عاطفه میرافضل
از فعالان مبارزه مسلحانه ضد حکومت پهلوی و از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. عناوینی چون؛ فرماندهی سپاه همدان، ریاست زندانهای زنان تهران، اولین فرمانده سپاه غرب کشور بعد از انقلاب، یکی از سه نمایندهای که در سال 67 پیام تاریخی امامره را به گورباچف رساند، سه دوره نمایندگی مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی، مسئول بسیج خواهران کل کشور، استاد مدرسه عالی شهید مطهری، دارنده نشان درجه 3 ایثار، مدرس واحد معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت و قائم مقام دبیرکل جمعیت زنان جمهوری اسلامی را نیز در کارنامه خود دارد.
وی از شاگردان آیتالله سید محمدرضا سعیدی بود و با جامعه روحانیت مبارز همکاری داشت. در سال ۱۳۵۳ و پس از دو بار بازداشت توسط ساواک با کمک محمد منتظری و با پاسپورت جعلی از کشور خارج شد. وی در خاطرات خود از شکنجههای ساواک میگوید:
شکنجهها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد میکردند که موجب رعشه و تکانهای تند پیکرم میشد. شلاق و باتوم، کار متداول و هر روز بود که گاهی به شکل عادی و گاهی حرفهای صورت میگرفت. در مواقع حرفهای آنقدر شلاق بر کف پاهایم میزدند که از هوش میرفتم. بعد با پاشیدن آب هوشیارم کرده مجبور میکردند تا راه بروم که پاهایم ورم نکند. دردی که بر وجودم در اثر این کار مستولی میشد طاقت فرسا و جانکاه بود. اما با همه اینها شکنجه رضوانه دختر 13 سالهام برایم عذابآور بود.
پس از دستگیری توسط ساواک و تحمل شکنجههای بسیار، به دلیل شدت جراحتها از زندان آزاد شد. ساواک که از زنده ماندن او نا امید شده بود او را آزاد کرد تا مرگش طبیعی جلوه کند اما دباغ پس از جراحی و درمان به خارج از کشور رفت. دباغ ابتدا به لندن رفت و به مدت شش ماه در یک هتل، به عنوان نظافتچی در قبال مقداری غذا و جایی برای خواب مشغول بهکار شد. او در فرانسه و انگلیس در اعتصاب غذاهایی برای آزادی زندانیان سیاسی ایرانی شرکت کرد. در عربستان سعودی به توزیع اعلامیههای خمینی در میان زائران میپرداخت اما بیشتر فعالیتهای او در خارج از کشور مربوط به آموزش مبارزات چریکی در در سوریه و لبنان زیر نظر محمد منتظری و با حمایت موسی صدر میشد. او در برپایی یک اردوگاه نظامی در سوریه برای آموزش چریکهای ضد شاه ایرانی مشارکت داشت و توانست نسل جوانی از ایرانیان مبارز را با تاکتیکهای شبهنظامی آشنا کند. در خارج وی را با نامهای خواهر دباغ، خواهر زینت احمدی نیلی و خواهر طاهره میشناختند.
جالبتر این که هنگام اقامت امامره در پاریس وی محافظ شخصی او شد و همچنین وظایف اندرونی بیت را
نیز برعهده داشت.
ایشان
به همراه جوادی آملی و
محمد جواد لاریجانی یکی از سه نمایندهای بود که در سال ۶۷ پیام حضرت
امام را به گورباچف رساند. وی در خصوص این سفر چنین نقل میکند:
وقتی به شوروی رسیدیم، تعدادی به استقبال آمدند. مسئول تشریفات خود آقای گورباچف به استقبال ما آمده بود. احساس کردم این بنده خدا وقتی چشمش به چادر من و عبای آیتالله جوادی آملی افتاد، قدری هول شده بود و نمیدانست که چه خبر است؟ در دنیا مرسوم است وقتی هیأتی وارد کشوری میشود، گلی که برای استقبال آورده میشود، به رئیس هیأت میدهند؛ این مسئول تشریفات دسته گل را به من داد و من احساس میکردم که تنش میلرزید و نمیفهمید چه کار میکند. بنابراین دسته گل را محضر آیتالله جوادی آملی دادم.
خانم دباغ از مسافرکشی خود در سالهای گذشته برای حل مشکلات اقتصادی چند خانواده گفتهاست؛
«در دوره دوم نمایندگی مجلس برای حل مشکلات اقتصادی چند خانواده، هر ماه مبلغی به آنها کمک میکردم. وقتی دوره نمایندگیام به پایان رسید، دیگر پولی نداشتم به آنها کمک کنم. شبها وقتی که بچهها و همسرم میخوابیدند، با ماشین به فرودگاه یا میدان آزادی میرفتم و مسافرکشی میکردم. البته فقط افرادی که با خانواده بودند را سوار ماشین میکردم.»
ایشان در سال 1333 با محمد حسن دباغ ازدواج کرده بود و یک پسر و هفت دختر از ایشان به یادگار مانده است. مرضیه حدیدچی دباغ، صبح روز ۲۷ آبان ۱۳۹۵ پس از گذراندن دورهای بیماری در سن ۷۷سالگی در بیمارستان خاتمالانبیاء تهران درگذشت. وی از بیماری قلبی رنج میبرد. پیکر وی، صبح جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵ پس از تشییع در صحن آرامگاه امام خمینی دفن شد.
1 آذر 22 نوامبر 1963
ترور «جان كِنِدي» سي و پنجمين رئيس جمهور امريكا
مرگ رئیسجمهور
جان اف كندي سي و پنجمين رئيس جمهور امريكا در ايالت ماساچوست امريكا متولد شد. كندي پس از طي تحصيلات خود، در جريان جنگ جهاني دوم به عنوان افسر نيروي دريايى امريكا عليه ژاپن شركت كرد و پس از پايان جنگ وارد فعاليتهاي سياسي شد تا اينكه در سال 1953میلادی، به سناتوري دست يافت. او در سال 1960 از طرف حزب دموكرات، نامزد رياست جمهوري گرديد و با اختلاف ناچيزي با رقيب خود، در 43 سالگي به كاخ سفيد راه يافت. كندي به عنوان جوانترين رئيس جمهور امريكا، بلافاصله پس از آغاز كار از لزوم حاكميت آنچه وي آن را دموكراسي و آزادي ميناميد در كشورهاي جهان به ويژه دولتهاي متحد امريكا سخن به ميان آورد و بر آن تأكيد میکرد. وی طرحهاي اصلاحطلبانهاي را در صحنه داخلي و خارجي دنبال ميكرد و تصميم گرفته بود كه به جنگ سرد فزاينده ميان امريكا و شوروي كه بعد از جنگ جهاني دوم آغاز شده بود پايان دهد، بنابراين طرحهاي اصلاحطلبانهاي را در سياست خارجي به اجرا درآورد. اين طرحها كه بعدها به استراتژي صلح كِنِدي معروف شد، متضمن ايجاد فضاي تفاهم با شوروي بود. او همچنين در راستاي همين ديدگاه خود خواهان ايجاد اصلاحات سياسي و اقتصادي در كشورهاي جهان به عنوان گامي در جهت هدايت جهان به سوي آنچه صلح نام گرفته بود، گرديد. دكترين كندي، تمام تأكيدش را متوجه كشورهاي ثروتمند نفتخيز جهان سوم كرده بود. اين دكترين، همان انقلاب سفيد و زرد و بنفش در بسياري از كشورهاي ثروتمند خاورميانه و امريكاي لاتين بود كه به اجرا گذارده شد. ايجاد اصلاحات در نظام سياسي و اقتصادي كشورهاي ثروتمند و نفت خيز جهان سوم به منظور تضمين دوام و بقاي دولتهاي وابسته به كاخ سفيد، خمير مايه اين دكترين محسوب ميشد. در ابتداي به قدرت رسيدن كِنِدي، به وضوح مشخص بود كه وي در مقايسه با دو رئيسجمهور قبلي، نسبت به اردوگاه شوروي، سياست مسالمتآميزتري در پيش خواهد گرفت. اما پس از چندي حوادثي پيش آمد كه رابطه رو به رشد دو ابرقدرت شرق و غرب را به تيرگي كشاند. در اين رابطه و از مهمترين حوادث دوران حكومت كندي، واقعه خليج خوكها ضد كوبا براي سرنگوني فيدل كاسترو رهبر اين كشور و نيز بحران موشكي با شوروي بر سر كوبا ميباشد. ماجراي شكست افتضاحآميز خليج خوكها، پيامد مطلوبي براي امريكائيان نداشت. زيرا گذشته از آن كه بر شخصيت سياسي آنان لطمه شديدي وارد ساخت و حكومت واشينگتن را به عنوان حامي تروريسم در صحنه بينالمللي معرفي كرد، سرازير شدن تعداد زيادي موشكهاي قاره پيماي روسي به داخل خاك كوبا را نيز به همراه داشت. از ديگر دلايل تيرگي روابط امريكا و شوروي در دوران رياست جمهوري كندي، احداث ديوار برلين در حد فاصل دو بخش شرقي و غربي پايتخت آلمان بود. علاوه بر آن، در تمام طول دوران حكومت كندي، تشنج بين دو بخش ويتنام شمالي و جنوبي ادامه داشت كه در نهايت به اعزام هزاران نيروي امريكايى به ويتنام جنوبي در زمان كندي و آغاز جنگ خونين ويتنام، پس از كندي انجاميد. جان فيتز جرالد كندي سرانجام در حالي كه هنوز يك سال به پايان دوره 4 ساله رياست جمهوريش باقي مانده بود در 46 سالگي در شهر دالاس در ايالت تگزاس به ضرب گلوله يك مهاجم به قتل رسيد. قتل كندي يكي از اسرارآميزترين ترورهاي سياسي در تاريخ جهان است كه راز آن پس از گذشت دهها سال هنوز فاش نشده است. هرچند پس از مرگ كِنِدي شخصي را به عنوان متهم بازداشت كردند ولي او نيز دو روز بعد به هنگام انتقال به زندان به قتل رسيد و قاتل او هم بعدا در زندان درگذشت. به اين ترتيب ماجراي قتل كندي و توطئهاي كه در پشت سر آن بود لوث گرديد و پرونده اين ترور بسته شد. مدارک مستدلی به مقصر بودن اسرائيل در اين حادثه اشاره ميکند و حتي اين حقيقت را نيز نشان ميدهد که لابي اسرائيلي نه تنها در کنگره و شاخه اجرايي دولت امريکا بلکه در ميان سرويسهاي اطلاعاتي اين کشور نيز از چنين شانسي برخوردار بوده است.