کد خبر: ۱۲۲۳
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۹
پپ
صفحه نخست » داستان دنباله دار


سیده مریم طیار

قسمت اول

امروز هم، مثل دو سه روز گذشته، از صبح زود یک گوشه از پارکینگ را به خودمان اختصاص داده‌ایم و کوهی از سبزی ریخته‌ایم وسط و مشغول پاک کردنشان هستیم. بیشتر زن‌های همسایه آمده‌اند کمک. نذر هر سال طاهره‌خانم، همسایه طبقه سوم، است؛ ولی بقیه هم از جمله خود من، سعی می‌کنیم این روزها و شب‌ها، کارهایمان را جمع و جور کنیم و ظرف‌های شب را همان شب بشوییم و حتی غذای ظهر را همان صبح، بار بگذاریم و بیاییم پایین برای کمک. چیزی تا محرم نمانده و حیف است با کم‌کاری، از قافله عقب بمانیم. سبزی‌ها که بالأخره، پاک خواهد شد و سفره مهمانان امام حسین‌علیه‌السلام، پر خواهد شد؛ پس چه بهتر که ما هم سهمی داشته باشیم از این باران ثواب.

طاهره‌خانم، از صبح حرف زیادی نزده و زیر لب بیشتر ذکر می‌گوید. بیشتر خانم‌ها، ساکتند و دستشان لای سبزی. هر از گاهی شاید دو نفری چیزکی به هم بگویند و باز در سکوت، کارشان را بکنند. نگاهم به اقدس‌خانم می‌افتد. با قیافه دمغ و پکر، سبزی پاک می‌کند و به کسی کاری ندارد. هر چند وقت یکبار، سبزی‌های پاک‌شده‌اش را وارسی می‌کند که یک وقت، آشغال‌سبزی‌ها را اشتباهی توی کیسه پاک‌شده‌ها، نریخته باشد. بنده ‌خدا این روزها، خیلی حال خوشی ندارد. راستش چند ماه است که حالش گرفته است. رفته‌ام توی نخ اقدس‌خانم که صدای گرم طاهره‌خانم، از آن حال بیرونم می‌آورد. لبخندی می‌زنم و نگاهش می‌کنم. با آن چادر رنگی گل‌داری که به سر دارد، درست شبیه یک مادربزرگ مهربان است که بچه‌ها و نوه‌هایش را به بهانه سبزی، دورش جمع کرده و می‌خواهد برایشان از درس‌های زندگی بگوید. دیگران هم انگار مثل من، سراپا گوش شده‌اند تا ببینند امروز چه کاسب می‌شوند از حرف‌های قشنگش. زیاد معطل‌مان نمی‌گذارد.

ـ بعضیا غریب‌نوازن ننه‌جون! دیدین؟!

و سرش را کمی کج می‌کند و از بالای عینکی که به چشم دارد، نگاهمان می‌کند. بیشترمان با همان سرهای رو به پایین و دست‌های لای سبزی‌، سرمان را تکان می‌دهیم و صدای «اوهوم، اوهوم» و «بله» و «آره» مان بلند می‌شود.

ـ تا می‌ری به شهر و دیارشون، میان ببینن چی احتیاج داری؟ چی لازم داری؟ کس و کاری داری تو اون شهر؟ جا و مکان داری؟ یه وقت شب، نمونی تو خیابون؟ سر گرسنه نذاری رو بالش؟ خلاصه که کاری ندارن، کی هستی و چی هستی و چیکاره‌ای؟ میان که دستت رو بگیرن و کمکت کنن.

بعد سکوتی می‌کند. کمی بعد آه بلندی می‌کشد و دوباره شروع می‌کند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: