عاطفه میرافضل
بعد از شهادت امام علیعلیهالسلام مردم عراق با امام حسن علیهالسلام به عنوان خلیفه بیعت کردند و بزرگان صحابه پیامبرصلیالله علیهوآله که در کوفه حضور داشتند و نیز مردم مدینه و حجاز خلافت وی را پذیرفتند در حالی که معاویهبن ابیسفیان همچنان بر شام و مصر فرمان میراند و حاضر به پذیرش خلافت حسن بن علیعلیهالسلام نبود. با رسیدن خبر خلافت حسن بن علی به معاویه، او افرادی را برای جاسوسی و تحریک مردم به عراق فرستاد. امام حسن در نامههایی معاویه را به اطاعت از خودش دعوت کرد و در این نامهها او را تهدید به جنگ کرد و در مقابل نیز معاویه خود را شایسته خلافت خواند.
درباره مفاد قرارداد صلح در منابع تاریخی اختلافات فاحش و مهمی وجود دارد. در کتاب «الفتوح» اثر «ابن اعثم کوفی»، گزارشی از محتوای قرارداد صلح آمده که با شرایط پیش گفته تفاوتهای مهمی دارد و برخی از پژوهشگران شیعه آن را صحیحترین گزارش در این باره دانستهاند.
بر اساس گزارش ابن اعثم، امام حسن در ابتدا «عبدالله بن نوفل بن حارث» را برای مذاکره صلح نزد معاویه فرستاد و به معاویه پیام داد که به شرطی با او صلح میکند که شیعیان علی در امنیت باشند و آزاری نبینند. عبدالله هنگامی که نزد معاویه رفت علاوه بر شرط امام شروط دیگری را مطرح کرد از جمله پنج میلیون درهم خزانه از آن امام حسن باشد و خلافت بعد از معاویه به امام حسن برسد. معاویه نیز با همه شروط موافقت کرد و کاغذ سفیدی را امضا کرد و به «عبدالله بن نوفل» داد تا امام هر شرطی را خواست در آن بنویسد. اما امام حسن با شرایطی که عبدالله مطرح کرده بود مخالفت کرد و شروط دیگری را در کاغذ صلح نامه نگاشت که هیچ یک مالی نبودند. این شروط چنین بود:
«معاویه باید بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر و روش خلفای راشدین رفتار کند. معاویه کسی را ولیعهد و جانشین خود نکند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمین واگذارد. همه مردم هر جا هستند در امنیت باشند. شیعیان و اصحاب علی بر جان و مال خود و خانواده خود ایمن باشند. معاویه علیه حسن و برادرش حسین و سایر اهل بیت هیچ دسیسهای به کار نبرد و به آنان آزاری نرساند.»
بدین ترتیب در این صلحنامه امام معاویه را از انتخاب جانشین و ایجاد خلافت موروثی بر حذر داشته بود و امنیت شیعیان علی و مردم عراق را تضمین میکرد. نویسندگان شیعه در تحلیل چرایی صلح امام حسنعلیهالسلام و هدف آن حضرت از صلح، دلایل مختلفی را مطرح کردهاند که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
شیعیان خاص امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام اغلب در جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان به شهادت رسیده، گروهاندکی از آنان باقی مانده بودند و اگر جنگی به وقوع میپیوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعا امام حسنعلیهالسلام و شیعیان خسارتهای جبرانناپذیری را تحمل میکردند؛ زیرا معاویه در این صورت آنان را به شدت سرکوب میکرد. در برخی از سخنانی که از امام حسنعلیهالسلام باقی مانده به این دلیل اشاره شده است.
بسیاری از منابع تاریخی به سستی مردم در جنگ با معاویه به عنوان علت اصلی پذیرش صلح از سوی امام اشاره کردهاند. بر اساس برخی گزارشها آنان از آغاز علاقهای به جنگ نداشتند. چنان که پیشتر اشاره شد در هنگام جنگ نیز بخشی از سپاه عراق با تطمیع معاویه به سپاه شام پیوستند. شرایط اجتماعی عراق و خستگی مردم از جنگهای متوالی از علل عدم رغبت آنان به نبرد بود. امام نیز در برخی از سخنانش به نبود یارانی برای جنگ با معاویه اشاره کرده است.
به نظر برخی از نویسندگان جامعه اسلامی در شرایطی قرار داشت که ممکن بود جنگ با معاویه، اصل دین را از بین ببرد. به دلیل اختلافات داخلی خطر شکست در برابر لشکر روم بیشتر شده بود. از سوی دیگر خستگی مردم از اختلافات درونی و جنگهای پی در پی ممکن بود به پایبندی آنان به اسلام لطمه بزند.
ابوبکر محمدبن عبدالله بن عَربی، نویسنده کتاب احکامالقرآن میگوید: یکی از علل صلح امام حسنعلیهالسلام این بود که وی میدید خوارج اطرافش را احاطه کردهاند و دانست اگر جنگ با معاویه را ادامه دهد و مشغول آن معرکه شود، خوارج بر سرزمینهای اسلامی دست مییازند و بر آنها چیره میشوند و اگر وی به جنگ با خوارج بپردازد و مشغول دفع آنان گردد، معاویه بر سرزمینهای اسلامی و مناطق تحت حکومت وی چیره میشود.
معاویه در هنگام پذیرش صلح همه شروط را پذیرفت چرا انعقاد صلح برای او اهمیت زیادی داشت و به واسطه این صلح، به خلافت خود مشروعیت میبخشید. بعدها وی به هیچ یک از شروط صلح پایبند نماند؛ آزار و اذیت شیعیان و دشمنام گویی به امام علیعلیهالسلام همچنان ادامه یافت. پس از مدتی معاویه به دسیسه علیه امام حسنعلیهالسلام را با سموم کردن به شهادت رساند.