خورشید
سال سوم دبیرستان بود و دفترچه انتخاب رشته دانشگاه رو گذاشته بود جلوش تا ببینه چه رشتههایی رو دوست داره. خیلی رشتهها اسمشون هم جالب بود، خیلیها هم عادی و معمولی، دوست نداشت که یه رشته معمولی بخونه. دوست داشت دکترا، مهندسی چیزی بشه. دوست داشت در زندگی، غیر از تشکیل خانواده، فرد مهم و موفقی بشه. دونه دونه رشتهها رو میخوند و خودشو تصور میکرد در آینده چه شکلی میشه؟! مهندسی ماشین آلات کشاورزی... چه رشته جالبی، خودشو تصور کرد تو یه روستای دور افتاده، با آچار و پیچ گوشتی، افتاده به جون یه تراکتور، بغلشم چند تا گاو دارن علف میخورن! خنده اش گرفت. نه این رشته به درد خانمها نمیخوره... البته شایدم بخوره، مثلا دختری که تو روستا زندگی میکنه و خانوادش چند تا تراکتور دارن که به این و اون اجاره میدن، به درد من شهری نمیخوره.
مهندسی معدن... خودشو تو لباس معدنچیها دید که با مته دارن زمین رو سوراخ میکنن، بعد صورتش از گرد و غبار سیاه شده، نه اینم خیلی زور و بازو میخواد که من ندارم، بعد فکر کرد که مهندسی معدن که فقط زمین سوراخ کردن نیست، کار علمیه و یادش افتاد که چند وقت پیش تلویزیون با خانمی مصاحبه میکرد که مادر سه تا بچه بود و خودش هم مهندس معدن، خیلی هم از کار و زندگیش راضی بود.
مهندسی کشاورزی، گرایش باغداری، گرایش علوم دامی، نه، از حیوون میترسید... مهندسی مواد گرایشهای متالوژی استخراجی و متالوژی صنعتی... این دیگه چیه؟ حتی تصوری هم ازش نداشت. بعد یاد دختر عموش افتاد که فیزیوتراپی میخوند، یک از دلایل انتخاب رشتهاش هم کلینیک فیزیوتراپی بود که پدرش به تازگی افتتاح کرده بود. یا دختر همسایشون، کارشناسی صنایع دستی، گرایش فرش خونده بود، اونها هم خانوادگی کارگاه های فرش بافی داشتن. پیش خودش فکر کرد، فقط نباید علاقه رو در نظر بگیره، باید رشتهای باشه که هم علاقه داشته باشم، هم تواناییشو و هم بتونه یه آیندهای برای خودش تصور کنه، باید پاهاش رو بزاره روی زمین...
همین حالا شروع کنید!
سال تحصیلی جدید مدتی است که شروع شده، ورودیهای دانشگاه هم مدتی است که دنبال رشته منتخب خود وارد دانشگاه شدهاند. از طرفی داوطلبین سال 97 هم برنامه درسی خود را از همین ابتدای امسال شروع کردهاند اما خیلی از آنها هنوز نمیدانند دقیقا دنبال چه هستند. حالا شما چه رشتهای میخواهید بخوانید؟ مسلما باید بدانید که میخواهید در آینده چه کاره شوید تا با توجه به آن زحمت بکشید، مثلا تلاش و برنامهریزی برای رشته پزشکی، بسیار متفاوت است با رشتههای دیگر. برای انتخاب رشته و یا شاید انتخاب مسیر زندگیتان، ابتدا متن زیر را بخوانید تا بتوانید بهتر تصمیم بگیرید.
روی زمین زندگی کنید
مسلما شنیدن واژه خانم مهندس و یا خانم دکتر از زبان دیگران، بسیار شیرین است، اما آیا این رؤیای شما میتواند به واقعیت تبدیل شود؟ تعارف نداریم، ذهنتان همین الان که در مقطع دبیرستان و پیش دانشگاهی هستید، چگونه است؟ معدلتان چند است؟ باید با توجه به تواناییهایتان، انتخاب کنید. مثلا فردی که شیمی نمیفهمد و در زیست هم نمرهای بالاتر از ده دوازده نمیآورد و اصلا نمیتواند یکی دو ساعتی یک جا بنشیند و درس بخواند، نمیتواند از خودش توقع قبولی در رشتههای سطح بالا را داشته باشد! پس اول این که توقع زیادی از خودتان نداشته باشید، پاهایتان را از روی ابرها، بر زمین بگذارید.
از زندگی چه میخواهید؟
برای خودتان مشخص کنید که از زندگی چه میخواهید؟ دنبال کار و کسب درآمدید؟ دنبال به دست آوردن علم و دانشید؟ دنبال مدرک گرفتن هستید؟ جاه و مقام میخواهید یا به به و چه چه دوست و فامیل؟ میخواهید به مردم جامعهتان خدمت کنید؟ میخواهید فرد مفیدی باشید؟ یا فقط به دانشگاه بروید برایتان کافیست؟ اگر قبل از پا گذاشتن در هر مسیری، برای خودتان مشخص کنید که چه میخواهید، مطمئن باشید بسیاری از مشکلات، قبل از به وجود آمدن، حل خواهد شد... در نظر داشته باشید که برخی رشتهها نه تنها بازاری برای کار ندارند، بلکه به درد خاصی هم نمیخورند، فقط اسمشان جالب است، پس خودتان را گول نزنید... مثلا مهندسی آبیاری گیاهان دریایی و یا زبان قبیلههای منقرض شده آفریقا و یا مطالعات نحوه زندگی اسکیموها و... خوب در اولین قدم که فردی از شما پرسید: چه رشتهای میخوانی؟ شاید از شنیدن رشته شما هیجانزده شود، ولی بعد از چهار سال که فارغالتحصیل شدید، میخواهید چه کنید؟ حداقل رشتهای بخوانید که به درد دنیا یا آخرت شما بخورد، اگر هم کاری برایش نباشد، حداقل نگاه شما را به زندگی تغییر دهد!
خانمی در رشته زمین شناسی مدرک گرفته بود و کار مناسبی هم برایش پیدا نشد، اما خودش میگفت: وقتی به کوهها نگاه میکنم، سنگی در دستانم میگیرم، به دشتها و بیابانها نظر میکنم، تمام درسهای این چهار سال در ذهنم مجسم میشود و قدرت خدا را به گونهای دیگر حس میکنم، میگفت، این علم را خواندم که بهتر با پدیدههای طبیعی آشنا شوم. این خانم تکلیفش با خودش و رشته دانشگاهیش مشخص است، چه چیزی بهتر از این؟
به خانوادهتان یک نگاهی بیندازید
بعضی وقتها این ژنها هستند که تأثیر گذارند، مثلا اگر خانوادهتان همه هنرمندند، خوب احتمالا شما هم از این ژنهای هنری دارید، کشفش کنید! دوستی را میشناختم که خطاطی و نقاشی از قدیمالایام در تمام خانوادهشان نمود داشت، خوب این دوست رشته دانشگاهیاش را هم هماهگ با ژن خانوادگیشان قرار داد و باعث شد که زحمات چندین ساله خانواده، الان در جای خوبی به کار بیفتد. اگر مادرتان در یک نشریه معتبر، فعالیت دارد و شما هم استعداد نوشتن دارید، چه رشتهای بهتر از رشتههای نزدیک به این شغل؟ یا اگر برادرتان شرکت دارد، چه حسابداری مطمئن تر از خواهرش؟ اگر خواهرتان خیاط است، به رشتهای طراحی لباس و مد اینها دقت کردهاید؟ یا با یک پدر باغدار یا زمیندار، چه رشتهای بهتر از مهندسی کشاورزی؟ انتخاب رشته با توجه به فعالیت خانواده، میتواند شرایط کاری شما را در آینده تضمین کند، هم وقتتان سر پیدا کردن کار تلف نمیشود، هم محیط امن و آرامی برای کار دارید، هم کمکی به خانواده است، هم میتوانید از تجربیات آنها استفاده کنید و هم اگر بنا به شرایط زندگیتان، مثلا تشکیل خانواده و فرزندآوری، چند سالی مجبور به ترک کار شدید، بازگشت به شغل سابق، برایتان بسیار سهل و اسان خواهد بود. خلاصه کنم، انتخاب رشتههای نزدیک به شغل افراد خانواده، میانبُر موفقیت شما خواهد بود.
حالا به خودتان نگاه کنید
برخی رشتهها تواناییهای خاصی را میطلبند، مثلا کسی که میخواد روانشناس شود، باید بتواند خوب صحبت کند و از فن بیان قوی برخوردار باشد، اگر شما در مکالمات روزمرهتان مشکل دارید و یا کلا آدم کم حرفی هستید، پس مسلما نمیتوانید در این رشته موفق باشید. خیلی رشتهها هم مانند علوم پایه، مثلا ریاضی و یا شیمی، بازار کار محدودی دارند، شاید بهترین کاری که بشود یافت، معلمی باشد، اگر در خودتان استعداد معلمی نمیبینید و یا عشق و حوصله آموزش به دیگران را ندارید، پس گرد این رشتهها هم نگردید.
کسب مهارت
کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که ناهار یا شامش را خالی و بدون ماست و سالاد و یا نوشیدنی بخورد! رشته دانشگاهی شما، همان ناهار یا شامتان است و کسب مهارت، همان ماست و سالاد کنارش، اصلا بدون مخلفات غذا مزه ندارد! با توجه به مواردی که ذکر شد، رشتهتان را انتخاب کنید اما توجه داشته باشید، چیزی که باعث تفاوت شما با دیگران و در نهایت برتری شما میشود، همین کسب مهارت خواهد بود. هیچوقت نگویید زبان انگلیسی به درد من نمیخورد پس آن را نمیخوانم، شما بخواهید یک دارو هم مصرف کنید، روی آن با زبان انگلیسی نحوه مصرفش را نوشته است. استادی میگفت یکی از عللی که مذاهب و عقاید هندو در تمام جهان رسوخ کرده، توانایی بالای هندیها در ارتباط با دیگر ملل است، این که هر هندی، از بچه گرفته تا رانندههای تاکسی شان، کاملا به زبان انگلیسی مسلطند و این تسلط باعث شده بتوانند عقایدشان را به خارج از مرزهایشان صادر کنند.
خانمی که به خاطر دو بارداری پشت سر هم مجبور بود چند سالی در خانه بماند تا فرزندانش از آب و گل در آیند، با همین مهارت کار با کامپیوتر، توانسته بود، هم خودش را از افسردگی نجات دهد، هم کسب درامد باشد و هم به دیگران سودی برساند. اگر مادرتان خیاطی بلد است، حتما از او یاد بگیرید، چه میدانید؟ شاید پس فردا یک شرکت خوب به خانم مهندسی احتیاج داشت که خیاطی هم بلد باشد! اصلا شاید همین الان زلزله بیاید و همه چیز و همه کس از بین برود، غیر از شما و مهارتتان! تا به حال کسی را دیدهاید که از دانستن و بلد بودن چیزی، شاکی باشد؟ همه از ندانستن و جهل مینالند، پس کسب مهارت را با توجه به شرایط زندگی و علاقمندی هایتان، در اولویت داشته باشید.