طییه رسولزادگان
«کار... کار... کار... همهاش کار... صبح کار، بعدازظهر کار، شب هم کار. سه شیفته مشغول کارم و دیگه دارم راستیراستی دیوونه میشم.» اینها حرفهای اعظم بود که جلوی اجاق گاز و پشت تلفن داشت تند و تند برای دوستش قطار میکرد. زیر شعله را کم کرد و باز ادامه داد: «دو شیفت سرکار میرم ، غروبم که میرسم خونه تازه شیفت سومم اینجا شروع میشه... نمیدونی که! هر شب باید با تن خسته و چشمهای خوابآلود شروع کنم به آشپزی و شام امشب و ناهار فردا رو آماده کنم.» بعد آهی کشید و گفت: «خستگیام فقط خستگی جسمی نیست که! احساس میکنم روح و روانم از این همه پر کاری، اونم پر کاری یکنواخت و تکراری خسته شده. واقعا نیاز به چیزی دارم که آرومم کنه ... ولی چی؟ ها؟!» و منتظر ماند ببیند دوستش چه راهنماییهای آرامشبخشی در آستین دارد؟
مشغولیت روی ریل منفی
هر چیزی حد و اندازهای دارد و از آن که بگذرد به مرور کارکرد مثبتش را از دست میدهد و روی ریل منفی میافتد. کار کردن و به فکر معیشت بودن هم از این قاعده مستثنی نیست. درست است که تأمین معاش بخش مهمی از زندگی انسان، به خصوص انسان امروزی را به خود اختصاص میدهد و گریزی از آن نیست ولی باید توجه داشت که کار فقط باید بخشی از زندگی آدم باشد و نه همه آن. در حقیقت کار هست تا بقیه بخشها تأمین باشند، نه اینکه خودش مانعی بر سر راه بخشهای دیگر به وجود آورد.
حالا این کار میتواند کاری باشد که نتیجهاش به دست آوردن پول است، یا کاری که به نوعی دیگر در تأمین معاش آدم مؤثر است، مثل خرید مواد غذایی و لباس و ملزومات زندگی یا آشپزی و شستشو و رفت و روب یا حتی خوردن و آشامیدنی که لازمه زنده ماندن است. همه اینها در دایره معاش قرار میگیرند و همانطور که کم گذاشتن در برآورده کردن نیازمان باعث بیماری و نابسامانی میشود، زیادهروی در توجه به این بخش از زندگی هم عوارضی دارد و کسالت جسمی و روحیروانی به دنبال میآورد.
اندازه نگه داشتن و حفظ تعادل بین بخشهای مختلف زندگی یکی از نکات کلیدی است که فراموش کردنش برای آدم مشکلساز میشود. وقتی در حدیثی آمده: «زندگی بر سه پایه استوار است: معاد، معاش، تفریح.» یعنی توجه به یک یا دو پایه و غفلت از مورد یا موارد دیگر، زندگی را نامتوازن و بیتعادل میکند؛ درست مثل میز یا صندلی سهپایهای که یکی از پایههایش از دوتای دیگر کوتاهتر یا بلندتر باشد. بر فرض که چنین صندلی یا میزی یک جوری سرپا هم مانده باشد، ولی آیا قابل اطمینان است یا اینکه هر لحظه احتمال سقوط خودش و سرنشینش میرود؟!
پایهای سرنوشتساز
یکی دیگر از پایههای زندگی سالم، توجه به معاد است که همان توجه به چگونه زیستن و چرایی آن، و نیز نگاه به آخر و عاقبت کارهاست. به عبارت دیگر دیدن چیزی فراتر از امروز و فردا و چند قدمی جلوتر از کوچه خیابان و شهر بودن. توجه به ساختن و آباد کردن خانهای که دیر یا زود ساکنین همیشگیاش خواهیم بود و شاید هم نشود فروخت یا حتی تعویضش کرد.
رابطه با خالق، معنایی به زندگی میدهد که با هیچ معنای دیگری قابل مقایسه نیست. با این حال، برای همین رابطه با خالق هم باید یک سری مسائل را رعایت کرد و به اصطلاح دچار افراط و تفریط نشد.
سمیرا با وجود ارتباطات اجتماعی گسترده و کار و فعالیتهای شاد و متنوع، هر از گاهی ته دلش غمی مینشیند و با خودش فکر میکند که کجای کارش میلنگد؟ همهچیز که خوب است. همهچیز که سر جایش است. کار و خانواده و زندگی همه و همه خوبند. بعد وقتی دقیق میشود دوزاریاش میافتد. بله. پازل زندگیاش یک جای خالی بزرگ دارد. رابطهاش با خداوند کمرنگ شده. نمازش اگر قضا نشود، آخر وقت یا پنج دقیقهای خوانده میشود و گاهی حتی حس میکند زیاد نفهمید در حین نماز چه اتفاقی افتاد و با چه کسی حرف زد و اصلا حرفش چه بود؟
تصمیم محدثه
کوتاهی در عبادت، آدم را تنها میکند. چون در آن صورت از یگانه کسی که واقعا داریم، فاصله گرفتهایم و به چیزهایی که سایههایی از وجود را دارند دلبسته شدهایم و به این دلیل که آن دلبستهها حقیقتا سایه هستند و نه واقعیت، دل آدم را غربتی میگیرد که با هیچ چیزی برطرفشدنی نیست. تنها مُسکّن آدم تنهای دور شده از خداوند، ارتباط با خود حضرت حق است و بس. آنوقت است که دوباره زندگی روی زیبایش را نشانمان میدهد و از مردگی به زندگی برمیگردیم.
مثلا یادم هست دختر خالهام؛ محدثه تصمیم گرفته بود هر طور شده بعد از همه نمازها، یک جزء از قرآن را بخواند. به این ترتیب روزی پنج جزء میخواند و شش روز یک بار قرآن را ختم میکرد و به عبارتی در ماه پنج بار ختم قرآن انجام میداد. با خودش حساب کرده بود اگر بتواند همینطور پیش برود، در سال میشود شصت ختم قرآن. تصمیم گرفته بود ثواب هر ختم را هم اول از همه هدیه کند به رفتگانشان. نیت خوبی بود. در واقع نیت خیلی خوبی بود. تصمیم گرفته بود از بعضی کارهایش بزند و به این کار بپردازد. بالأخره هر چه که باشد انس با قرآن برتریهایی دارد که با چیز دیگری قابل مقایسه نیست. دو سه روزی همه چیز نسبتا به خوبی پیش رفت. نمازش را اول وقت میخواند و تا نماز بعدی چند ساعتی فاصله بود و عملا هم با قرائت قرآن پر میشد. چون قبلا زیاد با قرآن مأنوس نبود سرعتش کم بود و بعضی وقتها فرصت نمیکرد ناهار بخورد و گرسنگی و تشنگی بهش فشار میآورد. کمکم کار به جایی رسید که صدای اذان را که میشنید بیشتر از آن که یاد نماز و ذکر خدا بیفتد، یاد قرآن خواندنهای طولانیمدتش میافتاد و دلهره میگرفت و احساس فشار روحی زیادی میکرد. ضمن اینکه در آن چند روز کارهای خانه روی هم تلنبار شده بود، تلفن دوستانش را بیپاسخ گذاشته بود و یخچال هم تقریبا دیگر خالی بود. نمیدانست چکار کند؟ نشست و فکر کرد و عاقبت تصمیم عاقلانهای گرفت. تصمیم به اینکه به اندازه توانش قرآن بخواند. بله. این کار به ثواب نزدیکتر بود. روزی چند صفحه با توجه به معنا و احساس خشوع نسبت به پروردگار، خیلی بهتر از قرائت مقدار خیلی زیاد بدون توجه به مفهوم بود، آن هم در شرایطی که موقع زیاد خواندن معمولا یک چشمش به ساعت بود و یک چشمش به تعداد صفحات باقیمانده. ولی حالا که مقدار معقولی را در نظر گرفته بود آرامشی را تجربه میکرد که سابقه نداشت. از خواندن قرآن لذت میبرد و به کارهای خانه و روابط با دوستانش هم میرسید. ضمن آنکه متوجه شد این روش جدید باعث شده مفاهیم عمیق قرآنی کمکم در حال جاگیر شدن در قلبش باشند.
تفریح؛ چاشنی خوشمزه
از طرفی هم در کنار معاد و معاش، پایه سوم زندگی تفریح است. وقتی در کنار دو موضوع مهم و حیاتی معاد که جنبه اخروی دارد و معاش که جنبه دنیوی و زیستی این جهانی دارد، تفریح آمده؛ یعنی باید این تفریح به ظاهر ساده را خیلی جدی گرفت.
زهره دوست دارد هر از گاهی به عنوان تفریح بنشیند فیلم ببیند. ضمن اینکه نقاشی کردن هم یکی از تفریحات روتینش به حساب میآید. با اینکه بوی رنگ تمام خانه را بر میدارد، ولی تابلوهای زیبایی میکشد و کادوهای تولد دوست و آشناهایش هم یک جورهایی ارزان تمام میشود. البته این کار ارزش کادوها را هم در نظر دوستانش بالا میبرد. معلوم نیست با انتخاب این تفریح عملا با یک تیر چند نشان میزند؟!
بعضی دیگر هستند که خواندن و گوش دادن کتاب سرشان را گرم میکند و لذتی را تجربه میکنند که در نتیجهاش روح تازگی به جسم و روان خستهشان تزریق میشود و برای فعالیت بیشتر جان میگیرند، درست مثل شیما که اگر کتاب نخواند احساس دلتنگی میکند.
عدهای هم هستند که بازی برایشان تفریح است؛ آن هم چه تفریح دلچسبی؟! از آن تفریحها که ممکن است تمامی هم نداشته باشد و روز و شب را بیوقفه به هم بچسباند و ولکن ماجرا هم نباشد. بازیها هم دو دستهاند: بازی حرکتی که ورزش را هم در خودش دارد و بازی فکری، موبایلی و کامپیوتری که یکجا نشینی را توی جان بازیکنانش میریزد.
این وسط بعضیها ولی زرنگند. چه کسانی؟ همانها که سراغ تفریحات سالمی میروند که علاوه بر جنبه سرگرمی لذتبخشش، سودمندیهای دیگری هم درونش داشته باشد. چیز یاد بگیرند و بر مهارتهایشان اضافه شود و از جنبههای مختلفی رشدشان بدهد.
نکته مهم این است که باید هر سه پایه معاد، معاش و تفریح را در کنار هم داشته باشیم، چون غفلت از یکی دیر یا زود به کیفیت دیگر پایهها هم ضربه خواهد زد.
میان کار و زندگی تعادل لطفا!
این روزها برقراری تعادل میان کار و زندگی را میتوان از جمله شاهکارهای آدمها دانست که خیلی هم راحت به نظر نمیرسد. یکی از دلایل این مسأله آن است که تکنولوژی باعث شده کارمندان همیشه و در هر ساعتی از شبانهروز در دسترس باشند و به این وسیله فاصله بین خانه و کار تقریبا از بین رفته است.
کارشناسان معتقدند استرس ناشی از روزهای کاری بیپایان بسیار مخرب است. این گونه افراط در کار و ساعات اضافهکاری به روابط، سلامت و شادی کلی شما آسیب میرساند. همانطور که بسیاری از متخصصان در خصوص این موضوع اشاره کردهاند، برقراری تعادل به معنی ساخت یک دیوار غیرقابلنفوذ بین زندگی شخصی و کاری نیست بلکه به معنی یافتن راهی برای اتصال و ادغام این دو است. بسیاری از کارمندان نیز در غلبه بر احساس گناه ناشی از کار کردنهای طولانیمدت و قبول نیاز به زمان شخصی خصوصی دچار مشکل هستند. برقراری تعادل میان کار و زندگی برای هر فرد معنای متفاوتی دارد ولی میتوانید با رعایت نکاتی به خودتان کمک کنید.
نقش کار را در زندگیتان بشناسید
کار در زندگی نقشی اساسی
ایفا میکند. کار است که برق خانه را روشن نگه میدارد، اجاره خانه و قسط وامها
را میدهد، برای دوران بازنشستگی ذخیره میکند و رفتن به تعطیلات سالیانه را ممکن
میکند. قبول طرز تفکری صحیح در این خصوص به شما کمک میکند به جای اینکه کار
برایتان یک دوندگی بیپایان به نظر برسد، از ثمره زحماتتان لذت ببرید.
روال روزانهای برای خود ایجاد کنید
اجرای روال روزانه محکم و قوی به شما کمک خواهد کرد به تعادلی که در زندگی به آن نیاز دارید، برسید. استقرار و تثبیت عادتهای قوی مانند اینکه در شبانه روز هشت ساعت بخوابید، ایمیلها و پیامها را در ساعات اولیه صبح چک نکنید، درست و صحیح غذا بخورید یا ورزش کنید، شما را سالمتر و شادتر میکند.