سمانه زاهد
فقط چند قدم با مرگ فاصله داشتند... به عقب که نگاه میکردند سیاهی لشکر پای فرارشان را سست میکرد اما امید بسته بودند به وعده الهی... او گفته بود که نجات می یابند... رسیدند به نیل... رود پر آب با آن موجهای خروشان فکر به آب زدن را از ذهنشان ربود... دشمن هر لحظه به آنها نزدیکتر میشد... داشت رنگ از رخ دلهای امیدوارشان میپرید که ناگهان با فرمان الهی، با یک ضربه عصای موسی نبی معجزه بزرگ جلوی چشمانشان به تصویر کشیده شد... راهی میان آن امواج خروشان باز شد و آنها رهایی یافتند اما همان دریا به محض ورود دشمنان آنها را در کام خودش فرو برد...
حالا مدت کوتاهی است که از آن روز پر حادثه میگذرد و این همان مردم هستند که در مقابل گوساله سامری زانو زده و مشغول عبادتند!
شاید هر بار این داستان را شنیدیم، تعجب کردیم و در دلمان گفتیم مگر چنین انحرافی از مسیر امکان دارد؟! چطور گوهر ایمان را با جنسی بدلی قابل تعویض کردند؟! شاید فکر کنیم در دنیای مدرن ما دیگر خبری از شرک و بتپرستی دوران جاهلیت نیست... اما اگر نگاهی به دنیای اطراف خودمان بندازیم میبینیم از این خبرها در دنیای ما هم به وفور یافت میشود فقط شاید فرقش این باشد که عقاید انحرافی این روزها در زرورق زیبا و جذاب آن هم به نام عقیده اصیل ارائه میشوند... درست مثل عقاید عرفان حلقه که نام اسلام را یدک میکشد اما در پشت صحنه آن ماجرایی دیگر جریان دارد... مسلما برای رد یک نظر یا عقیده قبل از هر چیز باید آن را درست واکاوی کنیم و بشناسیم و ما در این قسمت از پرونده برآنیم فقط پرده از برخی عقاید انحرافی برداریم... خواندنش را از دست ندهید...
مسیر مشترک
باید این را بدانیم که همه فرقهها و عرفانهای کاذب یک هدف را در قالبهای مختلف دنبال میکنند و آن دین زدایی است. بحثی تحت عنوان «تفکر نوین» در بین اساتید منتقد عرفانهای کاذب مطرح میشود که منظور همان دین جهانی است که در غرب مطرح میشود. یعنی نسخهای از معنویت که مطابق با افکار استعمار غرب باشد.
در دورانهایی از تاریخ بشریت، مردم از دین جدا بودند منتهی به پوچی رسیدند و حتی اهداف مادیشان تأمین نشد به همین خاطر در قرن اخیر گرایش به معنویت پیدا کردند و این اتفاق حتی در کشورهای غربی و اروپایی هم رخ داد به خاطر همین استعمار دید اگر به این نیاز مطابق با هدافش جوابی ندهد، مردم به ادیان الهی برمیگردند و این برای آنها خیلی خطرناک بود. به خاطر همین آنها یک مدل از معنویت که اهداف آنها را تأمین کند، طراحی کردند که در بحث چهارچوب تفکر نوین مطرح میشود. افرادی از مناطق مختلف دنیا گزینش شدند، روی آنها کار شد تا این نسخه معنویت جدید یا دین جهانی را با توجه به کشور و فرهنگ و آداب رسوم خودش بومیسازی کند. به نظر من عرفان حلقه آقای طاهری نسخهای از این تفکر نوین را به همراه دارد که اینجا به اسم عرفان اسلامی مطرح میشود.
این معنویتها و عرفانهای جدید اشتراکات زیادی با هم دارند. یکی مورد آن است که خدایی به انسان معرفی میکنند که دقیقا مطابق با اهداف استعمار غرب باشد. خدایی که پاسخگوی اهداف مادی طراحانش است.
محوریت این فرقهها انسان است یعنی به جای خدامحوری، انسانمحوری قرار میگیرد. هدف هم مواردی چون رسیدن به آرامش، رسیدن به عشق و... مطرح میشود. مثلا شما میبینید اشو در هند، در قالب همین تفکر نوین هدفش را عشق و محبت مطرح میکند و بعد قالبهای زندگی انسانی و اخلاقی را کاملا به هم میریزد تا جایی که حتی خود آمریکا نمیتواند تحملش کند و از کشور اخراج میشود. یا فلان روانشناسی غربی میآید مباحث روانشناسی را جوری مطرح میکند که به این اهداف نزدیک شود و آن دینزدایی کامل مدنظر به انجام برسد. در کشور ما هم به خاطر اعتقادات دینی این اهداف باید در قالب و با ظاهری دینی انجام بگیرد که طاهری همینکار را کرده است.
نکته مشترک دیگر این فرقهها این است که ادیان الهی ناکارآمد معرفی میکنند دقیقا همانطور که طاهری در آموزههای عرفان حلقه میگوید: دین نمیتواند پاسخ شما را بدهد. تا به حال هرچه به شما گفتند غلط بوده است. حالا بیایید آن چیزی که من میگویم را گوش بدهید.
یعنی اگر مشترکات این فرقهها را کنار هم بگذارید میبینید همه یک راه را میروند فقط قالبهایشان فرق یکی در قالب هنر است، یکی در قالب بحث روانشناسی و یکی هم مثل یوگا در ظاهر ورزشی. در صورتی که چیزی مثل یوگا در اصل ورزشی نیست. بلکه یک عبادت عملی بوداییهاست که در ظاهر ورزشی وارد کشور ما شده است. در حقیقت آنها دارند تفکر شما بر اساس بودیسم شکل میدهند و شما را یک بودایی تربیت میکنند.
ورود نابجا
طاهری رئیس عرفان حلقه ابتدا با بحث درمان کار عرفان خود را کلید زد و اگر به همان بسنده میکرد شاید این قدر مشکل ایجاد نمیشد اما او بدون تخصص و کارشناسی فقط با ادعای اینکه به او الهام شده است در تمام مباحث اعتقادی و احکام شرعی ورود و مطالبی را مطرح کرده که با منابع دینی در تضاد است. خوب است به تعدادی از این عقاید انحرافی را نگاهی بیندازیم:
خدایی انسان!
در عرفان حلقه انسان قرار است خدا شود. انسان خدای بالقوهای در نظر گرفته میشود که در آخرت قرار است بالفعل شود. یعنی این عرفان خدا را در حد انسان تنزل میدهد. طاهری بعد از این مبحث یک چرخهای برای مسیر زندگی انسان ترسیم میکند. در این چرخه خیلی از عناوین دینی مثل برزخ، معاد، قیامت و... مطرح میشود ولی تعاریف آنها مغایر دین است.
در این چرخه، ناظر بالایی خداست که در جهان لازمان، لامکان و لاتضاد وجود داردو انسان ناظر پایین. انسان قرار است در این چرخه که این دنیا فقط بخشی از آن به حساب میآید، حرکت کند و به ناظر بالا یعنی خداوند منطبق شود. اسم این چرخه «انالله و اناالیه راجعون» است.
جهنم؛ کانال آگاهی نه محل مجازات!
طاهری میگوید جهنم یک کانال آگاهی است که همه حتی ائمه و پیامبران وارد آن میشوند. البته ما در مباحث دینی مفهومی به نام پل صراط داریم که در روایات آمده از میان جهنم میگذرد و همه باید از این پل عبور کنند ولی باز هم بر طبق همان روایات آمده معصومین مثل برق و باد عبور میکنند.
در جهنم عرفان حلقه سوختن و مجازاتی در کار نیست. طاهری برای انسان یک «من ثابت» و یک «من متحرک» تعریف میکند. من ثابت روح الهی و خدایی است که در انسان دمیده شده که باز هم طاهری آن را بر اثر نفهمیدن یا اشتباه جور دیگری مطرح میکند. او میگوید بخشی از روح خداوند جدا شده و در انسان قرار گرفته است و چون این روح نمیتواند در آتش بسوزد (چون در این صورت یک بخش از خدا در جهنم سوخته است) پس جهنم جایگاه سوختن نیست بلکه جایگاهی است که حجاب بین من ثابت (روح خدایی انسان) و من متحرکش از بین میرود و اینها با هم تلفیق میشوند. یعنی انسان با روح خدا تلفیق میشود به خاطر همین نام دیگر جهنم «تالار ازدواج» (یعنی ازدواج من ثابت و متغیر) است.
بعد از این تلفیق آگاهی کل هستی به انسان عرضه میشود. انسان آنجا میبیند چقدر آگاهی وجود دارد که او به خاطر خطاها نتوانسته به آن دست پیدا کند و در نتیجه حسرت میخورد. این حسرت است که او را در جهنم اذیت میکند. همانطور که میدانید از این حسرت در دین هم یاد میشود اما به طریقی دیگر و در کنار مجازاتهای جهنم.
آزمون آخر با طعم تناسخ!
بعد از عرضه آگاهیها و خروج از جهنم یک آزمونی به نام آزمون آخر برای انسان اتفاق میافتد. طاهری در اینجا آیه «الست بربکم» را جور دیگری تفسیر میکند. مفسرین اسلامی تفاسیر مختلفی برای این آیه مطرح کردهاند. برخی میگویند یا عالمی به اسم «ذر» قبل از این عالم بوده که خداوند خودش را به انسانها شناسانده و انسانها در جواب الست بربکم «بلی»گفتند، برخی هم گفتند منظور فطرت خدایی است که در همه انسانها هست. ولی طاهری میگوید این «الست بربکم» برای قبل از این دنیا یا فطرت نیست. مال خروج از جهنم است. خداوند در آزمون آخر از انسان میپرسد تو میخواهی با من خدایی کنی؟ (خدایی در وحدت) یعنی در کنار من خدا باشی یا میخواهی خودت خدایی کنی؟(خدایی در کثرت) بعد مثالی هم میزند و میگوید مثل پدری که همه ثروتش را به پسرش داده و خودش در سالمندان است. پدر به پسر میگوید من هنوز پدرت هستم؟ هنوز مرا قبول داری؟یا میخواهی مرا رها کنی؟ کسانی که خدایی در وحدت را قبول کنند و بلی را بگویند خودشان خدا میشوند و به قول طاهری بر اریکه علم و قدرت الهی سوار میشوند. به بینیازی از همه چیز حتی خود خدا میرسند. بعد قدرت خلق پیدا میکنند و به خلق بهشت برای خودش مشغول میشوند. در حالیکه ما در دین داریم در مورد بهشت داریم که اعمال ما به صورت نعمتهای بهشتی تجسم پیدا میکند نه اینکه خلق جدیدی صورت بگیرد.
اما آنهایی که دانش کمال (طاهری در موارد دیگر به صورت غیر مستقیم کطرح می کند که آموزههای عرفان حلقه همان دانش کمال است) را از دنیا با خود نبردند، آنجا بلی را نمیگویند و برمیگردند به چرخه «انالله». یعنی برمیگردند به این دنیا که این در واقع نوعی تناسخ است. اینها میشوند خدایان در کثرت که برمیگردند به چرخه و جهانهای خودشان را خلق میکنند. شاید این جهانی که ما هستیم، جهانهای یکی از این خداها باشد. این انسانها اینقدر این چرخه را دور میزنند تا در آزمون آخر بلی را بگویند. یعنی شاید ما هم هزار بار این چرخه را دور زدیم ولی هنوز در این دنیا گیر کردیم!
شعور کیهانی جانشین خدا!
در عرفان حلقه مفهومی به نام شعور کیهانی مطرح میشود که طاهری آن را مجموعه هوش و خرد حاکم بر جهان هستی معرفی میکند. در ابتدا به نظر میرسد این مفهوم با سخن قرآن که میگوید تمام عالم دارای شعور هستند، مطابقت دارد. به صورت کلی برای این شعور کیهانی دو فرض متصور است که این مفهوم با علم الهی است یا همان شعوری که در هستی وجود دارد.
طاهری میگوید شعور کیهانی مخلوق خداست و وظایفی هم برای آن در نظر میگیرد. با این حرف فرض اول رد میشود چون علم الهی خارج از ذات خدا و مخلوق او نیست.
طاهری در توضیح این مفهوم میگوید همه جهان از حرکت آفریده شده است، این حرکت هدف دارد و کسی را نیاز دارد که از این حرکت مراقبت کند تا مسیرش را به سوی هدف طی کند و این شعور کیهانی است که اداره جهان را بر عهده دارد.
در حالی که در اسلام تمام اینها برای خدا تعریف میشود اما در عرفان حلقه شعور کیهانی جای خدا را در هستی گرفته است. یعنی خداوند مخلوقی به نام شعور کیهانی را خلق کرده و او را گذاشته تا جهانی را اداره کند و خودش را کنار کشیده است! این عقیده شرکآلود است. مشرکین قدیم هم دقیقا عقیده مشابه این داشتند و میگفتند خالق خداست ولی رب بتها، فرشتگان و... هستند که امور عالم دست اینهاست.
چنین مفهومی که طاهری برای شعور کیهانی مطرح میکند، در مباحث توحید اسلامی شرک ربوبی نام میگیرد. یعنی شما ربوبیت را به دست کس دیگری جز خدا بدانید.
فشار قبر؛ تلاش کالبد ذهنی برای برگشت به جسم!
طاهری برای انسان سه روح معرفی میکند. از آن روحی که ما میگوییم در جسم ما هست به اسم «کالبد ذهنی» نام میبرد، روح دوم «روح هادی» است که بعد از مرگ این روح هادی انسان را دعوت میکند که از این دنیا خارج شود و در آخر هم یک «روحالقدس» را مطرح میکند که یک جا میگوید این همان روح خدایی است که در جسم ما قرار دارد و یک جا هم شعور کیهانی و جبرئیل معرفی میکند.
او میگوید وقتی انسان از دنیا میرود این کالبد ذهنی تمایل دارد به دنیا برگردد و این را به مفهوم «فشار قبر» پیوند میدهد. یعنی میگوید فشار قبر یعنی کالبد ذهنی که از جسم موقع مرگ خارج شده است، در قبر تلاش میکند که به جسم انسان برگردد. در حالیکه ما در منابع اسلامی داریم فشار قبر عذابی است که روح در برزخ به خاطر اعمالش میبیند و اصلا از این تلاش روح برای برگشت به جسم صحبتی نمیشود.
او در ادامه مطرح میکند آن کالبدهای ذهنی که وابستگی به دنیا دارند برمیگردند، البته چون به جسم خودشان نمیتوانند برگردند، به جسم خانواده یا کسی که شبیه خودشان هست برمیگردند. در بحث درمانی در بعضی از بیماریها مطرح میشود که ژنتیکی است یعنی مثلا مادربزرگ بیماریای دارد که به نوه او هم منتقل شده است اما طاهری میگوید کالبد ذهنی مادربزرگ به جسم نوه رفته و او به این بیماری مبتلا شده است. چیزی که کاملا با مفهوم تناسخ منطبق میشود.
محاکمه خدا!
اما آنهایی که دانش کمال را داشتند، بعد از مرگ وارد برزخ میشوند. برزخ عرفان حلقه هم با آنچه در دین آمده متفاوت است. طاهری برزخهای متوالی مطرح میکند که در هر برزخی روح تلاش میکند برگردد و ممکن است به دلیل برخی وابستگیها و کششها روح برگردد به جسم فرد دیگری. برزخهای مختلفی را تعریف میکند تا به قیامت میرسد. اسم قیامت یوم المجادله است. یعنی اینکه انسان به محاکمه خدا میپردازد. مثلا فردی کور بوده است آنجا خداوند را به خاطر این محاکمه میکند و دلیل میآورد اگر من کور نبودم میتوانستم کمال را پیدا کنم. در حالی که ما در آیات قرآن داریم آنجا مهر بر زبانها زده میشود و اعضا و جوارح به اعمال نیک و بد انسان شهادت میدهند.
جهانهای موازی
برای اینکه در قیامت دست خداوند برای پاسخگویی به محاکمه انسان خالی نباشد، جهانهای موازی را خلق کرده است. جهان موازی یعنی من در این دنیا زن هستم، جهان دیگری وجود دارد که من آنجا مرد هستم، در جهان دیگری من به جای ایرانی، آمریکایی هستم و... یعنی هر بهانهای که ممکن است شما در روز قیامت برای خداوند بیاورید که اگر من اینطور بودم کمال را به دست میآوردم خداوند در جهانهای موازی طراحی کرده است.
در عرفان حلقه بر اساس این مفهوم یک حلقه «هم فازی کالبدی» وجود دارد که در آن نور را کم میکنند، بعد مستر میایستد وسط و میگوید به من خیره شوید یا به عکس خودتان خیره شوید. هر آنچه میبینید متعلق به همان جهانهای موازی است. در فیلمها و گزارشات کلاسهای عرفان حلقه هست که مثلا فردی میگوید من مسترم را به شکل پیرزن دیدم. این جهانهای موازی همزمان با ماست یعنی من الان دارم همزمان در هزاران جهان زندگی میکنم.
پیامبران همه معصوم نیستند!
در عرفان حلقه مفهوم واسطه فیض حذف میشود. او «فاستقیموا الیه...» که در قرآن آمده است را اینگونه تفسیر میکند که باید مستقیم و بدون واسطه به سمت خدا بروید. مگر خداوند نگفته تنها او را بپرستید و از او یاری بجویید پس هیچ واسطهای نیست. یعنی او پیامبران و ائمه را به عنوان واسطه فیض حذف میکند و واسطه را فقط شعور کیهانی میداند که شعور کیهانی هم واسطهاش خودش و مسترهایش هستند. در حالی که این قسمت از آیه به معنای پایداری و استقامت یا روی آوردن و توجه کردن است.
طاهری الگو بودن معصومین را هم بر همین مبنا تفسیر میکند و میگوید ائمه الگوی ما در ارتباط مستقیم هستند. یعنی آنها توانستند بدون واسطه متصل شوند ما هم میتوانیم.
در جای دیگری میگوید مگر پیامبر نگفته من هم بشری مثل شما هستم. به پیامبر وحی شده پس به شما هم میتواند وحی شود. ولی اگر در آیه مورد نظر دقت کنیم میبینیم ادات حصر آمده است. یعنی من بشری مثل شما هستم ولی بشری که به من وحی تشریحی شده است اما طاهری میگوید شما هم مثل پیامبر میتوانید به شعور کیهانی که آن را در جایی جبرئیل معرفی میکند، وصل شوید. در حالی که شرط اتصال به جبرئیل معصومیت است. او برای این قضیه هم تعریف جدیدی ارائه میدهد. میگوید معصومیت یعنی ظلم نکنید. شما اگر ظلم نکنید معصوم هستید. البته همانطور که میدانید معصومیت مراتبی دارد. مثلا شما دزدی نمیکنید پس نسبت به این گناه عصمت دارید. اما عصمت کامل متعلق به معصومین است. اما طاهری این را نمیگوید. او از داستان حضرت یوسف مثالی میآورد و میگوید حضرت یوسف در بار برادرش یک پیمانه قرار داد و او را متهم به دزدی کرد. این ظلم است پس معلوم میشود همه پیامبران هم معصوم نیستند البته ما میدانیم که این عمل حضرت یوسف به اجازه خود خداوند انجام شد.
ترمز دستی نماز
طاهری میگوید وقتی شما نماز میخوانید و حواستان پرت است یعنی نمازتان کیفیت ندارد. در دین هم اسلام هم میگوید کیفیت ندارد ولی راه کسب کیفیت ترک گناه، به یاد خدا بودن در طول روز و...است. اما طاهری میگوید شعور کیهانی میآید ترمزدستی عبادت شما را میکشد. این نماز به درد نمیخورد شما باید مدتی نماز نخوانید تا کیفیت لازم را به دست بیاورید. این کیفیت هم از طریق شرکت در کلاسهای عرفان حلقه به دست میآید. ما در ترم هشتم حلقههای نماز را میدهیم بعد نماز بخوان. طاهری با این کار قبح ترک نماز را میشکند.
عرفان حلقه ادعا دارد که حلقههایی برای تقویت نماز دارد اما در فیلمی از این کلاسها خانمی میگوید من مسیحی هستم و نماز نمیخوانم اما وقتی حلقه نماز را دریافت کردم و فلان اتفاق برایم افتاد. در اینجا سؤالی مطرح میشود که اگر این حلقهها برای تقویت نماز است پس چرا یک بینماز میتواند چنین حلقهای دریافت کند. یا در برخی از گزارشات دیگر آمده خانمی میگوید من حلقه قنوت را که دریافت کردم چرخیدم و پشت به قبله شدم یعنی شرط نماز که قبله هست اینجا از بین رفته ولی طاهری میگوید اشکالی ندارد در قرآن هم آمده به هر کجا روی کنید، روی خداست.
ما حتی افرادی را دیدیم که میگویند بعد از اتصال نیرویی نمیگذارد ما نماز بخوانیم. یک خانمی به من میگفت من وضو میگیرم، سر سجاده مینشینم و گریه میکنم چون دلم میخواهد نماز بخوانم ولی نیرویی نمیگذارد.
او در مورد عبادات دیگر هم از چنین توجیهاتی استفاده میکند مثلا نمیگوید قرآن نخوان بلکه میگوید شما باید یک سوره را کامل بخوانید اگر یک آیه را جدا بخوانید یا مثلا آیهای مانند آیت الکرسی را به خانهتان بزنید اینها حمله دارد. به خاطر همین اکثر کسانی که وارد حلقه میشوند نه تنها از نظر ایمانی تقویت نمیشوند بلکه بسیاری از عبادات را با توجیهات به ظاهر عرفانی ترک میکنند چون ترسی از گناه ندارند.
منجی معلم عهد آخر است
طاهری یک مقاله منجی موعود دارد ولی هیچ کجا اسم از حضرت مهدیعجلاللهتعالیفرجهالشریف نیاورده است. او در این مقاله خصوصیاتی از منجی را مطرح میکند که کاملا منطبق بر خودش هست. میگوید منجی معلم عهد آخر یا کهنسالی است. معلم عهد آخر کسی هست که هوشمندی را به جامعه معرفی میکند. او نماینده شبکه مثبت است و نماینده شبکه منفی هم هر کسی است که با این معلم عهد آخر مقابله کند.
شیطان تنها موحد عالم است!
در نظر عرفان حلقه شیطان تقدس دارد و از او به عنوان مامور خداوند و تنها موحد عالم و اولین معلم انسان یاد میشود. چون او به حضرت آدم سجده نکرد پس تنها موحد عالم است. نافرمانی و تمرد شیطان دستور خداوند بود. چون در آن دنیا تضادی وجود نداشته خداوند با شیطان تبانی کرده است که سجده نکند تا جهان دوقطبی و تضاد به وجود آید. طاهری میگوید شییطان خالق جهان دو قطبی است. شیطان اگر الان ما را گمراه میکند به خاطر درخواست خداوند است. ما مدیونش هستیم چرا که او نعمت راه کمال است.