؤلفههای اصلی کسب سود و منافع مالی تبدیل شده است. جنس زن و جذابیتهای آن از اصلیترین عوامل قرار گرفتن زن به عنوان جزو لاینفک تبلیغات اقتصادی است. دقیقا به همین دلیل کسی چون «ادوارد برنایز» خواهرزاده زیگموند فروید زمانی که وارد عرصه روابط عمومی و تبلیغات شد از زنان به عنوان ابزاری برای تبلیغات استفاده کرد و جزو اولین کسانی بود که در این مسیر انحرافی گام برداشتند. مشاهدات تاریخی حکایت از آن دارد که در سال 1581 میلادی، زنان حتی در آمریکا هم سیگار نمیکشیدند و این مسأله از نظر افکار عمومی مطرود بود اما «ادوارد برنایز» از القای این حس که سیگار نشانه مردانگی و برتری بهره برد و زنان را به ورطه استفاده از سیگار کشاند و خیلی زود سر و کله زنان در تبلیغات سیگار پیدا شد.
ارمغان شوم برای جامعه زنان
نگاه ابزاری به زن برای به دست آوردن سود بیشتر خیلی زود به یک رکن فرهنگی دنیای غرب تبدیل شد و هر روز شاهد استفاده ابزاری بیشتر از جذابیتهای جنسی زنان در عرصه فیلمها و بعد هم تبلیغات هستیم. کمکم عکس زنان بر بیلبوردهای تبلیغاتی شهری در کنار انواع کالا نقش بست و یک بردگی مدرن شکل گرفت. این مسأله در کشورهای لیبرال که تمام هم و غمشان رشد اقتصادی و افزایش سرمایه است و تفکرات غلطی چون اومانیست و سکولاریسم پایه فکریشان را تشکیل میدهد، زیاد دور از تصور نبود اما رسوخ و نفوذ چنین بردگی مدرنی به ایران با آن فرهنگ عظیم و مبانی فکری اسلامی جای نگرانی بسیار دارد.
این پدیده شوم از دوران پهلوی پایش به میهن عزیزمان باز شد و آگهیهای تبلیغاتی بسیاری با حضور زنان در مجلات به چاپ رسید و در تلویزیون به نمایش درآمد. با پیروزی انقلاب بساط این تفکر غلط هم مثل بسیاری از موارد دیگر برچیده شد اما متأسفانه باز چند سالی است که شاهد این فرهنگ منحوس در فضای اقتصادی کشورمان هستیم. در ابتدا این مسأله در حد تبلیغ یک مایع ظرفشویی و روغن مایع بود که با توجه به همگام بودن این تبلیغات با فضای کاری بانوان در منزل چندان غیر طبیعی به نظر نمیرسید. ولی حالا کار به استفاده ابزاری از زنان در تبلیغ کالاهایی کشیده شده که هیچ سنخیتی با روح زنانه ندارند آن هم نه با شیوهای متعارف بلکه در پوششی خارج از عرف و شئونات اسلامی و با رنگ و لعابی کاملا غربی. این روزها در گشت و گذار در شهر یا سر زدن به کیوسکهای روزنامه فروشی انواع و اقسام چهرههای نقاشی شده زنانی را میبینیم که به بهانه تبلیغ کالا یا فروش بیشتر یک نسخه مجله بر روی بیلبوردهای تبلیغی درون شهری یا جلد مجلههای زرد به تصویر کشیده شدهاند.
و حالا در جدیدترین مدل این ماجرا چندی پیش شاهد حضور ابزاری ـ تبلیغی زنان در نمایشگاه خودرو بودیم. دخترکان جوانی که مثل یک تابلوی تبلیغاتی خوش آب و رنگ در کنار خودروها قرار گرفته بودند تا از جذابیت جنسی آنها در راه کسب سود بیشتر سوءاستفاده شود. تأسفبارتر آنکه با مراجعه به گزارشهای مختلف معلوم شد هیچ رابطه کاری میان این دخترکان تبلیغاتی با شرکتهای خودروسازی نیست و حتی آنها از ارائه سادهترین اطلاعات درباره مشخصات خودرو درمیماندند و این یعنی حضورشان شأنی بیشتر از یک کالا ندارد، کالایی پر جاذبه که میتواند به فروش کالایی دیگر کمک کند.
مطمئنا این راه و مسیر به همین جا ختم نمیشود و هر روز شیوه جدیدی از این بردهداری مدرن از سمت دنیای غرب برایمان صادر میشود. همانطور که قبلا دیدن چهره بزک شده زنان در سطح شهر به پوسترهای سینمایی محدود میشد، آن هم پوسترهایی که رنگ و بوی اسلامی داشت اما حالا این پوسترها رنگ عوض کردند و تصویر بازیگران زن با کپی از نسخههای هالیوودی، بسیاری از چهارچوبها را زیر پا گذاشته و به راحتی بر سر در سینماها و بیلبوردهای شهری نقش میبندند و تازه به همین هم بسنده نمیشود و در تبلیغات انواع کالاها این سلبریتیها نقش ابزاری خود را به خوبی ایفا میکنند. و البته دایره بهرهبرداری از جاذبههای جنسی زنان محدود به این قشر نمیشود و زنان بسیاری در گرداب این تجارت پر زیان گیر کردهاند.
قانونی که دیده و اجرا نمیشود
شاید در اولین قدم شناسایی مقصر این اتفاق شوم، بخواهیم یقه قانون را بگیریم و نبود مواد قانونی را به عنوان یکی از علل اصلی رواج چنین سنت غلطی بدانیم اما با اندکی تحقیق خیلی زود ناامید خواهیم شد چرا که اصول و قوانین مختلفی در این زمینه در قانون و مقررات آگهیهای بازرگانی تدوین شده است. در فصل دهم قانون تبلیغات کشوری درباره حضور بانوان در تبلیغات آورده شده است:
اصل 56 - زن در نظام مقدس اسلامی از موقعیت ویژهای برخوردار اسـت و قوانین و احکام مقدس اسلام برای زن جایگاه رفیعی را قائل است، لـذا استفاده از حضور خانمها در آگهیهای رادیو تلویزیـونی مسـتلزم اعمـال دقتهای خاصی میباشد و باید جایگاه زن مسلمان و شئون او مـد نظـر باشد.
اصل57ـ حضور خانمها و دختر خانمها در آگهیهای رادیو تلویزیونی در صورت اقتضاء موضوع مورد آگهی بدون آرایش و بـا رعایت کامل حجاب اسلامی امکانپذیر است.
اصل 58 ـ حضور خانمها در آگهیهایی که وضعیت کالا و مصارف آن با نقش خانمها بستگی نداشته باشد مجاز نیست.
اصل 59 ـ آگهیهای رادیو تلویزیونی نباید تداعیکننده این امر باشد کـه اشتغال و تلاش زن ایرانی محدود به امور منزل اسـت و در عرصـههای علمی و فرهنگی حضور ندارد و بهطور کلی زن مسلمان ایرانی نباید تحقیر شود.
اصل 60 ـ آگهی نباید تداعیکننده ترجیح بین جنس مذکر و مونث باشد.
اصل 61 ـ در آگهیهایی که در آن خانواده حضور دارند نباید نقش یکی از اعضاء اعم از زن شوهر و فرزندان دختر یا پسر تحقیر شود.
اصل 62 ـ آگهیها نباید تداعیکننده این فکر باشد کـه زنها از مردها ناتوانترند و نقش هر کدام باید کامل و بینقص مشخص شود.
اصل 63 - در آگهی نباید حسب تعبیر عوامانه رفتارهایی مانند غیبـت کردن، صحبت کردن طولانی با تلفن و ... به زنان نسبت داده شود یـا بـه تصویر کشیده شود.
همچنین در فصل هشتم قوانین و مقررات تبلیغات کشوری صراحتا به این موضوع تأکید شده است که: «استفاده ابزاری از زنان، مردان و کودکان که نقش اصلی را در معرفی کالا و خدمات ایفا مینماید.» ممنوع است؛ در فصل نهم هم باز تأکید میشود «هرگونه استفاده ابزاری از زن در تبلیغات ممنوع است» و «آگهیها نباید تداعیکننده ترجیح بین جنس مذکر و مؤنث باشد.»
باز هم در فصل نهم بند ب 5 تأکید میشود «استفاده از جذابیتهای جنسی در تبلیغات ممنوع است.»
متأسفانه با وجود تمام این قوانین دقیق در این زمینه ما شاهد اتفاقاتی تلخی مثل این مورد اخیر هستیم. دراینجا باید به سراغ مجریان قانون بود و از آنها مطالبه امر نمود.
سکوت مرگبار مدعیان پر ادعای حمایت از حقوق زنان
و اما این نوشتار را با توجه به این نکته به پایان میرسانیم که در تمام این سالها به خصوص در هیاهوی پخش خبر استفاده ابزاری از زنان در نمایشگاه خودرو هیچ خبری از مدعیان حقوق زنان نیست! آنها که همیشه با کوچکترین بهانه علم دفاع از حقوق زنان برمیدارند و با ژستهای نمایشی سعی میکنند توجه جامعه زنان به خود جذب کنند، در این چند روز، روزه سکوت گرفتهاند و خبری از هیچکدامشان نیست! مهمتر از همه نه خبری از «معصومه ابتکار» معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده هست و نه خبری از «شهیندخت مولاوردی» دستیار رئیسجمهور در امور حقوق شهروندی! کسانی که با توجه به مسئولیتشان باید در صف اول این اعتراضات قرار گیرند ولی معلوم نیست چرا هیچ صدای اعتراضی از آنها بلند نمیشود؟! شاید آنها هم تحت تأثیر تفکرات فمینیستی حضور بانوان در سطح جامعه را به هر شکل و بهانهای افتخار میدانند حتی اگر این حضور شأن و رتبهای به اندازه یک کالا داشته باشد! حتی اگر در میان حیا و عفت زن مسلمان به حراج گذاشته شود! حتی اگر روح لطیف زنانه زیر چرخدندههای سود اقتصادی له شود! شاید آنها ترس دارند با گرفتن مواضع انتقادی به ژست و تیپ روشنفکریشان خدشهای وارد شود و با انواع و اقسام انجمنها و کمیتههای نمایشی غربی که جزو بدبختی هیچ ارمغانی برای جامعه ما نداشتهاند، رابطهشان تیره و تار شود! ما که نمیتوانیم توجیهی برای این سکوت پیدا کنیم اما امیدواریم آنها پاسخی قانعکننده برای این سکوت پیش وجدان خود داشته باشند!