کد خبر: ۱۱۸۴
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۰
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک


فائقه بزاز

یادمون هست؟ اون روزها به جای زنگ شادی و جشن شکوفه‌ها، با ناله آژیر وضعیت قرمز فهمیدیم هم مهر شروع شده هم جنگ. خیلی از بچه‌ها رفتند بین انبوه درس و کتاب و عطر خوش پاک‌کن و بوی تراشه‌های مداد سوسماری. درس‌هایی که نه به درد دنیای آدم می‌خورد نه به درد آخرت! برای همین خیلی‌ها هم رضایت خدا و خلق خدا رو به رضایت دبیر و ناظم از نمره بیست ترجیح دادند و با رضایت‌نامه جعلی ولی، سوار اتوبوس‌های خاکی شدند و رفتند سمت ستاره‌ها.

یادمون هست جوون‌ها با غفلت قهر کرده بودند و خیال آشتی با ناز ونعمت نداشتند؟

یادمون هست کلی ایستگاه صلواتی هم تو شهرهای امن بود، هم تو جبهه؟

یاد خودروهای بهشت بخیر که کلی دل و جرات سوار می کرد واز وسط آتش اون‌ها رو به مقصد می‌رساند، جاده‌هایی که تکلیف معلوم می‌کرد و آدم را از انحراف و چندراهی نجات می‌داد.

راستی اون تابلوهای خط نوشته یادمون هست؟ با نستعلیق روش نوشته بودند؛ « فاخلع نعلیک»؛ «پابرهنه تا بهشت!»

صلوات‌های نجومی یادمون هست؟ نذر صلوات برای موفقیت بچه‌ها تو عملیات.
هفت سین جبهه چی؟ یادمون مونده یا زرق و برق‌های الکی امروزی روی سرخوشی اون روزها پرده فراموشی انداخته؟ سربند، سنگ، مین سوسکی، سیم تله، سیم چین، سیم خاردار، سرنیزه، سی چهار، سیمینوف- سمبه و...

یاد اروند رود به خیر. یاد شلمچه، کانال ماهی، هورالعظیم، خورعبدالله، یاد می‌مک ومهربانی مهران بخیر، که حتی اسم‌هاشون برایمان مفهوم دیگه‌ای پیدا کرده بودند.

یاد آفتاب جبهه بخیر که گرم‌تر می‌تابید تا بچه‌ها رو حسابی برنزه کنه، یاد ماه منطقه که محزون نگاه می‌کرد و ستاره‌ها که به درخشش ستاره‌های ما حسودی می‌کردند.
یاد شوخی‌های بچه‌ها بخیر. جلوی دوربین می‌ایستادند و اکسیژن جبهه رو به مردم تعارف می‌کردند.خیلی‌هاشون هم نور بالا می‌زدند.

...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: