در حد فاصل آسیای میانه و شرق کشور ایران، سرزمینی کهن با قدمت تاریخی زیادی وجود دارد که روزگاری بهدلیل قرار گرفتن این سرزمین در مسیر جاده ابریشم و موقعیت ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکیاش، محل پیوند تمدنهای بزرگ جهان با یکدیگر بوده است. سرزمینی که روزگاری، نقش مهمی در داد و ستد کالا و تجارت و گسترش فرهنگ و ادیان در آسیا داشته و فرهنگ آن با تمدنهای بزرگی چون ایران، عجین شده است. کشوری که امروزه آن را به نام افغانستان میشناسیم، اما متأسفانه با وجود چنین تاریخ و تمدن کهنی، بهدلیل جنگهای متمادی و زیادی که بیش از سه دهه در این کشور رخ داده، به یکی از کشورهای فقیر و جنگزده تبدیل شده است. موضوعی که رهبر انقلاب آن را تسلط نظام سلطه در این کشور میدانند. این چنین میفرمایند: همیشه سرنوشت مردم افغانستان را دخالت قدرتها رقم زده است. دلیل فقر و عقبماندگی مردم افغانستان اینهاست؛ و الا مردم افغانستان، آزاده، شجاع و بسیار با استعدادند و از فرهنگ بسیار عمیق و قدیمی برخوردارند. ما مردم افغانستان را میشناسیم و قرنها با هم زندگی کردهایم. ما میدانیم اینها مردم بسیار با استعدادی هستند. هیچ چیز اینها از مردم دیگر دنیا کمتر نیست؛ خیلی چیزهایشان بیشتر هم هست.
با اینحال تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل بروز جنگهای زیاد در این کشور و کدورتهای سیاسی مانند نزاعهای دائمی سلسلههای پادشاهی، تفرقهافکنی دولتهای استعمارگر و رقابت پنهان و آشکار دوران پهلوی، فاصله زیادی بین ایران و افغانستان ایجاد شده بود، اما با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و به تبع آن پیروزی مردم افغانستان علیه جریان حاکم در کشورشان، بار دیگر فصل جدیدی بین این دو کشور آغاز شد. چنانکه رهبر انقلاب، یکی از اهداف نظام سلطه و استعمار را ایجاد جدایی و اختلاف بین ملتهای برادری مانند افغانستان و ایران میشمارند و مسائل این دو کشور را به یکدیگر مرتبط میدانند. هر حادثهای که در اینجا ایران اثر بگذارد، در آنجا افغانستان هم اثر خواهد گذاشت.
…