کد خبر: ۱۴۲۲
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۶
پپ
صفحه نخست » ج مثل جوان


خورشید

گوشی‌اش رو دست گرفته بود و عکس‌های عروسی‌اش رو نگاه می‌کرد، همون‌ها که خواهر و مادرش با گوشی خودش ازشون گرفته بودن، تازه عروس یک ماهه بود و کو تا عکس و فیلم‌هایی که عکاس ازشون گرفته بود، آماده بشه.

برای بار هزارم، عکس‌ها رو از اول تا آخر و از آخر تا اول رفت و اومد، این‌جا قشنگ خندیده بود، تو اون تصویر همسرش بهش لبخند زده بود، کاش این رو بده بزرگش کنن. بی‌حوصله گوشی‌اش رو به کناری انداخت، تازه ساعت سه بود و کو تا ساعت شش و هفت شب که شوهرش بر می‌گشت خونه.از صبح ساعت نه و ده که بیدار شده بود، یه گردگیری کرده بود، مایه کتلت شام رو آماده کرده بود، یه دسر خوشمزه هم درست کرده بود و گذاشته بود تو یخچال تا ببنده، یه ساعتی کتاب خونده بود و حالا بیکار و بی‌حوصله، نشسته بود روی مبل.

کنترل تلویزیون رو برداشت و هر بیست تا کانال رو بالا و پایین رفت، اما چیز دندون‌گیری پیدا نکرد. بیکاری بدجوری اذیتش می‌کرد، تازه دانشگاهش تموم شده بود، پنج شش ماه قبل از عروسی‌اش، بعد هم که درگیر جهاز خریدن و کارهای عروسی بود، دوباره گوشی‌اش رو برداشت و نگاهی به دفتر تلفنش کرد، چه خوب بود که با دوستای دانشگاهش صحبت می‌کرد.

شماره رو گرفت و...

حکایتی که خواندید، داستان ابتدای زندگی خیلی از نوعروس‌هاست، افرادی که با هزار شور و شوق، لباس سفید عروسی می‌پوشند، چند وقتی شاد هستند، اما همین که یکی دو ماهی از زندگی مشترکشان گذشت، حوصله‌شان سر می‌رود.

خوب حق هم دارند، از 24 ساعتی که در شبانه روز دارند، مگر چقدر می‌توانند کارهای خانه یک نوعروس را انجام دهند که تازه کار خاصی هم نیست، چقدر می‌توانند دسر و شام و ناهار تهیه کنند که برای دو نفر آدم وقت زیادی نمی‌برد، چقدر می‌توانند صبح‌ها به خانه مادر و خواهر و مادر همسرشان بروند؟

آقای خانه هم که معقولا و معمولا باید از صبح تا شب، در تهیه یک لقمه نان حلال باشد و نمی‌تواند مانند شاهزاده‌ها، از صبح تا شب، در کنار دل عروس‌خانم بنشیند و گل بگویند و گل بشنوند!

این بیکاری ممکن است برای عروس‌خانم، آسیب‌هایی داشته باشد، ابتدا به دوستان قدیم و شاید مجردشان زنگ می‌زنند و بعد هم قرارهای گاه و بیگاه و باز شدن پای افرادی که شاید از نظر اخلاقی زیاد جالب نباشند به آشیانه عشقشان و سپس... داستانش را خودتان می‌دانید.

معمولا افراد درست و حسابی، برنامه‌ای برای زندگی‌شان دارند و آن قدر بیکار نیستند که هر روز و هر ساعت، وقتشان را پای تلفن و رستوران و دورهمی بگذرانند، این داستان‌ها برای هفته‌ای، ماهی، دو ماهی یک‌بار است، پس طبعا انسان‌های بیکارند که وقت زیادی برای تلف کردن دارند و معقولا هم که بیکاری فساد می‌آورد، و رفت و آمد با افراد فاسد، چه تبعاتی برای زندگی می‌تواند داشته باشد؟ آن هم یک زندگی تازه شکل گرفته!

این یک نوع آسیب، مورد دوم شاید افسردگی و بی‌حوصلگی باشد، دوست نو عروسی می‌گفت، من تازه با صدای کلیدی که همسرم بعد از ظهرها در قفل در می‌اندازد، از رختخواب دل می‌کنم!

تصور کنید خانم جوانی از صبح تا شب خواب باشد، اگر این افسردگی نیست، پس چیست؟ و انسان افسرده چگونه بنده‌ای است؟ آیا می‌تواند همسر خوبی باشد؟ و بعدها مادری شایسته؟

آسیب سوم مربوط می‌شود به توقع زیادی عروس‌خانم از همسر، این که هر ساعت با او تماس بگیرد، در محل کارش که ممکن است چندین نامحرم حضور داشته باشند، قربان صدقه عروس‌خانم برود، مرخصی بگیرد و مانند دوران نامزدی هر شب او را به پارک و رستوران و سینما ببرد.

آقای داماد وقتی عصرها به خانه برمی‌گردد، مسلما خسته است، از صبح علی الطلوع تا غروب آفتاب، با هزاران آدم سر و کله زده است، حرف زده است، کار کرده است، حالا که به خانه می‌آید، محیطی آرام می‌خواهد که استراحت کند و خستگی‌اش را بیرون کند.

حالا عروس‌خانم، از صبح که حداکثر با گاز و یخچال سرو کار داشته، با فرد خاصی غیر از مادر و خواهرش صحبت نکرده، حتی چند هزار کلمه‌ای که خانم ها باید در شبانه‌روز صحبت کنند تا از نظر روانی آرامش یابند هم حرف نزده، سرشار از شور و انرژی است و می‌خواهد حالا که همسرش به خانه برگشته، تمام کمبودهای از صبح تا غروبش را پر کند.

خوب آقای خسته و خانم پر انرژی... چه ترکیب ناموزونی و وای به آن حالی که خانم تا چای یا میوه‌ای برای داماد می‌آورد... ببیند که عشقش روی مبل خوابش برده و این برای یک عروس یعنی یک سطل آب یخ روی کوهی از هیجان!

واقعا شاید در این زندگی‌ها، شروع اختلافات، از همین بیکاری عروس‌خانم شروع شود، این تازه سه آسیب بود که ذکر شد، مسلما افراد با اطلاع می‌توانند نمونه‌های بیشتری را ذکر کنند.

چه کردی؟

بسیار راحت و ساده... این که عروس‌خانم هم برای خودش یک برنامه زندگی داشته باشد، نه این که چشمش، دائم به دست این و آن باشد تا برایش برنامه بریزند! مثلا امروز او را به لونا پارک ببرند و فردا به مولودی عمه خانوم!

متأسفانه خیلی از دختران ما، هدف خاصی در زندگی ندارند، شاید در لا به لای ذهنشان که جستجو کنی، هدفی جز ازدواج و تشکیل زندگی مشترک و فرزندآوری نداشته باشند.

اما مگر ازدواج هدف است؟ مگر مقصود خدا از به وجود آوردن زنان، فقط تشکیل زندگی مشترک و فرزند آوری بوده است؟ شاید خدا در تقدیر کسی ازدواج را مرقوم نکرده باشد و یا شاید خدا نخواهد که به کسی فرزندی بدهد، خوب این فرد باید چه کند؟

و یا شاید خانمی همسری شایسته نصیبش نگردد و ازدواجشان عاقبت خوشی نداشته باشد، یا خدای ناکرده، همسرش را زود از دست بدهد و هزاران یا و اما و اگر...

ازدواج هدف زندگی نیست، بلکه در کنار زندگیست. شما باید هدف خودتان را داشته باشید و شریک زندگیتان را هم راستا با اهدافتان انتخاب کنید.

مثلا هدف زندگی شما، رشد معنوی و تکمیل مکارم اخلاقیتان است، مسلما با فردی که هدفی جز پول درآوردن ندارد و همه ی مسائل شرعی و عرفی و انسانی را برای پول زیر پا می‌گذارد، نمی‌توانید زندگی کنید.

شما باید برنامه زندگیتان را داشته باشید، اهدافتان را دنبال کنید و برای خودتان، شریک زندگی انتخاب کند، که برای رسیدن به اهدافتان، مانند کوه پشتتان باشد، نه مُشتی بر صورتتان!

از طرف دیگر، شما قبل از این که زن باشید یا مرد، یک انسان هستید و انسان ها در قبال وقتشان مسئولند و روزی باید پاسخگو باشند.

از نگاه دین نیز، اولین پرسش‏هایى که در قیامت از انسان مى‏شود از چند چیز است از جمله:


1ـ از عمرش که در چه راهى فنا کرده است
2ـ‌ از جوانی که در چه چیزى گذرانده است
3ـ از مال که از چه طریقى بدست آورده است
4ـ از محبت اهل بیت

خصال صدوق، ج 1، ص 253v

عروس‌خانمی که از صبح تا شب، در رختخواب و یا جلوی تلویزیون و یا سرگرم با گوشی و گذر از شبکه‌های اجتماعی است، چه پاسخی قرار است به این پرسش بدهد؟

شوهرم نمی‌گذارد

بهانه‌ای از این عجیب و غریب‌تر در کل کره زمین وجود ندارد، که البته همه ما می‌دانیم بهانه است و اگر کسی بخواهد کاری انجام دهد، کسی نمی‌تواند جلوی او را بگیرد.

همسر شما دوست دارد که وقت و زندگیتان تلف شود؟ از افسردگی شما لذت می‌برد؟ چه کسی دوست دارد، مغز شریک زندگیش، سنگ شود و تار عنکبوت دور آن ببندد؟ اصلا چه کسی می‌تواند جلوی موج دریا را بگیرد؟

همسر شما شاید با نوع فعالیت شما مخالف باشد، مثلا از رفتن شما به کلاس موسیقی آن هم به صورت مختلط رضایت نداشته باشد. یا با محیط و دوری بیش از حد نسبت به خانه و یا ساعت نامناسب آن، شاید با کار تمام وقت مخالف باشد و نیمه وقت یا پروژه‌ای را بپسندد.

