کد خبر: ۱۳۲۲
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۵
پپ
صفحه نخست » ایوان هنر



فیلم پریناز (۱۳۹۰) که دومین ساخته بهرام بهرامیان محسوب می‌شود بعد از شش سال توقیف، از چهارشنبه اول شهریور در گروه هنر و تجربه اکران شده است. بنا بر شنیده‌ها، آنچه باعث توقیف این فیلم شد، تصویر اغرق‌آمیز فاطمه معتمدآریا از یک زن مسلمان بود. اما چیزی را که هیچکس ندانست، وجهه تمثیلی و تمسخرآمیز فیلم است که داستانی از انبیاء را به صورت تحریف‌شده در دنیای مدرن امروز حکایت می‌کند. یهودیان حضرت عیسی را به پیامبری قبول ندارند. و لذا در هالیوود که تحت مالکیت آن‌ها است، فیلم‌های فراوانی علیه آن حضرت و مادر مکرمه‌اش ساخته‌اند. به دلیل کثرت مسیحیان در آمریکا و جهان، این فیلم‌ها عمدتا قصه خود را به طور نمادین حکایت می‌کنند.

اما چگونه می‌توان کسی باور کرد که در جمهوری اسلامی نیز یکی از این گونه فیلم‌ها تولید شود؟ فیلم پریناز ساخته «بهرام بهرامیان» یکی از همین فیلم‌های نمادین است که در تمسخر حضرت عیسی و مادر مکرمه‌اش ساخته شده. آنطور که از تیتراژ پایانی برمی‌آید طرح فیلمنامه از جناب کارگردان است. اما فیلمنامه را بابک کایدان نوشته و امیر پوریا و صادق عاشورپور نیز در این خصوص مشورت‌هایی به آن‌ها داده‌اند.

خلاصه داستان

زنی (شبنم قلی‌خانی) در خانه‌اش در ابتدای فیلم مورد تجاوز صاحبخانه قرار می‌گیرد. او سپس با حال نزار از پشت بام سقوط می‌کند و می‌میرد. پریناز دختر هفت ساله او، شاهد مرگ مادر است. الباقی قصه از زبان فرخنده خواهر متوفی (فاطمه معتمد آریا)، روایت می‌شود. او خبر می‌دهد که خواهرش آنقدر گناهکار بود که حتی خاک هم جسد او را نمی‌پذیرفت. صدای تلقین‌کننده به گوش می‌رسد که او را خورشید بنت عبدالله خطاب می‌کند.

افسر زن همسایه (مژگان بیات) با لباس‌های جلف قرمز رنگ، پریناز را به خانه فرخنده می‌آورد. اما خاله، از قبول خواهرزاده‌اش استنکاف دارد. هرچند که نهایتا مجبور می‌شود دختر را به خانه‌اش بیاورد، به این امید که چاره‌ای برای او بیاندیشد. فرخنده یک پیردختر وسواسی است که مشکل‌گشای امورات مذهبی اهالی محله است. ما وسواس‌های او را می‌بینیم که اجازه نمی‌دهد که پریناز بر فرش خانه‌اش پا بگذارد. زیرا اعتقاد دارد که او حرامزاده و نجس است.

صبح فردا، سالار پسربچه همسایه که لکنت زبان داشت بعد از بازی با پریناز، بهبود می‌یابد. زن‌ها هجوم می‌آورند تا پریناز را ببینند اما فرخنده او را بر سر راه گذاشته است. از قضا مردی به نام زکریا (حمید فرخ‌نژاد) که دوچرخه‌فروشی دارد و بدنام محله است، پریناز را می‌یابد و به او محبت فوق العاده نشان می‌دهد. آقا قدرت (حسن نجاریان) دکه‌دار محله، که پریناز را صبح همان روز با فرخنده دیده بود، دخترک را از چنگ زکریا درمی‌آورد و به خاله‌اش تحویل می‌دهد.

حالا دیگر مردم به پریناز اعتقاد پیدا کرده‌اند. مخصوصا وقتی می‌بینند که آرزوی بچه‌ها برآورده شده و یک تاب آهنی برای بازی بچه‌ها در محله نصب شده است. فرخنده برای رد درخواست‌های مردم، به زن‌های همسایه خبر می‌دهد که پریناز، فرزند نامشروع خواهر اوست. اما آوازه پریناز در شهر پیچیده و مردم از اماکن دور، بیماران خود را به درب خانه فرخنده می‌آورند. افسر برای تصاحب پریناز برمی‌گردد. فرخنده او را متهم می‌کند که خواهرش را به مفسده کشانده است. زن خبر می‌دهد که پریناز، پدر دارد. در انتهای فیلم می‌بینیم که او برادر دیوانه‌اش به نام داود (مصطفی زمانی) را که سندرم داون دارد، به عنوان پدر پریناز معرفی می‌کند!

نقد و نظر

فیلم پریناز، ایده خود را از تلمود یهودیان گرفته که حضرت عیسیعلیه‌السلام را فرزندی نامشروع معرفی می‌کند. طبق این داستان، مریم در حالی‌که نامزد یوحنان بود با مردی به نام یوسف ارتباط گرفت و عیسی به دنیا آمد. جعل چنین متن‌هایی از کاهنان یهود که به سبب نقشه قتل حضرت عیسی، بی‌آبرو شده‌اند، عجیب نمی‌نماید.

در منابع اسلامی و برخی اناجیل غیررسمی آمده است که یوسف، پسر خاله حضرت مریم‌سلام‌الله‌علیها بود که همسر و فرزندانی هم داشت. حضرت مریم‌سلام‌الله‌علیها به الهام خداوند دانست که یوسف در آینده، شوهرش خواهد شد و باید او را به عنوان کفیل خود برگزیند. بعد از قبول کفالت، یوسف، متوجه بارداری مریم شد. پس اراده کرد که او را ترک کند. اما فرشته خدا در خواب به یوسف فهماند که مریم‌سلام‌الله‌علیها گناهی نکرده است.این فیلم به منابع اسلامی یا حتی قرائت مسیحی از عیسی، کاری ندارد و فقط به روایت دروغین تلمود اشاره می‌کند. برای این مقصود، جناب فیلمساز از سابقه شبنم قلی‌خانی که در اولین و معروف‌ترین بازی‌اش در نقش مریم مقدس‌سلام‌الله‌علیها ظاهر شده، سوء استفاده کرده است؛ و همچنین از مصطفی زمانی که همگان او را به خاطر بازی در نقش «یوسف» می‌شناسند. افسر زن بدنام همسایه، به فرخنده می‌گوید پریناز، پدر دارد و من او را خواهم آورد. اما مردی که او با خود می‌آورد، یک دیوانه است که در پشت دیوار مدرسه به خورشید تجاوز کرده و بدین سبب پریناز به دنیا آمده است! جالب توجه اینکه نام قبلی فیلم، «سبب من» بود. این نام، مخاطب را به سبب تولد پریناز توجه می‌دهد.

شخصیت نمادین دیگر، حمید فرخ‌نژاد است که در نقش زکریا ظاهر شده و دوچرخه‌ساز محله است. زکریا برای مدتی کفیل پریناز می‌شود و فیلمساز، قصد سوء او را به مخاطب القاء می‌کند. وقتی پریناز به نزد خاله‌اش برمی‌گردد اثراتی از دست‌های روغنی او بر موهای پریناز دیده می‌شود! زکریای این فیلم، از طریق دوچرخه که از علایق کودکان است به آن‌ها نزدیک می‌شود. همسر قدرت در انتهای فیلم، خبر می‌دهد که زکریا دوچرخه‌ای دارد که آن را به سقف خانه‌اش آویزان کرده است. آن دوچرخه مربوط به بچه او بوده که بعدا کشته شده. و می‌دانیم که حضرت یحیی، فرزند زکریا بود که به امر هیرود بدکار به شهادت رسید. به این ترتیب جناب فیلمساز، شخصیت‌های مریم و زکریا و یوسف را که در تولد حضرت عیسی در انجیل‌های متی و لوقا و در قرآن مجید (بدون اشاره به یوسف)، نقش اساسی ایفا می‌کنند، با دقت انتخاب کرده است؛ چه به لحاظ فیلمنامه و چه به سبب انتخاب هنرپیشه و چه به لحاظ اجرا.

تنها چیزی که در این میانه درست به نظر نمی‌رسد، دختر بودن آن کودک است. اما اگر پریناز، یک پسربچه انتخاب می‌شد شاید خیلی‌ها می‌توانستند دست کارگردان را به راحتی بخوانند. و این چیزی نبود که کارگردان بخواهد. به هر حال پریناز، در نظر مردم، توانایی شفابخشی دارد. اما فیلمساز که قصدش توهین به پیامبران خداست مردم را تمسخر می‌کند تا از این طریق راهی برای مضحکه دین و انکار معجزات بگشاید. در فیلم کودک را دعا کن ساخته چاک راسل نیز منجی، یک دختربچه انتخاب شده است.

یکی از معجزاتی که قرآن کریم برای حضرت عیسی‌علیه‌السلام برشمرده این است که آن حضرت، از گِل پرنده‌ای می‌ساخت و در آن می‌دمید، که به اذن خدا زنده می‌شد و پرواز می‌کرد. این معجزه، گرچه در اناجیل رسمی دیده نمی‌شود اما در یکی از اناجیل غیررسمی به نام انجیل کودکی آمده است. حضرت عیسی در دوران طفولیت، در زمانی که با مادرش و یوسف در مصر به سر می‌بردند در ساحل دریا از شن، پرنده می‌ساخت و آن‌ها را پرواز می‌داد. برخی معجزات دیگر نیز از عیسای کودک در منابع اسلامی دیده می‌شوند. از جمله، معجزه خم رنگرزی که عیسی از داخل یک دیگ رنگرزی، نخ‌ها را به هر رنگی که استاد رنگرز نیاز داشت بیرون می‌آورد. (علامه مجلسی، حیوة القلوب).

بنابراین، معجزات حضرت عیسی‌علیه‌السلام مختص به دوران پیامبری او نیست. چنانکه در قرآن هم نقل شده است که خداوند حکیم، حضرت عیسی‌علیه‌السلام را در بدو تولد به سخن درآورد تا مادر مکرمه‌اش را از تهمت‌های مردم مبرا کند. و اینچنین دهان بدخواهان در آن زمان بسته شد. هرچند که کاهنان یهود بعد از آنکه قصد جان عیسی‌علیه‌السلام را کردند و رسوا شدند، سعی کردند به واسطه یک نفوذی به نام پولس در میان پیروان آن حضرت دشمنی بیاندازند و بعدها که تلمود را می‌نوشتند این فصل را برای حضرت عیسی‌علیه‌السلام و مریم پاک‌سلام‌الله‌علیها تماما جعل کردند.

فیلمساز در این فیلم، با دین خدا و انبیاء حقیقی عداوت ورزیده است. نام محله‌ای که فیلم در آن اتفاق می‌افتد، «اسلام‌آباد» است. هرچند که نمای کلوزآپ تابلوی محله، از نسخه کنونی حذف شده است اما در نمای دور می‌توان آن را دید. همچنین دقت کنید که در این اسلام‌آباد، هیچ شخصیت مثبتی وجود ندارد. آقا قدرت (حسن نجاریان) بهترین شخصیت فیلم است که عملا یک خرافاتی است و به پا قدم افراد و سعد و نحس روزگار اعتقاد دارد. او عاشق قناری‌ها است و بعد از مرگ هر کدام از قناری‌هایش، یک مجلس ختم برای آن‌ها ترتیب می‌دهد. قدرت، فرخنده را «حاج خانم» صدا می‌زند. ما گرچه با فرخنده نزدیکی بیشتری می‌یابیم اما او نیز وجهه تمسخرگونه دارد. مخصوصا که گریم خانم معتمدآریا با آن ابروهای پرپشت، وجه سخریه‌آمیز فیلم را شدت می‌بخشد. موسیقی تیتراژ پایانی، شباهت انکار ناپذیری به آلبوم نی‌نوا از حسین علیزاده دارد. بعید نیست که جناب کارگردان این شباهت را به محمدرضا درویشی آهنگساز فیلم سفارش داده باشد. به این قصد که ذهن‌ها را به سمت بنیانگذار جمهوری اسلامی بکشاند. چنانکه برای بسیاری از مردم، شنیدن این موسیقی یادآور ایام رحلت حضرت امام‌رحمه‌الله‌علیه در خرداد ۱۳۶۸ است که این موسیقی مکررا از تلویزیون پخش می‌شد.

سخن آخر

برخی اخبار پشت صحنه فیلم حکایت دارند که جناب کارگردان قصد داشت بعد از ساخت پریناز از ایران مهاجرت کند. و این فیلم در واقع هدیه خوش‌خدمتی جناب کارگردان به صهیونیست‌ها بود که بخش اعظمی از دنیای امروز را اداره می‌کنند. اما توقیف شدن فیلم در سال ۱۳۹۰، نقشه‌های کارگردان را بر باد داد.

اخبار دیگر، حکایت دارند که چند فیلمنامه‌نویس قبل از بابک کایدان برای نگارش فیلمنامه دعوت شدند. اما هیچکدام قبول نکردند که طرح جناب بهرامیان را به فیلمنامه تبدیل کنند. اما در نهایت بابک کایدان بود که این همراهی را سبب شد. و قاعدتا این دو نفر، فیلمنامه را به صورت یک راز مکتوم نوشتند و از محتوای پشت پرده فیلم سخنی نگفتند. هرچند که نمی‌توان مطمئن بود که برخی از بازیگران از نیت کارگردان بی‌خبر بوده باشند. مخصوصا افرادی همچون شبنم قلی‌خانی و حمید فرخ‌نژاد (بازیگران نقش‌های نمادین مریم و زکریا). البته به نظر می‌رسد که محمد نجیبی تهیه کننده فیلم از هرگونه اتهام وارده مبرا باشد زیرا که پریناز، نخستین فیلم تهیه شده اوست و ایشان تجربه چندانی در سینما ندارد.

ساخت این فیلم و مجوز گرفتن آن از وزارت ارشاد برای کارگردانی همچون بهرام بهرامیان که فیلم آینه و شمعدان (۱۳۹۱) از او فقط چند روز مانده به پایان فیلمبرداری، توقیف شد از غفلت مسئولان وزارت ارشاد حکایت دارد. مخصوصا که جناب بهرامیان در همین روزها مشغول فیلمبرداری سریالی به نام «از یادها رفته» است که قرار است از شبکه پنجم سیما پخش شود.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: