کد خبر: ۱۴۵۰
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۱
پپ
تزریق شادی و انگیزه به زندگی
صفحه نخست » سبک زندگی



زینب عشقی

هر وقت از موضوعی ناراحت یا نگران می‌شد، یا موقعی که درگیر فکری بود، باید مداد و خودکار رو از جلوی دستش برمی‌داشتن. اصلا همینجوری ناخودآگاه، شروع میکرد به نقاشی، شایدم اسمش نقاشی نبودها، همون خط خطی یا کشیدن شکل‏های آسون.

جالب این که روی دیوار بغل تختش هم، چند تا نقاشی کشیده بود و مجبور شده بود روز بعدش از ترس پدر و مادر، با دستمال و آب و صابون بیفته به جون دیوار بیچاره و طرح ها رو پاک کنه. تو دوران مدرسه هم همینطور بود، به قول معلمشون، یکهو میرفت تو عالم هپروت و شروع میکرد با هر چی که دستش بود کنار دفتر و کتابش نقاشی میکرد، یکی دو بار هم با سوزن پرگار، روی نیمکت های مدرسه نقاشی کرد و بعدها که فهمید بیت المال رو خراب کرده، حسابی عذاب وجدان گرفت!

نمی‌دونست این چه کرمیه که رفته تو وجودش، اصلا خوبه یا بده، فقط میدونست که دست خودش نیست و این کار بهش آرامش می‏ده.

یکبار که تو کلاس دانشگاه منتظر استاد بودن که بیاد سر کلاس و درس رو شروع کنه، طبق روال، گوشه جزوه اش شروع کرد به نقاشی کشیدن، همه بچه‌ها، کلاس رو گذاشته بودن روی سرشون، اما اون بی خیال دنیا، داشت نقاشی میکرد که یک‏هو دوستش زد پشتش و گفت: بهبه! میبینم که دوپامین ترشح می‌فرمایید!

سرش رو بالا کرد و گفت: چی؟

دوستش خندید و گفت: هورمون دوپامین. حالت خوب می‌شه نقاشی می‌کنی، نه؟ اصلا آروم می‌شی؟

دفترش رو بست و نفس عمیقی کشید و گفت: آره، انگار تمام استرس‌هام رو میریزم دور...

انسان تحت‌تأثیر هورمونها

هورمونهای ما انسانها، در حال کم و زیاد شدن هستند و خیلی از اوقات حال و رفتار خوب و بد ما، تحت تأثیر این هورمونهاست.

هورمون ماده‌ای شیمیایی است که در غدد درون‌ریز ساخته شده، به داخل جریان خون می‌ریزد و تعیین کننده بسیاری از حالات ماست. عدم تعادل و نوسان هورمونها می‌تواند، هم بیماری‌های جسمی و هم ناراحتی های روحی در انسانها ایجاد کند.

شناخت و آگاهی انسان از خود، می‌تواند به بهبود زندگی کمک شایانی کند. تصور کنید روزی از خواب بیدار می‌شوید و احساس می‌کنید، بسیار بد اخلاقید. خوب اگر خود را بشناسید، می‌توانید با خوردن چند خوراکی سودمند روزتان را به خود و دیگران، زهر نکنید.

یا مدتیست که احساس سرزندگی و شادابی نمی‌کنید، اگر خودتان را بشناسید، می‌توانید با انجام کارهایی، متناسب با روح و روانتان، دوباره نشاط قبل را بازیابید.

در حدیثی از امیرمؤمنان علیعلیه‌السلام میخوانیم:

«نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس؛ کسی که خود را بشناسد، به سعادت و رستگاری بزرگ نایل شده است».1

آن بزرگوار در جای دیگر، میفرمایند:

«أفضَلُ العَقْل مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ ، فمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ ، و مَن جَهِلَها ضَلَّ
برترين خرد ورزى، خود شناسى انسان است. پس، هركه خود را شناخت خردمند شد و هركه خود را نشناخت گمراه گشت.»2

طبق فرمایش امیر عشق و کلام، اگر میخواهیم خردمند باشیم و گمراه نشویم، یا اگر بخواهیم همیشه انرژی مثبتی برای زندگی داشته باشیم، باید خودمان را دقیقتر بشناسیم، مثلا هورمونهایی که حال ما را خوب می‌کند بشناسیم و با انجام کارهایی در جهت ازدیاد آن هورمونها، زندگیمان را قشنگ‌تر بسازیم.

انگیزه، عشق، انرژی

هورمون مغزی دوپامین به ما توانایی و انرژی بیشتری می‌بخشد و کمبود آن باعث خستگی و بی‌حوصلگی در افراد می‌شود، دوپامین، مسئول اصلی عشق و احساسات در انسانها است که انگیزه لازم را برای انجام هر کاری در ما ایجاد می‌کند.

اگر از آن دسته انسانهایی هستید که از خلق کردن لذت می‌برید، بدانید کمبود دوپامین، افسرده و بی‌حوصله‌تان می‌کند.

آیا کارهایتان را به فردا و پس فردا موکول می‌کنید؟ تازگی‌ها نا امید شده‌اید و بی‌انگیزه برای انجام کارها؟ علاقه و شور و شوقتان خاموش شده؟ پس باید کاری کنید که دوپامین بدنتان بالا برود.

نویسندگان، نقاشان، مجسمه سازان، شاعران و دیگر هنرمندان زمانی که حس و حال خلق‌کردن دارند، می‌توانند بیش از حد متمرکز باشند. در آن لحظه است که دوپامین ترشح می‌شود، کارهایی مثل هنر، صنایع دستی، تعمیر خودرو، نقاشی، آشپزی، تهیه ی دسر، عکاسی یا چیز دیگری که جذاب به نظر می‌رسد را امتحان کنید.

یادتان باشد سرگرمی یا فعالیتی را انجام بدهید که در آن واقعا چیز ظریفی خلق کنید، اگر یادتان باشد، مادران و مادر بزرگ های ما، در زمان های گذشته با بافتنی و فرش بافی و... دوپامینشان را فعال میکردند، حالا شما چه می‌کنید؟

شاید افرادی که در گوشه و کنار کاغذ نقاشی می‌کنند، اگر به کلاس بروند و آموزش حرفه‌ای ببینند، هم زودتر به موفقیت‌های بالا برسند و هم آرام‏تر و سرحال‌تر به زندگیشان، رنگ شادی دهند.

مغزتان را نجات دهید

غیر از خلق کردن، انجام کارهایی ساده تر باعث ترشح دوپامین و بهتر شدن حالتان می‌شود، این افراد، باید یک لیست منظم تهیه کنند و تمام کارهایشان را روی آن بنویسند، در آن صورت است که مغز آن‌ها از نگرانی نجات می‌یابد و دوپامین ترشح می‌شود.

کار کوچک و بزرگ ندارد، تمام کارهای فردا، پس فردا، هفته آینده یا شاید ماه آینده‏تان را روی لیست بنویسید.

مثلا تلفن کردن به مادربزرگتان، کشیدن سوهان ناخن، دستمال کشیدن یخچال، خریدن کتابی با موضوع تربیت فرزند، پرداخت قبوض، خرید پلیور زمستانی برای همسرتان، سرزدن به همسایه بیمارتان و... همه را بنویسید، از اهدافتان گرفته تا خریدها و قرارهای ملاقات با دوستان و برنامه‌ها، سپس بعد از انجام دادن آن کار، آن‌ها را خط بزنید، باور می‌کنید خط زدن کارهای انجام شده، باعث ترشح دوپامین و بهتر شدن حال شما می‌شود؟

گام بعدی هم ورزش است، شنیده‌اید که می‌گویند خنده بر هر درد بی‌درمان، دواست؟ تازگی‌ها دارم به این نتیجه می‌رسم که ورزش بر هر درد بی درمان دواست، هر مقاله علمی را که باز می‌کنیم، به هر توصیه سبک زندگی سالم که می‌رسیم، هر مطلبی که می‌خوانیم، یک سرش به ورزش ختم می‌شود، پس ورزش کنید تا دوپامینتان ترشح شود. ورزش همه مدله‌اش خوب است، اما ورزش منظم، از آن‌هایی که بدنتان بداند مثلا هفته‌ای دو روز، سر یک ساعت خاص، قرار است ورزش کند، حالتان را بهتر و بهترتر می‌کند.

کارشناسان می‌گویند ورزش علاوه بر بالا بردن توان جسمی و سلامتی، و کاهش استرس‌ها، باعث ترشح هورمونهای مهم دیگری از جمله سروتونین (هورمون خوشی و لذت) و اندورفین (هورمون آرام بخش طبیعی بدن) می‌شود، به طور خاص‌تر، ورزش چندین پیام‌رسان عصبی را بهبود می‌دهد.

در ضمن با خوردن موز، سیب، شکلات، چای سبز و... می‌توانید کاری کنید که دوپامینتان ترشح شود.

یک امتیاز مثبت برای مؤمن‌ها

آیا می‌دانستید یکی از مبلغان دین، روانشناسان غربی هستند؟ درست مانند ورزش که حالتان را خوب می‌کند، تمرکز و نیایش، همان چیزی است که باعث قل زدن دوپامینتان می‌شود.

روانشناسان غربی هم بر این عقیده‌اند که اگر می‌خواهید یک سبک زندگی سالم داشته باشید، هر روز و شاید هم روزی چند بار، تمام افکار مزاحم را دور بریزید و نیایش کنید.

افراد مؤمن در اینجا یک گام از بقیه جلوتر هستند، بارها شاهد بوده‌ام که آن‌ها با وجود مشکلات زیاد در زندگی، با توجه به قرآن و تمرکز روی مفاتیح و دعا، خودشان حالشان را خوب کرده‌اند، شاید اگر مومن نبودند، نیاز به درمان‌های جدی و قرص و دارو پیدا میکردند!

این که انسان بداند در این دنیا تنها رها نشده و خدای بزرگ حواسش به او هست، این که بتواند با خدایش راز و نیاز کند و همه چیز را از او بخواهد، شاید بهترین راه خوب شدن حال باشد.

1- غرر الحکم، حدیث 9965

2- غرر الحكم : ۳۲۲۰


یک عدد مریم جاویدان!

همیشه کنار دفتر و کتاب‌هاش، خط خطی می‌کرد، بعضی وقت‌ها هم شکل‌های جالب می‌کشید، وقتی معلم درس می‌داد، سعی می‌کرد خوب گوش بده ها، ولی نمی‌دونست که چی می‌شد که یه دفعه می‌رفت تو عالم دیگه‌ای و مداد و خودکاری که دستش بود، روی کاغذ به رقص در میومد.

خیلی وقت‌ها با صدای تذکر معلم به خودش می‌ومد، اما نصف درس رو از دست داده بود، اون وقت بود که تأسف می‌خورد و تلاش می‌کرد با دقت روی نوشته‌های روی تخته و متن کتاب، دوباره ذهنش بیاد سر درس.

یه روز، زنگ بعد از ناهار بود و ریاضی داشتن، معلمشون از مدرسه دیگه میومد و بعضی وقت‌ها با تأخیر می‌رسید، بچه‌ها تکلیف هاشون رو از روی هم کُپ می‌زدن، چند نفری هم چرت بعد از ناهارشون رو مزه می‌کردن و سه چهار نفری هم باهمدیگه پچ پچ می‌کردن و نخودی می‌خندیدن

مریم طبق روال داشت گوشه کاغذ نقاشی می‌کرد که با خودش گفت، بهتره یه اثر جاویدان بکشه که تا دنیا دنیاست، همه بفهمن که روزی این نیمکت، مال اون بوده، بعد پرگارشو برداشت و شروع کرد به خلق اثر هنری، وقتی کارش تموم شد، با لاک غلط‌گیر هم قسمت هایی از نقاشیشو رنگ کرد، خیلی قشنگ شده بود!

از دیدن نقاشیش داشت کیف می‌کرد که با صدای جیغ یکی از بچه‌ها به خودش اومد، بالای سرش وایستاده بود و مات نگاش می‌کرد، بعد بلند گفت: بچه‌ها... بیاین ببینین مریم چی کشیده؟

همه به طرف میز مریم هجوم بردن و به به و چه چهی بود که از هر طرف بلند می‌شد. تو همین حال یه هو خانم ناظم در رو باز کرد و با صدای بلندی گفت:کی جیغ زد؟ بعد اخم‌هاشو بیشتر تو هم کرد و گفت: دور میز مریم چی کار می‌کنید؟

یکی از شکلات‌های کلاس گفت: خانم بیاین ببینین مریم چه اثر هنری کشیده... کیف می‌کنین

ناظم به سمت میز مریم اومد و تا میز کنده‌کاری و رنگ شده رو دید، با چشم‌های گرد شده گفت: برای چی میز رو خراب کردی؟

مریم که انتظار تشویق داشت، جا خورد، اشک تو چشماش حلقه زد و تا بخواد حرفی بزنه، معلم ریاضی سر رسید، خانم ناظم مریم رو به دفتر برد و توبیخ و دعوا بود که پشت سر هم قطار می‌شد.

اون ساعت مریم پشت در دفتر منتظر موند تا تکلیف این بی‌نظمیش روشن بشه، جلسه تویبخ مریم با حضور مدیر و ناظم و مسئول فوق برنامه ادامه پیدا کرد، خانم مدیر مریم رو تو دفتر خواست و براش توضیح داد که این میز و نیمکت‌ها، از پول بیت‌الماله و مال مریم یا هر دانش‌آموز دیگه‌ای نیست و قراره که سال‌ها ازش استفاده بشه و با کاری که مریم روی نیمکت کرده، میز رو خراب کرده، شاید رنگ لاک یا خودکار رو بشه پاک کرد، ولی کنده‌کاری سوزن پرگار، هیچ جوره جبران نمی‌شه

گریه‌های مریم بیشتر می‌شد تا این که با دخالت مسئول فوق برنامه، داستان به خوشی تموم شد، قرار شد مریم به جبران خسارتی که زده، سه تا تابلوی بزرگ با موضوع بچه‌های مدرسه و استفاده درست از امکانات مدرسه و مسائل بهداشتی و لزوم درس خوندن و روایات اخلاقی و... بکشه و به مدرسه اهدا کنه.

این‌جوری هم یه فرهنگ سازی برای بچه‌های دیگه می‌شد و هم تا دنیا دنیاست مریم می‌تونست تو این مدرسه جاویدان بشه.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: