کد خبر: ۱۱۵۶
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۰
پپ
تجربه‎ای از ثبت نام حفظ قرآن
صفحه نخست » ج مثل جوان




آزاده صادقپور

بالأخره توانسته بودم از بین تبلیغات مختلف بیلبوردهای انبوه و رنگارنگی که موقع رانندگی از جلویش با سرعت رد شده بودیم، این یکی را به خاطر بسپرم. چند سالی بود که دلم می‌خواست برای حفظ قرآن اقدام کنم اما همیشه ته دلم یک نمی‌توانم بزرگ باعث می‌شد فکرش را هم نکنم و این میل باطنی را نادیده بگیرم.

مؤسسه‌ای که چشمم را گرفت، تبلیغات زیاد و دهان پرکنی داشت. عنوان عالی‌ترین مرکز حفظ قرآن کریم کم عنوانی نیست. به علاوه که نزدیک منزل ما واقع شده بود؛ آن هم در یک مجتمع تجاری لوکس و پر رفت و آمد شهر که اکثر مردم فقط برای خرید یا دیدن مدهای جدید و آن‌چنانی به آن‌جا سر می‌زدند. جو عمومی آن‌جا را اصلا دوست نداشتم چون افرادی که اغلب در آن حوالی دیده می‌شدند نه حجاب درستی داشتند و نه رفتار اسلامی. موسیقی داخل مغازه‌ها هم خودش برای من یک جور مانع خرید محسوب می‌شد. راستش اول که آدرس را دیدم تعجب کردم اما چون این مؤسسه بیلبوردهای زیادی داشت و خیلی جلوی چشم بود فهمیدم اشتباهی صورت نگرفته است.

وارد آسانسور که شدم حس عجیبی داشتم. یک حس دوگانه معنوی و دنیایی. هنوز هم نا امیدی ته دلم چنگ می‌زد که من کجا و حفظ کلام الهی کجا؟ با این همه بار گناه اگر خدا توفیق حفظ کلامش را بدهد چه خوب می‌شود. در همین افکار بودم که آسانسور به طبقه سوم رسید و پیاده شدم. با توجه به آشنایی که با محیط مجتمع مزبور داشتم با خودم گفتم حتما یکی از مغازه‌های تجاری را به این کار اختصاص داده اند و ممکن است جو آن جا متناسب با شرایط دینی و حال و هوای قرانی باشد. اما با کمال تعجب دیدم کل طبقه فضایی متفاوت دارد.یک کریدوربا تمام واحدهایش به مؤسسه اختصاص داشت. با خودم گفتم حتما از جایی تأمین می‌شوند که توانایی مالی چنین امکاناتی را دارند.

...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: