رمان «خواب خاکستری»، ماجرای چند روز سخت و پرالتهاب را به تصویر میکشد که در آن زنی جوان (مریم) به دنبال سعید، همسر گمشدهاش به هر دری میزند و در این مسیر شاهد حوادثی شگفتانگیز و تلخ است؛ حوادثی که مخاطب را به اندیشه وامیدارد و ذهن او را درگیر مسائلی میکند که میتواند دغدغه هر انسانی در تقابل با این مباحث باشد.
نویسنده رمان در خلال داستانهای موازی و شرح و پیشبردن آنها همگام و همراه با شخصیت اصلی داستان که یک زن جوان است، به روشنگری علیه عرفان نوظهور حلقه میپردازد. راوی زن جوان (اولشخص) است و در اثنای داستان شخصیتهای دیگر (زیبا، ، شیرین و...) نیز از زبان خود ماجراهایشان را شرح میدهند؛ ماجراهایی عجیب و باورنکردنی و گاه وحشتآور که با ورود به جمع عرفانی برایشان اتفاق افتاده یا شاهد آن بودهاند.
نویسنده با ظرافت تمام در محاورههای میان شخصیتهای رمان و بگومگوهای آنها، مخاطب را با کلیدواژهها و اصطلاحات این عرفان آشنا میکند و ضمن شرح این اصطلاحات با زبانی ساده و بهصورتی کاربردی آنها را به چالش میکشد...
سیر زمان در این رمان خطی نیست و نویسنده با استفاده از زمانپریشی آن هم از نوع گذشتهنگری به شخصیتپردازی و معرفی شخصیتها و شرح زندگی آنها میپردازد. تکگوییهای منحصربهفرد و زیبا و مناجات مریم در جایجای رمان بیانکننده عواطف و احساسات و رنجهای اوست که مخاطب را متأثر کرده و موجب همذات پنداری و همدلی با او میشود.
بخشهایی از کتاب:
ـ تا وقتى ازدواج نکردى هر چقدر هم سن و سالت بالا برود باز هم دخترى، حيا میکنى از گفتن بعضى کلمهها، گونههايت گل میاندازند و ضربان قلبت سر به فلک میگذارد، مِنمِنکنان گفتم: میخوام... هيچ... هیچوقت... هیچوقت تنهام نذارین، همیشه کنارم باشین...
ـ ميان حرفش دويدم و گفتم: صبر کن! حرف من هنوز تموم نشده، خوب دقت کن و جوابمو بده! شما که همش میگید راه کمال اینه و غیر این نیست، پس تکليف کسايی که تو گذشته بودن چی میشه؟ اونا نمیتونن روز قیامت طلبکار باشن از این بیعدالتیئى که شده در موردشون؟! نمیگن چرا اینارو زمون ما نگفتن تا به کمال برسیم؟!
ـ زیبا جون الان چند وقته که به این روز افتادی؟ کی میخواد اين بیرون ریزی تموم بشه؟ تا کی میخوای اتصال بگیری؛ حالت بد بشه و بیچاره خانجون و بقيه ناراحتی بکشن؟...
ـ میگن همه چی نرماله! «ام آر ای» هم گرفتم. همه چى عاديه؛ گفتم بهت که... ديگه باورش با حرفایی که تو این چندوقته زدیم، خیلی سخت نیست، یه بار تو کلاس، مستر بهم دفاعی داد و کالبد ذهنی مامانو فرستاد به تونل نور که بره و به آرامش برسه؛ ولی فکر کنم، آقا جون هنوز اینجاست. آخه اونم گاهی از سردردهای اینجوری شکایت میکرد، بعد از رفتن مامان گاهی دستاشو میگرفت به سرش و میگفت؛ رگهام داره منفجر میشه!
ـ باز که حرف خودتو میزنى زيبا! چرا انقد اصرار دارى خودتو اذیت کنی؟ چندبار گفتم؛ امکان نداره روح یه مرده بتونه تو بدن یه زنده وارد بشه و اذیتش کنه، از قرآن بالاتر که نداریم؛ خدا، قرآن، پيغمبر، اماما... همه تناسخو رد کردن...
شناسنامه کتاب:
رمان «خواب خاکستری» به قلم «لیلا حسنزاده» با روایتی شیرین به نقد عرفان حلقه و آموزههای میپردازد. این کتاب در بهار 96 توسط انتشارات سرگیس در 272 صفحه به چاپ رسید و با قیمت 160000 ریال روانه بازار کتاب شد.