زهرا کیایی
امروز دیگر به امری معمول در سرأسر جهان و گزینهای رقابتی در میان جوانان و نوجوانان ما بدل شده. پسران آن را نشان مردانگی و عامل پذیرش اجتماعی و شجاعت و قدرتمندی خود بر میشمارند و دختران نشانی از پذیرش و دوست داشتنی بودن و عامل افزایش اعتماد بنفس خود میدانند و طبعا فقدان آن را عامل طرد اجتماعی و ضعف های هویتی و شخصیتی و ظاهری! به این ترتیب عامل غالب مشوق به سمت این رفتاری که در بسیاری از مواقع آغاز آن به پیش از بلوغ نیز کشیده شده یک رقابت اجتماعی و پیامد آن غلبه هیجانی است و نه با هدایت عقل و به سوی هدفی مشخص به نام یافتن شریک مناسب زندگی زوجی!
عوامل شکل دهی
شکلگیری تصویر فوق چگونه رخ داده است؟ آیا جوانان امروز موجوداتی متفاوت با دیروز هستند؟ آیا جامعه و رسانه خواه ناخواه آنان را اینگونه ساخته است؟ چرا نوجوانان و جوانان نسلهای گذشته با تمام شیطنتهای جوانیشان کمتر در چنین وادی ورود میکردند و نسبت به جنس مخالف واکنشهای دوری گزین داشتند و حتی همسران خود را بر سر سفره عقد میدیدند؟ آیا این گذشته همان سبک صحیح همسرگزینی است که میخواهیم جوانانمان آنگونه باشند و یا آنکه با نیازهای طبیعی و مقدس جوانی مواجه هستیم که در پاسخگویی به آنها خطا کردیم و دیگران جای پای خطای ما را با روش خود پر کردهاند؟!
در هر آسیبشناسی یافتن علل پیدایش گام نخست است، چرا که به شکل طبیعی از دل آن راه حلها استخراج خواهد شد. این خبر بسیاری از خوانندگان را برآشفته و مغضوب خواهد کرد اما نخستین گام برای حل هر مشکل مواجه واقع بینانه با آن پدیده است و از این رو چارهای جز بیان این خبر که منطبق بر علم و تجربه است نداریم: برخلاف تصور و ادعای خانوادهها و در رأس آن مادران؛ علل گرایش دختران و پسرانشان به سمت دوستیهای جنس مخالف نه جامعه و نه رسانه بلکه دقیقا خود خود خانواده و بازهم در رأس آن خود مادران هستند! اولین و ساده ترین دلایل درستی این خبر هم آن است که فرد فرد مادران و تک تک خانواده ها هستند که جامعه را میسازند و رسانه نیز ابزاری تحت مدیریت آنان است و فرزندان نیز در بهترین سن شکل دهیشان نه در دستان جامعه و رسانه، بلکه نفس در نفس در کنار خانواده و مادران خود هستند. سرگرم بودن والدین به مسائل اقتصادی و تلاش برای مادری و پدری کردن تنها به ضرب پول، مادران شاغل و پدران غافل، طلاق از نوع عاطفی و واقعیش! سبکهای فرزندپروری مستبدانه یا سهلگیرانه که امروزه نوع سهلگیرانه آن سبک غالب بیش از شصت درصد خانوادههاست، وجود اختلافات خانوادگی و اعتیاد هریک از والدین از نوع مجازی یا موادی و نهایتا غفلت مادران از عوامل به ظاهر کوچک اما به واقع بزرگ اثرگذار بر رشد باورهای کودک و نوجوانشان همچون شیوه پوشش و آرایش خود در خانه و بیرون از خانه یا مشاهده خانوادگی تصاویر و فیلمهای حتی نامناسب برای سن خود. این امر البته در حالت معکوسش؛ در بسیاری از مادران و خانوادههای تحت مدیریتشان حالتی افراطگون به خود گرفته که نتیجهای مشابه و بلکه بدتر از گروه اول دارد و محدودیتهای ناشیانه و متعصبانه والدین، نوجوان و جوان را به سمت نافرمانی و انتخاب سبک زندگی معکوس خواسته والدین سوق میدهد، امری که در آشکار و پنهان علی رغم تلاشهای نظارتی و محدودیتزای والدین رخ میدهد و رشته ارتباط و دوستی والدین با فرزندان را میگسلد! در این حالت با والدین مضطرب و آشفتهای مواجهایم که آیندهای سیاه و مبهم برای فرزند خود متصورند و گویی هرچه برای جلوگیری از آن تلاش میکنند اوضاع بیش از پیش از کنترل خارج میشود!
باید اذعان نمود که نفوذ رسانهای عصر حاضر تنها بهانه ای برای به نمایش گذاردن خطاها و اشتباهات تربیتی در خانواده و دستگاههای فرهنگی است و بیش از آنکه یک تهدید تلقی شود فرصتی برای خودشناسی و خطایابیهای ماست! چه آنکه حتی در صورت نبود تهدیدات عصر مدرن ، رشد و شکوفایی انسان تنها در سایه تربیت صحیح رخ میدهد! و تهدیدهای فرهنگی عصر حاضر تنها فرصتی برای شناخت و بهبود خطاها و ارتقای تربیت از شیوه های سطحی و آبکی به تربیت عمیق و ساختن انسانهای شکوفا شده و محکم و سالم و هدفمند است! سبک صحیح پاسخگویی خانواده و مادران به گرایش طبیعی فرزندانشان به جنس مخالف امری نیازمند طرح ریزی و آموزش بوسیله روانشناسان و متولیان فرهنگیست.
آسیبشناسی دوستیهای قبل از ازدواج
اکنون با وجود نقاط ضعف خانواده و متولیان فرهنگی در امر تربیت و هدایت نوجوانان و جوانان که ما را از مرحله پیشگیری محروم کرده و به سمت درمان پدیدههای ناشی از گسترش دوستیها در میان جوانانمان سوق میدهد؛ با فاصلهای پنجاه ساله از سایر جوامع که آینه آینده ما در صورت تداوم فرآیند جاریست، همگان و به ویژه خانوادهها و مادران باید تلاش کنند ضمن آشنایی خود با آسیبهای ناشی از دوستیهای پیش از ازدواج که نه ناشی از سلیقه و تعصب بلکه برگرفته از علم و تجربه است، آن را با زبان مشاورهای و نه تحکم به جوانانشان نیز انتقال دهند:
1. تحقیقات متعدد در داخل و خارج از کشور نشان میدهد که دختران اغلب از روابط دوستی با جنس مخالف به دنبال همسری مناسب و ازدواجی عاشقانهاند اما پسرها به دنبال تأمین نیازهای عاطفی و مادیشان! نتایج یکی از این پژوهش ها نشان داد که تنها ده درصد دوستیها به ازدواج و در نود درصد باقی مانده به جدایی ختم میشود. در تحقیق دیگری از تعدادی از پسران سؤال شد که در صورت تصمیمگیری جهت ازدواج آیا حاضر به ازدواج با دوست دختر قبلی یا کنونیشان هستند که در هشتاد و چهار درصد موارد پاسخ آنان منفی بود، بنابراین دخترها اغلب در این روابط با شکست عاطفی مواجه میشوند و در دستیابی به هدفشان ناکام میمانند.
2. بدبینی یکی از پیامدهای دوستیهای پیش از ازدواج است و این امر علت بسیاری از طلاقهاست. دوستان پیش از ازدواج چه با یکدیگر ازدواج کنند یا با دیگری، بدبینی محصول این دوستیها را با خود حمل میکنند. دکتر کاترین کوهان (استاد دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا) در پژوهش خود نشان داد، افرادی که پیش از ازدواج با یکدیگر رابطه داشتهاند، بعداز ازدواج در حل مشکلات خود عاجزند، چرا که به یکدیگر بدبین هستند.
3. دوستیهای پیش از ازدواج در اکثریت قریب به اتفاقشان با آشناییهای زودگذر در میهمانیها یا گذرگاهها صورت میگیرد و نه برگرفته از محاسبات منطقی بلکه منطبق بر هیجانات زودگذر شکل میگیرد؛ این امر در ادامه سبب دلبستگی و وابستگی میشود امری که جوانان اغلب آن را با عشقهای افسانهای اشتباه میگیرند و چنانچه به ازدواج ختم شود با گذر چندماه تا یکسال و خوابیدن آتش هیجانات طرفین و دیده شدن ملاکهایی که هم کف بودن را به چالش میکشد به جدایی ختم خواهد شد!
4. پایان یافتن دوستیهای پیش از ازدواج در نود درصد به امری غیر از ازدواج معنایش تجربه شکست، افسردگی، تشویش و اضطراب، اختلالات خواب، اختلالات خوردن: و حتی در مواردی خودزنی و خودکشی، به تکرار تجربه دوستیهاست! به این معنا که دختران یا پسران هریک از آسیبهای فوق را به تعداد تجربیات دوستیشان تجربه خواهند کرد و نهایتا «اختلالات حاد شخصیتی و روحی» و احساس «بی ارزشی» و «پوچی» آخرین پیامد آن است!
5. تنوع طلبی از پیامدهای رایجی است که به ویژه در پسرانی که به دوستیهای قبل از ازدواج اعتیاد داشتهاند دیده میشود! این پسران پس از ازدواج نیز طبق عادت گذشته خود عمل کرده و آشکارا یا دور از چشم همسرشان با دختران و زنان دیگر در ارتباط هستند!
6. علیرغم یکی از انگیزههای رایج جهت دوستیها که همان آشنایی با روحیات جنس مخالف است، باورهای نادرست پسران راجع به دخترها و بالعکس پیامد نگرانکنندهای است که در بسیاری از موارد موجبات ترس از ازدواج یا برقراری رابطه عاطفی را سبب میشود. این باورها خود پیامد شکستهای نود درصدی است که پیش از این ذکر شد.
7. جایگزینی لذت طلبی به جای هدفمندی در این روابط، طلاق به جای زندگیهای پردوام، مسئولیتگریزی به جای مسئولیتپذیری که از دختران زنانی ارزشمند و از پسران مردانی بزرگ میسازد، بالا رفتن سن ازدواج و کاهش تولید نسل و یا تولد فرزندان مشکل دار به دلیل بارداریهای در سنین بالا از جمله دیگر پیامدهای دوستیهای پیش از ازدواج است!
8. آسیبهای ناخواسته جسمانی، بارداریهای ناخواسته، تولد فرزندانی که پدران خود را نمیشناسند، شیوع بیماریهای جسم و روان ناشی از آن از جمله پیامدهایی است که امروزه وسعت کشورهای غرب و شرق عالم را به دلیل دوستیهای پیشرونده پیش از ازدواج درنوردیده و آینه هشدارآمیز جوانانی از سرزمینمان است که هنوز خود را آلوده بدان نکردهاند یا آنکه خود را مصون میپندارند و تصمیم به تجربه دارند!
9. از هم پاشیدگی مفهوم خانواده امری است که امروزه سینمای فاسد هالیوود را هم به واکنش واداشته تا فیلمها و سریالهایی با فصلهای متعدد بسازد و مفهوم خانواده و ارزشمندی نسبتهای برادری و خواهری و پدر و مادری را مورد تأکید و بازسازی قرار دهد! آب رفتهای که به جوی بازنخواهد گشت! و اعترافی که در پس فیلمها و در آشکار مقالات علمیشان نمود یافته است!
کلام آخر
اگرچه آغاز دوستیهای پیش از ازدواج میتواند در میان نسل جوان و نوجوان ما از سرکنجکاوی یا بازی و یا رقابت با همسالان و جو حاکم بر روابط آنان باشد و واکنش آنها در برابر هشدارهای افراد با تجربه یا والدین خانه و مدرسه اگر پرخاشگری و یا پنهان کاری نباشد بیان جمله «حواسم به خطرات و تهدیدها هست و دیگران حواسشان نبوده» است اما آن آغاز راهی است که جوانان را با پیامدهای ناخواستهای مواجه میکند که ترمیم آسیبهای ناشی از آن را بسیار دشوار کرده و اغلب به قیمت تغییر سرنوشت به سمت و سویی ناخواسته و غیرقابل پیشبینی و گاه به قیمت نابودی سرنوشت و زندگی آنان تمام میکند. مشابه رانندهای که خطرات سرعت و ویراژ رفتن را برای دیگران میپندارد و سرانجام جان خود را بر سر هیجان و حماقت خود میگذارد!