اصلا تا به حال در باره هدف و برنامه زندگی‌تان با او صحبت کرده‌اید؟ آن‌قدر بودند زنانی در همین مملکت خودمان، تمام لیسانس و فوق لیسانس و تحصیلاتشان را در خانه شوهر گرفته‌اند، آن‌قدر بودند بانوانی که خیاطی، فرش بافی، زبان انگلیسی، علوم دینی و هر رشته‌ای که فکرش را بکنید را در دوران پس از ازدواجشان فرا گرفته‌اند.

فقط باید این اطمینان را به او بدهید که فعالیت شما، اعم از کسب علم و هنر و درآمد و یا هر چیزی دیگری، ضرری به زندگی مشترک‌تان نمی‌زند، بلکه یک داروی تقویتی هم هست.

اتفاقا زنان شوهر دار ما، بسیار بیشتر از دخترانی که هنوز ازدواج نکرده‌اند، قدر زمان را می‌دانند و موفق‌تر عمل می‌کنند، چرا که می‌دانند زن موفق، زن روز، زنی است که هم در سنگر خانه و خانواده و هم در سنگر ایمان و تلاش، بهترین باشد.

یک لحظه هم از من جدا نشو!

بعد از ماه عسل معمولا مردها توقع دارند که زندگی شان روال عادی خودش را پیدا کند. حالا که مراسم عروسی تمام شده و دیگر درگیر جزئیات مراسم و خرید و... نیستند دلشان می‌خواهد بعضی وقت‌ها باشگاه بروند، دوستانشان را ببینند در حالی‌که معمولا نوعروس‌ها می‌خواهند شوهرشان هر ثانیه از وقت‌هایی را که سرکار نیستند با آن‌ها بگذرانند و اگر احساس کنند که حواس همسرشان حتی برای چند دقیقه معطوف به موضوع دیگری شود ناراحت می‌شوند و حتی بهشان بر می‌خورد.

این مسأله در مورد زوج‌هایی رخ می‌دهد که از نظر شخصیتی با هم متفاوتند. یعنی مرد می‌خواهد کمی فضای به اصطلاح تک نفره در اختیار داشته باشید و همسرش می‌خواهد هر طور شده در هر ساعتی از شبانه روز تمام حواس مرد را به خودش جلب کند و مدام در تلاش برای حفظ رابطه است. برای این که این مسأله اسباب دردسرتان نشود حتما درباره انتظاراتی که از همسرتان دارید با او صحبت کرده و البته هر دو نفرتان هم تفریحات و سرگرمی‌های منحصر به فردی برای خودتان داشته باشید و گاهی اوقات اجازه دهید طرف مقابل وقتش را با دوستانش بگذارند.

همیشه آن ویژگی همسرتان که در اولین دیدار تبدیل به آهن ربایی برای جذب شما به او شده معمولا جزو اولین خصوصیات اخلاقی اوست که در سال اول ازدواج برای‌تان آزار دهنده می‌شود. علتش هم این است که مامعمولا جذب آن خصوصیت یا ویژگی طرف مقابل‌مان می‌شویم که خودمان آن ویژگی را نداریم. این مسأله خیلی هم طبیعی است و در واقع یکی از مراحلی است که باید برای تطبیق دادن خودتان با هم طی کنید. پس سعی کنید به جای نشان دادن واکنش منفی تلاش خود را بکنید تا با همسرتان همراه شوید و کم‌کم می‌بینید که علاقه‌تان به این ویژگی خاص از همسرتان سرجای خودش بر می‌گردد.

انتظارات خود را مدیریت کنید

هیچکس همسر کاملی نیست و هیچ کسی پیدا نمی شود که دقیقا نیمه دوم شما باشد. مناسب بودن همسرتان موضوعی نسبی است و شما نباید توقع داشته باشید که تفاهمی کامل با هم داشته باشید یا از تمام حرکات و افکار همسرتان راضی باشید. گاهی در مورد موضوعاتی پیش پا افتاده باید کوتاه بیایید و یا به موضوعی عادت کنید. این موضوعات می‌تواند طریقه مسواک کردن همسرتان و یا عادت صحبت کردن باشد. حتی ازدواجی که با عشقی عمیق شروع شده است در همان ماه‌های اول روی دیگر خود را نشان می‌دهد، تفاوت‌های جزیی در رفتارها گاهی شما را عصبانی می‌کند. هروقت دچار چنین مشکلاتی شدید، سعی کنید در همان لحظه بحث نکنید، به خوبی‌های همسرتان فکر کنید. بعد ازمدتی اگر نتوانستید با موضوع کنار بیایید، با آرامش آن را با همسرتان مطرح کنید.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: