کد خبر: ۱۲۳۱
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۵
پپ
روایت تصویری از شیرخوارگان حسینی
صفحه نخست » چشم سوم



کیمیا تهرانی

این اولین و آخرین بار در تاریخ بود که یک مادر دلش می‌خواست نفس نفس زدن طفلش را، از تشنگی بشنود تا بفهمد او زنده است. اما دیگر کار از کار گذشته بود و رباب به گریه کردن طفل فکر نمی‌کرد، فقط می‌خواست اصغرش نفس بزند. دیگر در دلش دعا نمی‌کرد تا باران ببارد، دیگر رباب دعا نمی‌کرد اصغرش آهی بکشد شاید دل آسمان بگیرد و ببارد.
رباب به جایی رسیده بود که دعا می‌کرد سپیدی گلوی کوچکش به چشم حرمله نیاید... فرشته‌ها می‌دانستند طولی نخواهد کشید که عشق از گلوی کوچکی طلوع کند.

اما در این حادثه، برای اولین بار، شش ماهه‌ترین خورشید طلوع کرد و چه تقدیری داشت این طفل آفتاب! تقدیرش بر این بود لحظه‌ای که تاریخ، در آستانه اتفاقی سرخ است، قنداقه‌اش لباس اِحرامش شود؛ در کربلا، حاجی شود.

...








نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: